سلام سارا هستم الان ٢٧ سالمه اما اين داستان مربوط به زماني كه من ٢٣ ٢٤ سالم بود تازه از دانشگاه فارغ التحصيل شده بودم و چون از دانشگاه برگشته بودم خونه دانشجو شهرستان بودم محدوديت هام برگشته بود ولي مزه انواع سكس زير زبونم بودو كليم تو كف سكس يه عروسك فروشي تازه باز شده بود تو محل زياد ميرفتم اونجا خريد چيزاي خاصي داشت هديه خريدنم كه من دوس داشتم يه روز از سر بي حوصلگي رفتم بيرون خريد حالم رو خوب ميكرد فروشنده مغازه يه پسر جون بود هميشه تنها بود تو مغازه اما اونروز ٤ تا پسر تو مغازه بودن من چون بيكار بودم و عجله اي نداشتم وقت زيادي تو مغازه بودم هي اين چنده انو از اون بالا بيار ببينم و حرف زدن با اون چهار نفر به قولي لاس زدن مشتري كه ميومد تو به من مي گفت سب كن كاراي اينارو را بندازم بعد ١ ساعتي يه مشتري باز اومده بود تو مغازه من ديگه مي خواستم برم زيادم خريد كرده بودم گفتم حساب كن برم داشت برا مشتريش چيزايي كه مي خواستو ميو ورد از كنارم رد ميشد خودش رو بهم مي ماليد اينم بگم من كون بزرگي دارم يه مانتو تنگم تنم بود مالوندناش حشريم كرده بود ديگه غر نزدم مشتري رفت وايسوندم دم يه قفسه گفت اون بالا رو ببين اونو مي خواي كونم رو مالوند ٢ تا از دوستاش رفتن از مغازه بيرون او يكيم در رو بست من البته اينو بعد فهميدم يه خنده كردم حشرم بودم كونم رو دادم عقب تر خيالش راحت شد سينم رو فشار داد از پشت و خودش رو بهم چسبوند برگشتم گفتم نكن ااا زشته ديدم اون دوتا نيستن در مغازه هم بستس اون يكيم بم ميخنده گفت نه كسي نمي بينه دختر خوب خنديدم گفت اين كون قابل استفادست گفتم بله پشت و جلو بازه اما بدون كاندوم نمي دما اشكال نداره دستش رو گذاشت سر شونه من فشار داد جلوش زانو زدم كيرش رو در اورد واي عالي بود كافت دراز جلو چشام ماتم برده بود زد تو گوشم برق سيلي كه خوردم سريع ياد اور اين بود كه شرو كنم ساك زدن براش محكم تو حلقم فرو ميكردش بعدم برم گردوند تا خودم رو اماده كنم كيرش تو كونم بود ميكرد تا ناله ميكردم ميزدم مي گفت ساكت عالي بود درد كون تلمبه هاي محكم واي فوق العاده بود از حشر داشتم ميمردم كه ديدم كير اون يكي تو صورتمه شروع كردم ساك زدن براش ٢ تا كير هم زمان الان كه يادش افتادمم خيس شدم جاشونو عوض كردن و اون يكي كرد كونم التماس كردم كسم بزار كه اولي كه اسمش مجيد بود زد تو گوشم گفت تو انتخاب نمي كني كيرم رو بخور ساك ميزدم كه ابش اومد همرو خوردم حال كرده بوداا اون يكي تلمبه ميزد هنوز كه مجيد از مغازه رفت بيرون اون دو تام اومدن حالا ٣ تا بودن از حشر داشتم مي مردم دعا دعا ميكردم كسم بزارن كه يكيشون كيرش رو دهنم گذاشت اون يكيم داد دستم وحيدم كه تلمبه ميزد احسان ساك ميزدم براش دست مي كشيد رو سرم مي گفت افرين مي بيني كيان چه دختر خوبيه بخور افرين خلاصه يا كير احسان دهنم بود يا كيان تا وحيد خان از تلمبه زدن خسته شد كيرشو كرد دهنم تو حلقم فرو كرد ابشو پاشيد ته حلقم اومدم نفس بكشم احسان و كيان دهن و كونم رو پر كردن ديگه داشتم ميمردم اقدر كه گاييده بودنم چون هي مي افتادم رو شكم برم گردوندن از جلو كرد باز كونم فك كردم الان بايد باز كير بخورم كه نه با كون نشست رو صورتم تا حالا كون نخورده بودم با سيلي مي زد تو سينه هام ميگفت بمك زبون دورش بچرخون اول چندشم شد اما بعد عاشق اينكار شدم ليسيدن كون كيان حشريم كرد باز مي خواستم براش بميرم بعدم كه احسان ابش رو داد خوردم كيان كرد كونم زود تر بقيه ابش اومد ابش رو ريخت زمين مجبورم كرد از زمين بليسم ابشو فقط چون با ليسيدن كونش بهم حال داده بود ابش رو از زمسن ليسيدم و خوردم عالي بودجون تكون خوردن نداشتم اما با لگد زدنم كه بودو بپوش گمشو عاشقشون شده بودم از فرداش ميرفتم تا فرصت ميشد مغازه مجيد التماس كه كون بدم مي گفت نه البته چندين بار بهشون دادم باز دوس داشتين براتون ميگم باز نوشته
0 views
Date: August 22, 2018