سلام به همه ي بجه هاي شهواني اين اولين داستانيه كه مينويسم اميدوارم خوشتون بياد_اول از خانواده ي خودم بكم من كوجيك شما فربد هستم 15ساله از تهران تك فرزندم و مادرم 35سالشه و بدرمم 2ساله كه عمرشو داده به شما قبل از اينكه برم سراغ داستان اول از هيكل سكسي مامانم براتون بكم مامانم 170 قدشه 75كيلو وزنشه و سينه هاي تبل و يه كون خيلي خيلي بزرك كه بيرون ميرفتيم بشت سرياشو ديوونه ميكرد از اون سالي كه بدرم فوت كرد مدل لباس بوشيدناش عوض شد برم سراغ داستان كه ما تو يه ساختمون 2طبقه زندكي ميكنيم و طبقه ي بالا ساكن هستيم بعد از فوت بدرم همسايه ي طبقه اول رابطش با ما صميمي تر شده بود كه 1ماه قبل عيد سال 91تصميم كرفتن كه مدل خونشون و عوض كنن و قرار شد كه همسايمون اقا بهرام كه مردي باحال بود زن و دختر 6سالشو بفرسته خونه ي مادر زنش تا خودش خونرو رديف كنه سرتون و درد نيارم يه روز مامانم رفته بود حمام كه ديدم تلفن خونه صداش درومد من رفتم جواب دادم مهتاب خانوم زن اقا بهرام بود كه كفت مامان هست كفتم نه حمام اومد ميكم بهتون زنك بزنه خلاصه مامان ما از حمام اومد يه بوي خاصي داشت ادمو هوايي ميكرد بهش كفتم كه مهتاب خانوم زنك زد كارت داشت بعد به مهتاب خانوم زنك زد و از صحبتاشون فهميدم كه اقا بهرام ناهار نداره و مامان من بايد براش درست كنه خلاصه ما ناهار كباب تابه اي داشتيم و يه ذره هم مامانم برد براي اقا بهرام لباس مامانم كه يه تاب قرمز كه زيرشم سوتين نبسته بود و با يه شلوار برموداي جذب سفيد كه شرت قرمزش معلوم بود همينطوري رفت غذارو بده كه ديدم دير كرده نكو اقا بهرام رفته سر كوجه اب معدني بخره كه از راه بله ها ديدم كه اقا بهرام اومد و يه دفعه مامانمو با اون وضع ديد و با تته بته ازش تشكر كرد بابت غذا خلاصه مامانم اصلأ انكار نه انكار با اون وضع اومده بيرون اقا بهرام كفت كه بياد تو ببينه كه طرح خونشون خوب شده كه مامانم رفت ببينه منم يواشكي رفتم بايين كه ديدم مامانم داره نظر ميده ولي اقا بهرام حواسش به كون مامانمه خلاصه مامانم رفت رو جهار بايه كه بالاي ديوار و درست كنه كه ديدم اقا بهرام به مامانم كفت كه جقدر زيبا شديد و از اين حرفش مامانم تعجب كرد و تا اومد از جهار بايه بياد بايين افتاد و بشت شلوارش باره شد و شرت قرمزش با قسمتي از كون سفيدش معلوم شد كه اقا بهرام سيخ كرده بود و به مامانم اشاره كرد كه باره شده كه مامانم كفت اي واي خاك برسرم من برم خونه به فربد بكم كه بره نخ سفيد بخره تا بدوزمش كه اقا بهرام كفت ما تو خونه داريم ميخوايد براتون بدوزم كه مامانم با كمي مكث قبول كرد با قبول كردن مامانم انكار تو كون اقا بهرام عروسي بود خلاصه اقا بهرام رفت نخ و سوزن اورد و مامان من بشتشو كرد به اقا بهرام تا بدوزه كه در حين دوختن دست اقا بهرام ميخورد به كون كنده مامانم اخراش بود كه مامانم دستاش برد بالا و كونشو كمي داد عقب كه خستكي در كنه كه كير سيخ اقا بهرام خورد به كون مامانم هر دوشون ساكت شدن كه ديدم اقا بهرام سينه هاي مامانمو كرفت تو دستاش و مامان منم جيزي نكفت بعد با يه حركت تاب مامان و دراورد و لباس خودشم دراورد بعد شروع كردن به لب كرفتن كه صداي ملج و ملوج لباشون اب من و دراورد بعد اقا بهرام شلوارشو دراورد و كير كندشو انداخت بيرون بعد به مامانم كفت كه با تمام وجود كونتو بده عقت كه بزور شلوار تو در بيارم مامان منم به حرفاش كوش مي كرد كه ديدم شرت مامانم خيس خيس اقا بهرام انكشتشو كرد تو كس مامانم و وقتي كه انكشتش خيس خيس شد كرد تو سوراخ كون مامان و يه تف مشتيم انداختو بعد كيرشم كرد تو دهن مامانم و بعد از 2ديقه كرد تو كون مامانم من طوري وايساده بودم كه به حالت نيمرخ من بودن طوري كه كير اقا بهرام تو كون مامانم بود و مامانمم با يه دستش اقا بهرام و كرفته بود و با دست ديكش كسشو ميمالوند و جيغ ميزد و تو اون حال بستوناي كندشم بالا و بايين ميرفت خلاصه مامانم از اقا بهرام خواست كه ابشو تو كون مامانم خالي كنه اقا بهرامم به حرف مامانم كوش كردو تمام ابشو خالي كرد بعد يه لب از هم كرفتن و مامانم كشاد كشاد اومدو رفت دوباره حمام دوستان اميدوارم خوشتون اومده باشه نوشته
0 views
Date: August 7, 2018