کینه ازدوست دخترقدیمی وکردنش

0 views
0%

سلام به همه ی دوستان شهوانی این خاطره اولش خاطرس اخرش سکس من تازه عضوشدم اگه خاطرهام بدبودبه بزرگی خودتون ببخشین اول از همه بگم اسما مستعاره و به هرچی اعتقاددارین قسم حقیقته فقط تااخرش بخونید مقدمه من تازه رفته بودم دبیرستان پشت دبیرستان مادبیرستان دخترانه بود من وقتی میخواستم برم مدرسه یه دختری بودکه همشیفت ما بودهمیشه تو خط واحد میدیدمش یه جورایی بهش علاقه مندشده بودم هرروزموقع برگشتن منتظرمیشدم تابیاد 2ماهی ازمدارس میگذشت بعدازظهربودگوشیم زنگ زدبرداشتم دیدم همون دخترس بعد یکم کس شعرپرسیدم ازکجاشمارموپیداکردی اینم بگم من ترسو بودم نمیتونستم به دخترشماره بدم گفت ازیکی ازاشناها بعدافهمیدم ازدخترخالم گرفته سرتون رودردنیارم ما باهم دوست شدیم توعالم بچگی عاشقش شدم خب بچه بودم بخاطراون توروی بابام هم وایسادم که باید باهاش ازدواج کنم ولی همه بهم میگفتن خانوادش بده و 2سال ما باهم دوست بودیم هرروز هم ازکس شعرهای بچگونه میگفتیم بعد2سال فهمیدم این2سال بایه پسردیگه هم بوده خلاصه باهاش بهم زدم تاگذشت یکسال وفات امام رضارفته بودم مشهد که بهم اس اومد واکردم شرح اس سلام من سرم به سنگ خورده توروجون عزیزت بیادوباره شروع کنیم زنگیدم بهش سلام شناختی گفتم نه گفت مریم هستم بعدچند دقیقه کس شعر حتی بعدافهمیدم اون پسره بهش تجاوزکرده اونم دیده از من ساده تر نیس بهم اس داده بهش گفتم من همون علی سابق نیستم اگه قبول کنی باید بعد برگشتن سکس کنیم تا بهم ثابت بشه واقعا دوسم داری اولش قبول نکردبعد2روزاس اومد قبول میخوا م خلاصه کنم 3روزبعدش من برگشتم شهرمون بگم که من اهل تبریزم روز موعود فرارسید دختره اومد من مامانم معلمه صبحا مدرسه میره بابام هم بازاریه کلاخونه نیس درو باز کردم اینطرف اونطرفو نیگا کردم تا همسایه ها نبینن اومدتواتاق من من یه اتاق داشتم طبقه زیرزمین بودتودستش یه ادکلن با یه گل بخاطر از مشهد اومدنم اورده بود بعدازچنددقیقه نشستن دستاشوگرفتم گریه کردگفت علی من اومدم تا ثابت بکنم دوست دارم ولی توهم انصاف داشته باش بخاطرعشقمون کاری نکن ولی بدجورازدستش کینه ای بودم خلاصه گفت یه روزمونده به سربازیت قبول میکنم ازاون اصراراز من انکارخلاصه من به زورلباساشودراوردم عجب سینه هایی داشت عجب کونی الانم وقتی مینویسم کیرم سیخ میشه ازسینه هاش شروع کردم خوردن 5دقیقه سینه هاشو خوردم دیگه کم کم داشت ازخود بی خودمیشد گفتم ساک بزن گفت نمیخوام به زورانداختم تودهنش جنده چندبارهم گازگرفت عصبانی شدم برش گردوندم به شیکم خوابوندمش یه بالشت هم گذاشتم زیرش تاکونش بیادبالایه تف انداختم روسوراخ کونش یکی هم روکیرم چون اولش عصبانیم کرده بود یواش یواش نکردم یهوکیرموانداختم توکونش یه جیغ کشید سرشوفشاردادم روتخت تاصداش نره بیرون اخه اتاق من پنجرش به خیابونه یه5دقیق تلمبه زدم تا ابم اومد همشو خالی کردم توکونش بادستمال خودشوتمیزکرد یکم غرزد گفت اولین بارمه که کون دادم ولی جنده دروغ میگفت اون اه و اوف کردناش بخاطر حشری کردن من بودازکونش مشخص بودچندبارداده گفت هیچ کس نفهمه گفتم چشم پاشد رفت شب همون روز بازم مخشوزدم تافرداهم بیاد خلاصه قبول کردبیادفرداش هم اومد ولی ایندفعه قبل از اومدنش اسپری زدم و1ساعت یکسره خوردمشو از کون جرش دادم شب همون روزهم باهاش بهم زدم گفتم این 2روزبابت2سال خیانتی که بهم کرده بودی چندروزی زنگ زد جواب ندادم تااخرش مجبورشدم خطمو عوض کنم به جان عزیزم قسم همش حقیقت بود گفتم تاعبرتی باشه برای دوستان و اشناها تا بی خودی به این دخترا دل نبندن وفای سگ بیشتر ازدختره نوشته

Date: October 5, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *