سکسی این داستان که می خوام
براتون شاه کس تعریف کنم حشری کننده نیست و یک کم خنده
داره . این داستان مربوط به کونی همین امسال می شه. منو بچه ها یکی دو سالی بود که حشری بودیم
و جنده نه مکان درست و حسابی داشتیم نه ماشین و
نه هیچی. اینم بگم که بچه پستون های شهر ما همشون حشرین. کار من شده بود نگاه کردن فیلم سوپرهای ماهواره
تا سه کوس چهار شب و دیگه بدجوری قاطی کرده بودم.
تو همین موقعها بود که با یکی از بچه های کوچه(مرتضی) که اونم خیلی حشری بود و دو سه سال از من سکس داستان و رفیقم(حسین) بزرگتر
بود گرم شدیم و فهمیدیم که اونم به ایران سکس شدت حشری.
خلاصه اونم برگشت گفت که یه یک هفته ای باباش اینا می خوان برن مسافرت و اگه می تونید یک کس ردیف کنید بیارید بکنیم. خلاصه ما از آن روز هر کسی رو که می شناختیم بهش رو انداختیم اما فایده نداشت. تا اینکه من به یکی از رفیقای مشتیم به اسم وحید قضیه رو گفتم و اونم گفت که به یکی از بچه ها می گه. خلاصه با هم رفتیم سراغ اون پسره و اون ما رو برد پهلوی یه کسکش و با اون صحبت کردیم و اونم گفت که من خودم همیشه اون جنده رو میکنم و یه سری بردمش باغ که گفت من تو باغ نمی دم نرخشم پانزده چوب بعد از کلی کس شعر گفتن بالاخره قرار شد که فردا زنگ بزنم و اونم اوکی رو بده. بالاخره روز موعود فرا رسید و منو بچه ها به اون پسره زنگ زدیم و اونم گفت که ساعت دو میارمش. منم رفتم حموم و یه دستی به سر و روی آنتنم کشیدم و یهو زنگ درو زدن و رفتم بیرون دیدم که مرتضی و وحید بیرون نشستن دارن کس شعر می گن رفتم پیشششون گفتم پس حسین کجاست گفتن اونو با اون کسکش با ماشین فرستادیم کرج تا جنده رو بیارن با هم کلی صحبت کردیم تا چه جوری جنده رو بیاریم تو خونه که تابلو نشیم اون کسکششم دکش کنیم که بره بالاخره قرار شد که وحید با اون صحبت کنه و خرش کنه که بره منو مرتضی رفتیم تو خونه و منتظر موندیم. یکهو دیدیم که دارن زنگ می زنن مرتضی رفت درو باز کرد من به محض اینکه دیدم جنده داره از پله ها بالا میاد یه احساس ترس توام با حشریت بهم دست داد اون نزدیک اومد و سلام داد فهمیدم که اون زنه نه دختر. بعد زنه شروع کرد به کسشعر گفتن و گفت که بچه هاتون پایین نمی زارن راننده ماشین بیاد بالا و اگه اون نیاد منم نمی دم. وحیدم که نتونست اون کسکشو دک کنه اومد بالا تازه اون کسکشم شاکی بود و می گفت که خونتون خیلی تابلو و از بیرون دید داره . بعد اون زنه یک سیگار وینستون لایت پایه بلند روشن کرد و مشغول سیگار کشیدن شد. من قصدم این بود که اونو شب نگه داریم خلاصه چند نفری تا صبح همه جای خونه تو حمام و روی اوپن آشپزخانه بکنیمش اما اون گفت که خونشون مهمون آمده و بچه هاش خونه تنهان و باید سریع بره خونش منم به شانس بدم لعنت گفتم. بعد خواستیم بریم شروع کنیم که جنده برگشت گفت که اول پولتونو بدید. مرتضی شروع به چونه زدن با زنه و کسکشش کرد و گفت که من به خاطر این بچه ها راضی شدم که کس بیاریم(حالا خودش هر روز می گفت که امشب کیرمو می زارم لای پتو ولی هر جور شده تا فردا یه کس ردیف کنید) و من 10 تومان بیشتر نمی دم اتفاقا اون روز روز مادر بود و من گفتم که بابا روز مادر یه تخفیفی بده دیگه بچه ها زدن زیر خنده و اونم خندش گرفت خلاصه بعد از کلی چونه زنی آخر سر نفری 10 تومان و مرتضی 15 تومان(جمعا 45 تومان) بهش دادیم. اون کسکش اومد تو اتاق و به منو مرتضی گفت که بزارید من اول بزنم بهش گفتیم برو کسکش کونی و دیگه خفه شد. خلاصه تشکو پهن کردیم و امودیم بیرون جنده رفت تو اتاق و مرتضی به من گفت که اول تو برو بزن منم چون خونه واسه اون بود بزرگتر از ما بود گفتم که خودت برو و اون رفت تو ما تو حال مشغول تماشای ماهواره که شوی جدید آرشو نشون می داد شدیم که صدای کلید در آمد مرتضی بود که داشت درو از پشت قفل می کرد. از این جا به بعدشو مرتضی برام تعریف کرد که چه کار کرده اون گفت که وقتی کیرمو درآوردم جنده گفت که پسر عجب خر کیری تو و شروع کردم به لب گرفتن ازش و پستوناشو می خوردم و بعد کیرمو میزان کسش کردم و فشار داده که دردش اومد و گفت آرومتر و من باز فشار دادم اما همه کیرم تو کسش نمی رفت و نصفش بیرون بود و خلاصه کردمو کردم بعد که از این وضعیت خسته شدم من زیر خوابیدم و اون آمد رو و کسشو میزان کیرم کرد و آمد روش و کسکش آنقدر کسشو رو کیرم چرخوند که داشت آبم میومد اونو از روی کیرم کشیدم کنار و آب کیرم ریخت روی خودم. بعد مرتضی اومد بیرون و به ما اشاره کرد منم به حسین گفتم که برو تو اونم رفت تو از این جا به بعدو از زبان حسین بشنوید اون گفت که رفتم تو و لباسامو در آوردم و یه کاندوم برداشتم که بکشم رو کیرم جنده گفت که بلدی گفتم آره اما حواسم نبود و حول شده بودم که سر کاندومو برعکس کنم که اون کاندومو گرفت و برعکسش کرد و کشید روی کیرم و من شروع کردم به خوردن سینه هاش و نوک سینه هاش یکم شق شد و کیرمو گرفت دستش و میزان کسش کرد و من یه ذره فشار دادم کیرم رفت تو کسش و چند تا تلمبه زدم که یهو آبم اومد و کیرمو کشیدم بیرون بعد اومدم که کاندومو در بیارم که یه ذره از آبم ریخت روی فرش و جنده گفت که چکار می کنی و دوباره یه کاندوم دیگه برداشتم که بکشم رو کیرم و گفت که چکار می کنی گفتم حال نداد که گفت 10 تومنتو بده بعد بیا بکن منم اعصابم کیری لباس پوشیدم و زدم بیرون.من که تو حال نشسته بودم دیدم که حسین درو باز کرد و اومد بیرون و دیدم که یه ور یه ور راه می ره و ریدم به خودم و پیش خودم گفتم که حتما کس با جلق خیلی فرق داره که آب حسینو اینجور کشیده و گفتم که دهنم سرویس و خلاصه بعد از تعارف زدن به وحید بالا خره من رفتم تو. دیدم که لخت لخت روی تشک دراز کشیده و درو بستم و از بس حواسم پرت بود سریع لخت شدم من اون موقع سرمو با تیغ زده بودم و اون به من گفت که تو سربازی اما من گفتم که نه همینجوری موهامو تیغ زدم.بدنش یه ذره چاق بود خودشو با آرایش خوشگل کرده بود و بدون آرایش مثل اَن بود پشمای کسشو نتراشیده بود و من اصلا اینجوری حال نمی کردم پستوناش کوچیک بودن ازش پرسیدم که چرا پستونات کوچیکن گفت که بدنسازی کار می کنم منم پیش خودم گفتم تو که راست می گی اما دمبل تو کس ننه دروغگو تازه یادم رفته بود از داروخانه
قرص ترامادول بگیرم کیر منم که همیشه بلند بود انگار به خواب زمستانی رفته بود یه ذره به دستش تف زد و اومد کیرمو مالید انگار که روی کیرم یه سطل آب ریختن یهو از جا پرید و بلند شد اما اون جوری که باید بلند نشد و من حال نمی کردم اومدم با پستوناش یکم بازی کردمو پیش خودم فکر کردم که مرتضی دهن سرویس حتما کیرشو به پستونای این زنه مالیده و از لیسیدنشون پشیمون شدم و یه کاندوم از جیب شلوارم در آوردم و آمدم بکشم روی کیرم که زنه گفت بدون کاندوم بکن با کاندوم حال نمی ده اما من توجه نکردم و کاندومو کشیدم روی کیرم و کیرمو میزان کسش کردمو یه ذره فشار دادمو و پاهاشو انداختم روی شانه هام و با دست زانوهاشو گرفتم و تلمبه زدم یه ذره که رفتم تو حس دیدم آبم داره می یاد و آبم همانجور که کیرم تو کسش بود ریخت تو کاندوم و کیرمو کشیدم بیرون و کاندومو از روش برداشتم و یه دستمال بهم داد و کاندومو گذاشتم تو اون وقتی می خواستم شلوار بپوشم یه 200 تومنی از جیبم افتاد بیرون و مثل ندیده ها اونو چنگ زد و گفت که پول سیگارم در آمد. بعد من آمدم بیرون و وحید رفت تو وکاراونم تمام شد و اونم اومد بیرون بعد اون کسکش به مرتضی گفت که می خوام تو حمام بکنمش مرتضی اعصابش کیری شد و گفت که لازم نکرده اون کسکشم رفت تو اتاق و بعد از چند دقیقه اومد بیرون و زنه رفت دستشوئی و بعد اونا رفتن و بعدا که خانواده مرتضی از سفر اومدن معلوم شد که اون زنه از دستشوئی یه جفت دمپائی بچه هم بلند کرده بود. خلاصه خیلی داستان کیری بود و از هر چی کس سیر شده بودم.