سلام خدمت دوستان عزیز داستانی که رو میخوام تعریف کنم مربوط به کون دادن من هستش به شاگرد کبابی من محمد هستم 34ساله و تو زمان اتفاق حدودا سال 88بود من ساکن شهر بندرخمیر هستم و تو یه شب سرد زمستان ساعت 2 نصف شب بود از محل کارم گشنه ام شده بود و رفتم کبابی که همیشه میرفتم ولی دیدم یه نفر جدید اومده و من سفارشم رو دادم و بعد از خوردن کباب سفارش یه قلیون دادم و نشستم و رفتم پیش شاگرد کبابی و با هم حرف میزدیم که میگفت افغانی هستش و 14سالش بود و قدش از من بزرگتر بوذ و نشستم قلیونمو که میکشیدم داشتم با گوشیم فیلم سکسی نگاه میکردم گوشیم 95بود و نشست پیشم و خواست فیلم گوشیمو نشونش بدم و نشست فیلما رو که نگاه میکرد متوجه بلند شدن کیرش شدم و خندم گرفت و اون نگاه میکرد و تا وقتی متوجه شدم ساعت نزدیک 5صبحه و من وقتی خواستم برم ازم خواست فردا شبم بیام و منم گفتم باشه و من دو باره فردا شب رفتم و سفارش و دیشب و همون کار دیشب و اون نشست کنار من و فقط فیلم تماشا میکرد و عملا کبابی رو به حالت تعطیل در اورد و ایندفعه متوجه شدم کیرش از روی شلوارش خیلی بزرگ تر از دیشبه و میخواست شلوارشو پاره بکنه و من یهو یه حال عجیبی بهم دست داد و حشری شده بودم و هرکاری میکردم که بیخالش بشم نمیشد هی برامدگی شلوارس جلو روم میومد یه حس عجیبی اومد سراغم که براش ساک بزنم و کیرشو بخورم ولی ترس داشتم و روم نمیشد خلاصه اون شبم با حال خراب رفتم و فردا دوباره برگشتم و همون کار دیشب تکرار شد و فقط اونو زیر نظر گرفته بودم و میخواستم خواسته ام رو بهش بگم میترسیدم ولی ساعت با هر جون کندنی بود و درحالی که کبابی خلوت خلوت بود با یه صدای که امیخته با لرز شهوت ترس هیجان بود ملتمسانه بهش گفتم کیرتو میخوام بخورم بنده خدا شوکه شده بود و گفت ول کن الان حالت خوب نیست و خواست بره دستشو گرفتم و التماسش کردم و گفتم کیرتو میخوام بخورم و دوباره خواست بره که نذاشتم بره و خیلی صدام میلرزید و گفتم خواهش میکنم نیاز دارم یهو برگشت سمت من و گفت باشه قبوله ولی به یه شرط گفتم شرطت هرچه باشه قبوله از خوشحالی نبودم بهم گفت میخوای تا بکنمت من جا خوردم وقتی گفت بکنمت گفتم من میخوام کیرتو بخورم گفت هم میکنمت هم کیرمو ساک میزنی ناچارا قبول کردم سریع رفت درب کبابی رو بست و منو برد به انبار و من سریع شلوارشو کشیدم پایین و کیرشو گذاشتم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن عجب کیری داشت این پسر 14 ساله و بعد از چند دقیقه ساک زدن وایستادیم و اون منو بغل کرد و بهم سواری داد سپس لختم کرد و روغن بود نمیدونم چی بود اول کشید به در کون من و انگشتم میکرد و بعد کیرشو کذاشت در کونم یه درد شدیدی تمام بدنمو فراگرفت و داد زدم و اشک از چشمام داشت میومد و من التماسش میکردم کیرشو در بیاره که دارم میمیرم ولی اون گوشش بدهکار نبود و سرعت تلمبه زدنشو کمتر کرد و صبر کرد کیرش تو کونم جا بگیره خوب که جا گرفت یواش یواش شروع کرد به تلمبه زدن و بعد رگباری تلمبه میزد حالا من تو اوج لذت بودم و از کون دادن ناخواسته ام داشتم لذت میبردم و پاهامو دور کمر پسره حلقه زدم و پسره هم متوجه لذت بردن من از کون دادن بهش شده بود و گفت حالا بسه کیرمو میارم بیرون و من گفتم نه فقط بکن تورو خدا درش نیار همینطور که می خندید گفت تو که دردت میومد حالا پس خوشت میاد نه همینجور که کیرش تو کونم بود ابم اومد و اون هنوز داشت منو میگایید بعد ایستاده منو کرد و سپس سگی و خواست هفتی بکنه که من نتونستم ازم پرسید چند سالته و وقتی بهش گفتم 28سالمه باورش نشد و گفت چه احساسی داری که الان یه پسربچه 14ساله داره میکندت من بهش گفتم بهترین حس دنیا رو دارم الان و گفت دست داری حس بهتری داشته باشی گفتم اره پس گفت پس بلندشو وایستا و من ایستادم و همینجور تقریبا رو در رو کیرشو کردتو کونم و بعد دستاشو از زیر کونم رد کرد و همینجور که میگایدم بلندم کرد از زمین و سوار کیرش کرد و سورپرایزم کرد دوباره ابم اومد دیگه کیرم رمقی براش نمونده بود و همینجور از شدت ضربه های که به کونم وارد میشد بالا و پایین میرفت و میرقصید دیدم داره بهم میگه کم کم داره ابم میاد کجا بریزم و گفتم هر جای دوست داری بریز سریع کیرشو از کونم کشید بیرون و منو خوابوند رو زمین و ابشو با جند حرکت دست که با کیرش ور رفت ریخت رو سینه و شکمم چه پرتاب ابی داشت و دست اخر دوباره رفتم کیرشو ساک زدم و اون همش میخندید و سرمو گرفته بود تو دستاش و عقب و جلو میکرد و بعد بهم گفت خوب گاییدمت و من همینجور که کیرشو میخوردم با سر بهش اشاره کردم که عالی بود و بعدبلند شدم و گفتم بغلم میکنی و اون هم بغلم کرد و حتی بلندم کرد با دوتا دستاش روی سرش اون شب هرکاری دوست داشت باهام کرد و بهم گفت هر شب بیا هر شب میکنمت طوری که ولم نکنی ولی من بعد از اون شب دیگه نرفتم سروقتش و حتی یه بار تو خیابون دیدمش میخواستم از دستش در برم دستمو گرفت و بردم تو یه کوچه خلوت و تو گوشم گفت میخوای دوباره مث اون شب بکنمت من فقط با سر اشاره کردم که میخوام و خیلی حشری شدم وقتی دیدمش و بی اختیار من دستمو گذاشتم رو کیرش و گفت این مال خودته و تو دلم اتیش روشن کرد و اروم گفت بکنت اماده هست تا دوباره بکندت خواستی بیا من دیگه نرفتم و اون کلا از شهرما رفت و بعد اون هم من دوبار کون دادم به دو نفر ولی هیچکدوم شاگرد کبابی نشدند هم قوی بود هم کم سن بود هم واقعا بکن بود میترسیدم که شاید ابروم و ببره ولی کاش میرفتم و ازش نهایت استفاده رو میکردم همون شب طوری گاییدم که تا چند وقت سیرم کرد و وقتی بهش نیاز پیدا کردم اون نبود و بعد هم دوتا داستان کون دادنم رو به دونفر مینویسم خیلی احساس نیاز پیدا کردم دوباره به یکی مث شاگرد کبابیه نوشته
0 views
Date: August 23, 2018