سلام مهرانم 32 ساله این خاطره واسه دوسال پیشه یه روز صبح برای رفتن به سر کار به ایستگاه بی آر تی رفتم یه آقای حدود 40 ساله موقع کارت زدن از پشت چسبید به من وقتی برگشتم گفت ببخشید موقع سوار شدن خیلی شلوغ بود باز اومد چسبید بهم و ازم جدا نشد تو مسیر چسبونده بود پشتم گرما و کلفتی آلتشو حس میکردم اولش خیلی ترسیده بوده از این خلافا بود بد کم کم گفتم بزار اذیتش کنم که به هر دلیل خودمو سمتش میچسبوندم اونم خیلی خوشش اومده بود آخه کون تپلی دارم تا موقع پیاده شدن دیدم اونم وقتی دید دارم پیاده میشم خودش را بهم رسوند دیگه مطمئن شده بود اومد بهم گفت بچه قشنگ خوب کونی داری نمیدی بازش کنم برات منم جوابشو ندادم یعنی نمیشنیدم و رفتم اونم که دید شلوغ شد نتونست کاری بکنه دو سه روز گذشت صبحها یه کم زودتر میرفتم که نبینمش ولی همش تو فکر کیر بزرگش بودم تا اینکه بلاخره چند روز بعد دوباره تو ایستگاه دیدمش ولی موقع سوار شدن خودمو رسوندم به صندلی خالی و نشستم اونم که دید فایده نداره اول به دوسه تا بچه دبیرستانی چسبوند ولی چشمش دنبال من بود اومد جلوی من وایساد اینقدر نزدیک که هر جور بود کیرشو اورده بود نزدیک صورتم عجب چیز بزرگی بود زیر چشمی میدیدم که داره منو میبینه تا اینکه ایستگاه بعدی کناردستیم بهش گفت ببخشید من پیاده میشم اونم باخوشحالی پرید نشست جای اون و تا رسیدن به ایستگاه حسابی انگولکم کرد موقع پیاده شدن پردید پائین و شمارشو داد من ازش گرفتم ولی نه اون چیزی گفت نه من وقتی رسیدم سر کار شمارشو زدم تو گوشیم توی تلگرام دیدم طرف ورزش کاره و ورزش باستانی میکنه خلاصه منم که حشرم زده بود بالا بهش یه پیام سلام و استیکر دادم سریع جواب داد گفتم من همونم که صبح شماره دادی که دیگه ول نکرد خلاصه دیگه داشت خودشو جرمیداد که منو بکنه منم بهش جراغ سبز نشون دادم راستی اینم بگم که دفعه اول بود تو بچگی چندباری بچه محله ها دستمالیم کردن ولی تا حالا نداده بودم خلاصه بهش گفتم که من خیلی تنگم و بهش نمیدم چون کیر وحشتناکی داشت اونم شروع کرد به اینکه من کاربلدمو نمیزارم اذیت بشی و از این حرفا بعدش عکس کیرشو که یه خط کش 20سانتی گذاشته بود کنارش برام فرستاد یکی دو سانتی کمتر بود ولی خیلی کلفت بود من واقعا ترسیده بوده تا اینکه قرار گذاشتیم فرداش که پنجشنبه بود بیاد تو ایستگاه اتوبوس 10دقیقه ای زودتر خودمو گذاشتم اونجا و از روی پل عابر شروع کردم پائینو دید زدن که دیدم اومد و دنبالم میگرده من رفتم تو ایستگاهو اصلا بروی خودم نیاوردم اومد سمت من سلام کرد و گفت فکراتو کردی گفتم نه نمیشه گفت بیا من امروز با ماشین اومدم کوچه پشتی پارک کردم بیا برسونمت گفت نه خلاصه با هزار اسرار بهش گفتم برو ماشینتو بیار اونطرف خیابون راستش میخواستم در برم اونم رفت ماشینشو اورد بهش نمیخورد با اون قیافش ماشینش جنسیس باشه رفتم سوار شدم گفت پایه هستی بریم صبحونه کله پاچه گفتم من کارمندم و نمیتونم گفت باشه یه روز دیگه و تو راه از خودش میگفت که بنگاه داره و وضع مالیش خوبه ولی عاشق کون پسرای تپله خلاصه همینجور که رانندگی میکرد دیدم زیپ شلوارشو داد پائینو گفت اخه تو از چیه این زبون بسته میترسی که دیدم حشرش زده بالا دستمو بردم جلو گرفتم تو دستم ببینم واقعا سایزش چقدره دیدم چقدر داغ گفت میخوای یه کم بخوری خوش خوراکه گفتم باشه ولی الان نه دیرم شده قبول کرد ولی ازم قول گرفت برای فرداش که جمعه بود باهاش قرار بزام منم قبول کردم که بقیه ماجرا و جر خوردنمو اگه دوست داشتین بگین براتون مینوسم نوشته
0 views
Date: August 26, 2018