سلام اسم من شهرام و 35 سال سن دارم این خاطره ای که میخوام بنویسم مربوط به چندین سال قبل از ازدواجمه موضوع مربوط به یکی از دختر خاله هام به اسم سانازه ساناز تقریبا ده دوازده سال از من کوچکتر بود و اصلا فکر نمیکردم که یک روزی بخوام باش سکس داشته باشم ولی با گذشت زمان و بزرگتر شدنش احساسم نسبت بهش عوض شد و نهایتا منجر به این شد که تا مدتها در کنارش باشم موضوع از اینجا شروع شد که من یه مدت مونده بودم بدون دوست دختر و حقیقتش از کردن زنهای جنده هم بدم میاد و حسابی بهم فشار اومده بود تا اینکه خالم و دخترش اومدن خونه ما راستی اینو بگم که اونا تو یک شهر دیگه زندگی می کنند من کلا با دخترای فامیل راحت هستم اینم به این دلیل بود که هیچوقت تو فکر دست درازی به اونا نبودن ولی خوب با ساناز از همه دخترا راحتر بودم جوری که هر دفعه همدیگه رو میدیدیم صورت همو بوس میکردیم به هر حال بعد از چند روز که خونموم بودن یک شب پای تلوزیون نشسته بودم و داشتم فیلم نگاه میکردم ساعت حدودای 12 شب بود که دیدم ساناز از تو اتاق خواهرم اومد بیرون و رفت سمت آشپزخانه که آب بخوره خونه ما 2 طبقه بود و مامانم رفته بود طبقه بالا خوابیده بود و بردارم هم خونه یکی از دوستاش بود خلاصه تو لحضه خودم و ساناز رو تقریبا تنها دیدم اومد پیشم و گفت داری چکار میکنی گفتم فیلم چشمان تمام بسته رو میبینم پرسیدم رویا خواهرم کجاست گفت اوون خوابید و به من تکیه کرد و شروع کرد به دیدن ادامه فیلم با من تمام چراغها خاموش بود و تنها نور تلوزیون خونه رو روشن کرده بود نمیدونم چرا اینجوری شد ولی عطر بدن ساناز انگار همه فضای خونه رو پر کرده بود راستی یادم رفت مشخصات ساناز و براتون توضیح بدم یه دختر حدود 19 یا بیست سال او زمان الان بزرگتر شده نسبتا توپر با حدو 165 سانتیمتر قد و سینه ها و کون بسیار بزرگ فشار این چند وقتی که با هیچ دختری نبودم مغزم رو ضایع کرده بود و تمام افکار شیطانی که میشد سراغ یک نفر بیاد اومد سراغ من ساناز شونه به شونه من تکیه زده بود و داشت فیلم نگاه میکرد ناخوداگاه دستم رو از پشت بردم و انداختم رو دوشش و شروع کردم به مالیدن دوشش ساناز هیچ عکس العملی نشون نداد بازم به خودم جرات داردم و یواش دستم رو بردم نزدیک پستونش و بازم مالیدم بازم سکوت ساناز منو تشویق کرد به ادامه کار دلم رو به دریا زدم و این دفعه دستم رو کامل رو سینش گذاشتم دیدم هیچ عکس العملی حتی به اندازه یک جا خوردن کوچیک هم نشون نداد چند دقیقه به این کار ادامه دادم ولی وقتی دیدم چیزی نمیگه اول آروم به طرف در اطاق خواهرم نگاه کردم دیدم بستس و آروم دستم رو از تو یقش کردم داخل و پستونشو از تو سوتینش گرفتم و شروع کردم به مالیدن پستوناش واقعا بزرگ بود و با یک دست نمیتونستم همشو بگیرم و بیشتر با نوک پستونش بازی کردم تا این لحظه هر دومون فقط به صفحه تلوزیون نگاه میکردیم ولی ناخود آگاه تو یک لحظه برگشتیم و تو چشمهای هم ذل زدیم نفهمیدم چی شود که لبامون توهم قفل شد و دیگه کار از کار گذشت بعد از چند لحظه که لباشو خوردم پستونشو کامل از تو پیرنش در آوردم باورم نمی شد ساناز همچین پستونای بزرگی داشته باشه درست انگار 2 تا خربزه یک کیلویی تو پیرهنش بود تا جایی که میتونستم پستونشو کردم تو دهنم و شرو کردم به خوردن بعد از چند لحضه دیدم دست ساناز رفت تو شلوار و شورتم و کیرمو گرفت تو دستش و شروع کرد به جق زدن منو بگو که فکر میکردم این هیچی بارش نیست و من دارم به دختر خاله معصوم خودم تجاوز میکنم ولی ظاهرا خیلی حرفه ای تر از این حرفها بود پستونشو از تو دهنم در آورد و