کون دادن به مرد میانسال

0 views
0%

اول تو روم های خارجی دنبال افراد گی میگشتم باهاشون چت میکردم بعد کم کم تو روم های ایرانی دنبال افراد گی میگشتم بیشتر باهاشون چت میکردم بعضی وقتها هم سکس چت تا حرف سکسی میزدیم راست میکردم مدتها فقط همین کارو میکردم با این که بعضیا دنبال ملاقات حضوری بودن ولی من می ترسیدم نمی رفتم یک بار که تو روم پیام دادم یکی پی ام داد سن و قد و وزن از کجایی و پوز رو پرسیدیم خودش رامین معرفی کرد حدود ۴۲ساله یه مقدار صحبت کردیم اون میگفت بیا حضوری ببینیم همو آدرس تقریبی هم گفت دیدم خیلی نزدیک به خونمونه خیلی داغ کردم که همچین فردی انقد بهم نزدیکه ولی باز جرات نکردم برم ولی خیلی کنجکاو شده بودم چند هفته گذشت منم تقریبا هر روز تو روم بودم شاید دوباره بیاد سر صحبت باهاش باز کنم یه شماره ایرانسل هم گرفتم اگه خواستیم شماره بدیم شماره اصلیم رو ندم تا بالاخره پیداش شد یه جوری سر صحبت باز کردم اونم نشناخت که قبلا با من چت کرده دوباره مشخصات دادیم صحبت سکسی کردیم داغ کرده بودم که گفت شماره بدم میای منم که دل تو دلم نبود قلبم مثل چی میزد گفتم باشه شماره فرستاد گفت تو هم بده منم شماره دادم خداحافظی کردیم تا فردا کلی استرس داشتم که کی می خواهد خبر بده همش مسنجر رو چک میکردم خبری نشد تا هفته بعد که دیگه آتیشم خوابیده بود دیدم آنلاینه پیام داد حال و احوال کرد یه سکس چتی کردیم که حشری شد گفت ساعت ۶ کسی خونه نیست میتونی بیای منم که حسابی داغ کرده بودم گفتم اگه میتونی زودتر می ترسیدم سرد بشم میخاستم واسه بار اول تجربه کنم دوست داشتم داغ داغ باشم گفت خبر میدم خداحافظی کردیم سیم کارت گذاشتم تو گوشی منتظر پیامش بودم بعد یک ساعت پیام داد گفت ساعت ۴ کسی نیست بیا گفتم باشه حدود یک ساعتی وقت داشتم رفتم حموم دوش گرفتم دور سوراخ اصلاح کردم خونش نزدیک بود پیاده پنج شش دقیقه بیشتر راه نبود گفت رسیدی زنگ بزن زنگ زدم گفتم جلو درم دربازکن رو زد از پله ها اروم رفتم بالا قلبم داشت از جا در میومد رسیدم در آپارتمانش که دم در منتظر بود عکسش بهتر از قیافش بود از من قدش بلندتر بود یکم هم تپل و به اقتضای سنش شکم گنده ای هم داشت ولی نه بد ریخت تیشرت و شلوارک پاش بود رفتم تو نشستم رو مبل اونم نشست یکم صحبت کردیم من که نمیدونستم چی باید بگم و قلبم تند تند میزد بعد چند دقیقه گفت خب بریم منم گفتم باشه رفت سمت یه اتاق یک تشکچه و بالش با خودش آورد گفت بیا رفت تو اتاق بغلی معلوم بود اتاق بچه هست با تخت و پر اسباب بازی گفت لباست در بیار منم کاپشن و پیر هنم در آوردم خودشم تیشرتش کند از شکم گنده اش خوشم میومد من که تنم داغ و کیرم راست راست بود اومد سمتم گفت بخواب خودشم اومد روم تن لختش به تنم چسبوند پرسید لب دوس داری گفتم نه خوشم نمیاد گفت باشه شروع کرد صورت و گردنم بوسیدن اروم می بوسید و میخورد گفت تنت چه داغه تا حالا سکس داشتی گفتم نه ولی با خیار کردم تو لبخند زد گفت پس این کاره ای رفت پایین تر سینه و شکمم می خورد شلوارمو در آورد دوباره اومد بالا گردن و سینه ام رو خورد یهو از روم پا شد گفت در بیار خودش هم شلوارکش در آورد که کیر شق شدش افتاد بیرون کیرش تیره بود و حدود ۱۵ ۱۶سانت منم شورت رو در آوردم خم شدم به حالت داگی اومد نزدیکم از کنارش یه بسته کرم در آورد یه مقدار زد رو سوراخم یک مقدار هم سر کیرش انگشتش کرد تو بعد دوتا انگشت یه جوریم شد بعد سر کیرش گذاشت رو سوراخ خواست فشار بده گفتم آروم تر گفت باشه خودت فرو کن سر کیرش یکم رفت تو خودم با ملایمت فشار میدادم بره تو نمیرفت منم تنم داغ بود و خیلی حشری شده بود فشار ناگهانی دادم که یهو رفت تو اشکم در اومد رامین گفت یواش تر وقتی رفت تو خودش دیگه شروع کرد عقب و جلو کردن کیرش گرم بود میرفت توم بهم فشار میومد ولی اونقدر که انتظار داشتم حال نمیداد اون میپرسید خوبه منم میگفتم اره چند دقیقه این طوری کرد بعد گفت بخواب خوابیدم و بالش گذاشت زیر شکمم اومد خوابید و کرد تو این بار انگار بیشتر تو میرفت و بیشتر بهم فشار میومد سنگینی وزنش هم روم بود این طوری بیشتر حال میداد فکر کردم دادن هم پس لذت داره رو من خوابیده بود و داشت میکرد منم هر وقت که تا ته میرفت از درد و لذت یک آهی میکشیدم که میپرسید خوبه حال میکنی منم میگفتم اره که سرعتش بیشتر شد و یهو تنش لرزید یک گرمایی در شکمم احساس کردم فهمیدم که آبش اومده ولی من تازه گرم شده بودم داشت خوشم میومد از روم پا شد نشست کنار با دستمال کاغذی من و خودش پاک کرد منم پا شدم نشستم لبخند زد پرسید خوب بود منم گفتم اره تموم شد گفت اره دیگه پیری و شلی زود آبم میاد رفت دست شویی و خودش و شست اومد بیرون من رفتم خودم شستم آبش توم بود یک مقدار اومدم بیرون لباسم پوشیدم نشستم رو مبل آب میوه ای آورد و خوردیم گفتم دیگه باید برم از در زدم بیرون در حالی که هنوز تنم داغ و حشری بودم و اون طور که فکر میکردم حال نداده بود نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *