Join avizoone.com : داستان سکسی , فیلم سکسی ایرانی و خارجی ,گی ,لزبین
Login to avizoone.com : داستان سکسی , فیلم سکسی ایرانی و خارجی ,گی ,لزبین
Reset Password
Enter the username or e-mail you used in your profile. A password reset link will be sent to you by email.
این داستانه خواهر کوچک منه .تازگی ها به مدرسه میرفت یه پسره تو خیابون بهش گفت فردا بعد از مدرسه بیا تو انباریه بلوکه 37 به کسی هم نگو مگر نه خودت می دونی . خواهر منم ترسید وهیچی به هیچ کس نگفت .فردا ظهر که مدرسه اش تموم شد رفت تو انباری . پسره هم اونجا بود . کوبنده اش به دیوار .بهش گفت :کسی رو که با خودت نیاوردی ؟ اونم گفت نه انداختنش رو زمین شلورشو کشید پایین خواهرم گفت : داری وی کار می کنی اونم هیچی نگفت با چوب تیغدار کلی ضربه بهش زد بهش گفت اگه به کسی بگی بد ترش رو میزنم قرارمون فردا ساعت دو
همین جا . خواهر منم فرارکرد و اومد خونه سریع رفت تو اتاقش من رفتم تا ببینم چشه بلندش کردم گفت بشین نشست شلوارش نصفه اومد پایین دیدم قرمز شده آنقدر ازش سوال جواب کردم تا جواب داد فردای اون روز ساعت دو منم باهاش یواشکی رفتم پسره داشت در رو میبست پامو گذاشتم لا در . پسره رو کشیدم بیرون خونشون رو پیدا کردم و به مامان و باباش همه چی رو گفتم یک ماه بعد هم مجبور شدیم از اونجا بریم .