سلام من سینا هستم22سالمه اول از هر چیز بگم من عاشق بردگی و تحقیر شدن توسط زنام پس اگه خوشت نمیاد نخون برو سراغ یه داستان دیگه که بعدش کس شعر نگی تو نظرات تقریبا سالی هست که من با این نوع سکس آشنا شدم و خیلی علاقه مند شدم و الان هر فیلمی مه راجع به این نو سکس باشه رو دارم سال 88بود که واسه دیدن داداشم با خانواده رفتیم آمریکا تو دنور زندگی میکنه با خودم گفتم هرطوره من باید این نو سکسو تجربه کنم تو ایران که نمیشه از اینکارا کرد از طریق یه سایت مخصوص یکیو پیدا کردمو پولشو واریز کردم قرار بودفردا برم اونجا که با زنه حال کنیم یه زنهساله اومد تو اتاق واقعا زن زیبای بود قد بلند سفید اصلیتش آلمانی بود بهم گفت من زیاد این سکسو انجام دادم ولی من گفتم دفه اولمه ونمیدونم چجوریه بدون هیچ مقدمه ای لباسامو در اورد همزمان لبامو میک میزدو گاز میگرفت شلاقو برداشتو محکم بدون هیچ فاصله ای میزد رو کونم از شدت درد دادم بلند شده بود هوا گفت دهنتو میبندم که تاثیری رو کارم نداشته یاشی با یه دستمال دهنمو بست محکو با شلاقش منو میزد کونم قرمز قرمز شده بود خوابوند منو رو مبل و دستکشاشو دستش کرد آروم آروم انگشتاشو میکرد تو کونم کم کم کامل یه دستش رفت تو داشتم جر میخوردم صدامم که در نمیومد پیش خودم گفتم چه گهی خوردم که اومدم تو همین حال دیدم یه کیر مصنوعی از تو کیفش اورد بیرون وایییییییی خدا چی میدیدم یعنی این قرار بود بره تو کونم کیر مصنوعیرو وصل کرد به خودش و با فشار کرد تو کونم خلاصه سرتونو درد نیارم نزدیک45دقیقه داشت منو با فشار تمام میکرد دیگه داشت گریم در میومد ازم یه لب گرفتو لباساشو پوشید و گفت ببخشید که دردت اومد بلخره حال کزدن دردم داره تا فردای اونروز کونم به شدت میسوخت ولی واقعا بهم حال داده بود هفته دیگش برگشتیم تهران هنوز تو کف اونروز بودمو حسرت اینکه چرا برگشتیم ایران اونور این کارا خیلی رایجه ولی تیران بفهمن همچین حسی داری معلوم نیست با آدم چکار میکنن روزا همینطور میگزشتو منم دیگه فراموش کرده بودم این حسمو تا اینکه داییم زنگ زدو گفت داریم میایم ایران من تو کونم عروسی بود که دارن میان یه زندایی دارم به اسم سمیه من از بچگی عاشقش بودم و سعی میکردم دوس دخترامو بر اساس اون انتخاب کنم قیافش هیکلش این زندایه من فدش خیلی بلنده بال اندامه ترکه ای سفید چشمایه زاغ مثل دخترای روسی بود و از نظر قیافه به ایرانیا نمیخورد روز موعود رسیدو من به اتفاقه خونواده رفتیم فرودگاه با هم سلام احوالپرشی کردیمو هر چی نگا کردم زنداییمو ندیدم به داییم گفتم دایی پس زندایی کم گفت میادش یه کاری واسش پیش اومده گفتش سینا جان ما میریم بیرون فرودگاه تو مننتظر زنداییت وایسا وسایلشو بیار یه 10دقیقه های منتظر بودم که یهو یه دست اومد رو شونم سرمو برگردوندم دیدم سمیست تو کونم عروسی شد گفتم رسیدن به خیر زندایی چطوری منو شناختی از پشت گفت موهای طلاییتو هیکلت تابلویه عزیزم یکم با هم احوالپرسی کردیمو رفتیم خونه قرار بود یه هفته ایران بمونن وسایلشو بردم گذاشتم تو اتاقم داییم با مادرم رفتن بیرون که به کارایی که داییم بخاطرش اومده بود ایران برسن من موندمو زنداییم خیلی راحت جلوم راه میرفت منم چون از این صحنه ها زیاد دیدم عین خیالم نبود گفت سینا راستی خونه نت داری گفتم اره الان لپتاپمو میارم گفت دستت درد نکنه باید ایمیلامو چک کنم لپ تاپمو دادم بهش رفتم حموم یه دوش بگیرمو تو حموم حسابی به یادش جق زدم خودمو خشک کردمو اومدم بیرون رفتم تو اتاق دیدم زنداییم به یه چیزی تو لپتاپ خیره شده که اصلا متوجه اومدن منم نشده رفتم ببینم چی نگا میکنه مه یهویی قلبم اومد تو دهنم فیلمایی که گفتم ازش زیاد دارمو داشت نگاه میکردزبونم بند اومد به پته پته افتادم که گفت سینا این چیه تو نگاه میکنی گفتم زندایی به خدا نگاه نمیکنم فقط بعضی وقتا تو رو خدا به خونوادم چیزی نگو اگه بگی دیگه نمیتونم تو چشاشون نگاه کنم گفت چرا گفتم اخه میدونین که این نو سکس تو ایران رایج نیست هیچکی خوشش نمیاد گفت از کجا میدونی تو همین ایرانم خیلیا این کارو میکنن گفتش دوس داری یه دختر با کیر مصنوعی بکنتت سرمو انداختم پایینو تکون دادم که یعنی آره گفت اه زن باشه چی بهش نمیدی گفتم اصلا کسی نیست که اینکارو کنهومن به پیرزنشم راضیم یه خنده ی معنا داری بهم کردو گفت نه دیگه از پیرزن بهترم عزیزم باو رم نمیشد این حرفو بزنه گفتم چی گفت مگه نمی خواستی به یکی بدی کی از من بهتر از خوشحالی دالشتم بال در میووردم گفتم آخه کیر مصنوعی ندارم من گفتش اون با من فردا میرم از یکی از دوستایه قدیمیم که تو کاره همجنس بازیه میگیرم چند دقیقه حرف زدیم که یدفه داییمینا اومدن فرداش رفت که کیر مصنوعیرو از دوستش بگیره بهم زنگ زد گفت که حله گرفتم حالا مونده بود ی مکان باورم نمی شد به این زودی به خواستم برسم اونم با کسی که اصلا فکرشم نمیکردم بهد چند ساعت فکر کردن قرار شد بریم باغمون ظهر سر ناهار رفتم کلیدئ باغو از جیب بابام پیچوندم بهد از ظهر من از خونه زدم بیرون قرار شد که سمیه هم به بهانه دیدار دوستایه قدیمیش بیاد باغ تو باغ منتطر بودم که دیدم اومد سر حال به نظر میرسید رفتیم با هم تو خونه ای که وسط باغ بود لباساشو در آوردم واییی اصلا فکر نمیکردم که یه روزی بتونم لخت ببینمش از رو شلوار لی کسشو میمالوندم و لبلاشو تو دهنم میمکیدم دستمو بردم رو سینه های سفیدش که مثل دو تا ژله بود و نوک سینشو گذاشتم تو دهنمو میلیسیدم اونم دستشو برده بود لایه موهام خیلی حشر شده بود با همون حالت دستمو بردم زیر کونشو بلندش کردم گذاشتم رو تخت و شروع کردم شلوترشو در آوردن یه شرت سکسی مارک دار پوشیده بود چوچولشو کردم دهنمو مثل وحشیا میخوردم البته بیشتر گاز میگرفتم که اونم هی جیغ می زد گفت سینا مگه قرار نبود من بکنمت اینجور که داره پیش میره فک نکنم نوبت به من برسه گفتو آخه تو خوابم نمی دیدم یه روز باهات اینجوری باشم گفت خب حالا بیا سریع کارو انجام بدیم تا کسی نیومده منو خوابوند رو تخت خودش خوابید روم از لبام شروع کرد به لیسیدن گردنمو گوشمو همه جامو داشت میلیسید تفشو مینداخت تو دهنم از اینکارش خیلی خوشم میومد اونم تا فهمید همینجوری تف مینداخت تودهنم ناخوناشو میکشید رو تنم دردم میومد ولی هیچی نمی گفتم گفت سینا شاش دارم دهنتو وا کن هنوز دهنمو وا نکرده کسشو جا کرد تو دهنمو شاشیددددددددد