با یک حرکت کیرم و از تو شورتم کشید بیرون و کرد تو دهنش دیگه حالم دست خودم نبود فقط داشتم سانازو که مثل یک جنده حرفه ای کیرمو میخورد نگاه میکردم دیگه وقتش بود که کار تموم کنم کیرمو از تو دهنش در آوردم و خوابوندمش رو زمین با کمک خودش شلوار شو از پاش در آوردم یه شورت قرمز پاش بود جالب بود که تا این لحظه با هم حتی یک کلمه هم حرف نزده بودیم دستمو بردم و خواستم شورتشو از پاش در بیارم که بهم گفت شهرام من تا حالا با کسی رابطه نداشتم بهش گفتم ولی اینجوری که تو برام ساک زدی من جوره دیگه ای فکر کردم بهم گفت هیچ از طرز فکرت خوشم نیومد من ساک زدنو تو فیلمهای سکسی دیدم و چون خیلی دوست دارم این کارو کردم من دیگه باش جر و بحث نکردم و پیش خودم گفتم کون لقش یا داده یا نداده دیگه من کار خودمو میکنم به خاطر همین بش گفتم پس حتما توی فیلم سکسی هم دیدی مردا چه جوری کس زنها رو میخورن گفت بله و دوست دارم امتحان بکنم ولی مواظب بکارتم باش یک چشم گفتم و بعد از اینکه شورتشو در آوردم رفتم بین پاهاش و کس کاملا تپلشو شروع کردم به خوردن که بعد از چند لحظه دیدم صدای آه و ناله ساناز داره بلند میشه دستمو گذاشتم جلوی دهنش و به کارم ادامه دادم که دیدم دستم رو داره با تمام قوا گاز میگیره تحمل کردم و بازم ادامه دادم کسش کاملا خیس بود و انگار داشتم یه هلو رسیده و آبدار میخوردم بعد از چند دقیقه فشار دندونهای ساناز از رو دستک کم شد و دیدم کمی آروم شد احساس کردم که باید ارضا شده باشه ولی من هنوز کار داشتم و داشتم از شدت شهوت می ترکیدم بهش گفتم برگرد گفت میخوای چه کار بکنی گفتم میخوام از کون بکنمت گفت نه تورو خدا درد داره گفتم اینم از تو فیلم سوپر فهمیدی گفت نه خیر هم دوستی دارم که با دوست پسرش رابطه داره و او گفته که درد داره گفتم لابد اون بلد نبوده چه جوری بکنه ولی من یه جوری میکنم که درد نداشته باشه دقیقا میدونستم که دارم بهش کس و شعر تحویل میدم ولی نمیخواستم کون به این گنده گی رو از دست بدم یه آن به خودم اومدم دیدم من و ساناز لخت تو سالن داریم به هم ور میریم و اصلا حواسمون به این نبود که هر آن ممکنه یکی بیاد داخل بهش گفتم بریم تو اتاق من رفتیم و در رو از پشت قفل کردم با خودم گفتم مرگ یکبار شیون هم یک بار نهایتش مچمونو میگیرن دیگه اعدام که نمیشم چند وقت پیش دوستی داشتم که رفته بود هلند و از اونجا یک کرم آورده بود که مخصوص کون کردن بود آخه من زمان مجردیم اکثر دوست دخترام باکره بودن و مجبور بودم از کون بکنمشون به خاطر همین رفیقم که میخواست بره هلند بهش سفارش این کرم رو دادم کرمه تقریبا شبیه سالیسیلات شفاف بود و یه کمی هم بوی تند میداد ولی کارش عالی بود چون هم یه کم کیر منو بی حس میکرد و هم یه کم کون طرفو چراغ خواب اتاقمو روشن کردم و عظمت خلقت خدا رو تو بدن ساناز دیدم دیگه هر دوتامون کامل لخت بودیم و تو آغوش هم باز هم لباشو خوردم و تو این لحظه ساناز تو چشمام نگاه کرد و گفت شهرام خیلی دوست دارم بش گفتم ثابت کن گفت چه جوری گفتم برگرد و چهار دستو پا رو زمین بشین یکم نگام کرد و بعد چهار دستو پا رو زمین نشست خدایا چی میدیدم یه کون بزرگ ولی قشنگ بهش گفتم اگه هرکاری میگم بکنی درد نمیکشی گفتم پستوناتو بچسبون به زمین و با دستات کونتو باز کن مثل یه دختر خوب گوش کرد دیگه وقتش بود سرمو بردم جلو و زبونمو گذاشتم روی سوراخش البته یکم کونش بو میداد ولی من انقدر حشری بودم که حالیم نبود شروع کردم به خوردن سوراخ کونش و سعی میکردم با زبون بکنم داخلش تقریبا یه 5 دقیقه ای این کار کردم و بعد از کرمم یه مقدار زیاد مالیدم روی سوراخ کونش و یه کمی هم مالیدم به کیر خودم شروع کردم با انگشت با سوراخ کونش بازی کردن و یواش یواش بند انگشتمو کردم داخل یه ذره خودشو جمع کرد ولی بهش گفتم آروم باش بازم ادامه دادم و این دفعه تمام انگشتمو کردم تو گفت آی یکم درد داره گفتم نگران نباش بیشتر نمیشه بازم ادامه دادم و شروع کردم انگشتمو تو کونش عقب جلو کردن بعد از چند دقیقه انگشت دومو کردم داخل ولی کرم دیگه کار خودشو کرده بود و یه جورایی سوراخش بی حس شده بود چون این دفعه کمتر آخ و آوخ کرد بعد از چند دقیقه که حسابی انگشتش کردم دوباره کرم رو ریختم رو سوراخش که تقریبا باز هم شده بود و سر کیرم و آروم گذاشتم روش بهش گفتم دوباره کونشو باز کنه و یه نفس عمیق بکشه به محض اینکه این کارو کرد با یه فشار سر کیرم رو کردم داخل که دیدم گفت آی ی ی ی ی ی خودمو کنترل کردم و تو همین وضعیت چند لحضه موندم گفت خیلی بدی تو که گفتی درد نداره گفتم یکم فقط داره و به زودی اینم احساس نمیکنی فشار مو شروع کردم به زیاد کردن و یواش یواش کیرم تا ته رفت تو کونش ساناز فقط داشت آی و اوی میکرد و گفت شهرام تورو خدا درش بیار گفتم باشه ولی باید موقع در اوردن خودتو شل کنی شروع کردم به بیرون کشیدن و ساناز هم از همه جا بی خبر خودشو شل گرفته بود به محض اینکه تا نزدیکای سر کیرم از تو کونش در اومد دستمو گذاشتم جلوی دهنش و با فشار زیاد دوباره تا ته کیرمو کردم تو کونش که دیگه ساناز جیغ زد ولی دستم مانع از بیرون امدن صداش شد یواش یواش شروع کردم به تلنبه زدن و ساناز هم فقط می گفت آخ آی درش بیار توجه نمیکردم و ادامه دادم که تقریبا بعد از 10 دقیقه دیدم دیگه برای دراوردن کیرم از تو کونش تقلا نمیکنه و فقط آخ اوخ میکنه دوباره به حالت چهار دستو پا درش اوردم دو طرف کونش و گرفتم و ایندفعه دیگه شروع کردم تند تند تلمبه زدن هر بار که کیرم تا اخر میرفت تو کونش شکم به قمبلاش میخورد و به اونا لرزه مینداخت ساناز هم دیگه کامل خودش و در اختیارم گذاشته بود و فقط صدای آه و نالش خیلی آروم میومد دیگه تو آسمون بودم احساس کردم داره آبم میاد سرعت کردنمو بیشتر کردم و یه جورایی دیگه وحشیانه تو کونش عقب جلو میکردم برای آخرین بار کیرمو تا ته تو کونش فرو کردم که ساناز گفت آی ی ی ی ی ی ی ی ی و خودمو رها کردم فکر کنم یه 1 لیتری آب ازم رفت خودمو انداختم رو کمر ساناز و آروم گرفتم صدای نفس زدن ساناز هنوز بالا بود تو همون حالت چهار دستو پا که بود کیرمو یواش کشیدم بیرون به محض اینکه کیرم رو در آوردم ساناز نتونست خودشو جمع کنه و گوز بلند و طولانی کند بیچاره سوراخ کونش باز مونده بود و یک از آبم هم از کونش اومد بیرون که با دستمال پاکش کردم احساس کردم از اینکه نتونسته خودش و کنترل کنه و گوزیده خیلی خجالت کشید بهش گفتم عزیزم این کاملا طبیعیه و اصلا خودتو ناراحت نکن یه بوس دیگه به کونش کردم و بهش گفتم چند لحظه رو شکم دراز بکشه و بعد بره خودشو تمیز کنه همین کارو کرد و همین طوری که رو شکم خوابیده بود برگشت نگام کرد وگفت شهرام کشتیم این چی بود ریختی داخلم انگار آب گرم ریختن تو کونم بش گفتم این حرارت 5 ماه نکردن بود گفت خیلی بدی از این به بعد اگه میخوای منو بکنی دیگه حق نداری با کسه دیگه ای باشی گفتم چشم عزیزم از اون به بعد تقریبا یه سی چهل دفعه ای تو مدت چهار سال کردمش ولی خوب نهایتش با یکی دیگه عروسی کردم و اونم همینطور بعد از ازدواجمون هم دیگه سعی نکردیم همدیگه رو ببینیم و بخوایم کاری بکنیم ولی فکر کنم تا آخر عمر دیگه همچین کونی نخواهم کرد نوشته
0 views
Date: August 8, 2018