سعی میکردم شاششو نخورم و لی نمی تونستم کسشو از دهنم بکشم بیرونو همشو قورت دادم گفت کسمو بلیسو تمیزش کن زبونمو میکشیدم رو کسشو هر بار که میکشیدم یه آههههههههههههههههههبلند میکشید رسید به کونم اول رونامو میمالید من بدنم بی موست با انگشتاس کونمو میمالید محکم میزد رو کونم حسابی حشر شده بودم تلفشو انداخت تو سوراخمو با انگشت شستش کرد تو سوراخم دردم میومو اونمن بیشتر میکرد تو انگشتشو سه تا انگشتو با هم کرد تو کونم یه دفه انگار یه چیزی ته کونم شروع به سوزش کرد سمیه چی شد عزیزم من هیچی تو ادامه بده کونم میسوزه عیبی نداره سمیه این که تازه اولشه هنوز کیر نرفته توت زبونشو کرد تو سوراخمو لیس مسزد سوراخم هی داشت گشادتر میشد کیر مصنوعبرو به خودش وصل کرد گفتش سینا جون حالا وقتشه که کیر زنداییتو بخوری ببینم چیکار میکنیا کیرشو فرو کرد تو دهنم تا بیام مزشو بفهمم تا ته رفته بود تو حلقم و سمیه هم هی بیشتر فشار میداد دستمو فشار دادم رو رونش که دارم خفه میشم ولی اون هیچ توجهی نمیکرد کم کم عادت کردم سر کیرو با زبونم میک میزدم چشامو بسته بودمو حسابی حال میکردم سمیه هم موهامو تو دستش گرفته بود و چنگ میزد که من دردم بیاد هرچی تف داشتم تو دهنمو میمالیدم به کیرش آخ اوخش بلند شده بود کیرشو از دهنم در اوردم منو برگردونو کرم مالید به در کونم کیرشو با فشار داد تو سوزش کونم داشت بیشتر میشد اومدم داد بزنم که دستشو گذاشت جلو دهنم قمبل کرده بودم واسش سرعت تلمبشو بیشتر میکرد دیگه داشتم جر میخوردم دستمو محکم گذاشتم رو متکا از شدت درد سمیه جوووووووووووووووووووون دردت میاد آره جرت میدم مگه نمیخواستی جرت بدمجیغ بکش جیغ بکش کیرش از تو کونم در اومو خوابید رو من و دوباره تا آخر کرد تو چسبیده بود بهم داغیه تنشو حس میکردم تا ته رفته بود تو کونم گفتم زندایی تورو خدا بسه به خدا دارم جر میخورم یواشتر آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآیییییییییییییییییییییییییی خدااااااااااا تورو قرآن سمیه خفه شو تازه دارم حال میکنم جیغ بکش هر چی بیشتر جیغ بکشی منم تندتر میکنم هر لحظه تلمبشو سریعتر میکرد جوری که تخت داشت صدا میداد منو برگردنود گفت سینه هامو بمال سینه هاش تو دستام بود ا نم خودشو چسبونده بود به منو تلمبه میزد پاهاش تو پاهام قفل بود خیلی حال میداد گفتم تندتر جرم بده کونم مال توئه جر بده اخخخخخخخخخخخخخخخخخخ اونم نامردی نمیکردو تندتر میکرد دیگه دو تامون بدجوری خیس عرق بودیم کیرمو که بدجور سیخ شده بود رو میمالید کرد تو دهنش و حسابی واسم میخورد تا ته میکرد تو دهنش خایه هامو حسابی لیس میزد نشیت رو کیرم بالا پایین میکرد سینه هاش تو دستم بود کیر مصنوعیرو کرد دهنم من کیر اونو میخوردم اونم داشت بالا پایین میشد رو کیرم آبم داشت میومد بش گفتو آبم داره میاد کیرمو کرد تو دهنشو کل آبمو خورد به جفتمون خیلی حال داد نیم ساعت تو بغل هم بودیم که با صدای بوق ماشین بابام بلند شدیم لباسامو پوشیدمو با سمیه از ته باغ زدیم بیرون امیدوارم خوشتون اومده باشه اگر چه میدونم الان همه میخوان فش بدن ولی عیبی نداره من خاطرمو نوشتم نوشته
0 views
Date: August 5, 2018