گاییدن دوست دخترم از کون

0 views
0%

سلام اسم من علی ۲۲سالمه یه دوست دختر دارم اسمش فاطی ۱۵سالشه خیلی هم دوسش دارم اونم عاشق منه تو یه گروه تلگرام بودم پر دختر با فاطی اشنا شدم دوهفته اول اصلا زیاد میلی به هم نداشتیم اما بعد دوهفته وابسته هم شدیم فاطی دختر مذهبی چادری و فاطی به حدی وابسته من شده بود که به بهونه کلاس جبرانی اومد خونه خالی باهام پنج شنبه ها کلاس جبرانی داشتن اخرسال بود اون روز به سرویس مدرسه گفته بود که کلاس جبرانی نمیره من ماشین آژانس رو به جای سرویس فرستادم درخونشون و بلندش کرد اوردش چون فاطی دختر مذهبی بود قرار نشد که سکس انجام بدیم فاطی اومد خونه پیشم اصلا بهش دست نزدم و اجازه ازش گرفتم که اگه ناراحت میشه کارش ندارم اصلا بغلی که هم میخواستم بگیرمش رو نمیگیرم چیزی نگفت گفت تو عشق منی مهم نیست برام بگیری یا نگیری ناراحت هم نمیشم نشستیم رو مبل بغلش کردم تازه از حموم اومده بود بیرون موهاش خیس بود مغن ه اش رو دراوردم دستم رو رو گردنش گذاشتم لپشو بوس کردم گفتم میشه دراز بکشیم کنار هم قبول کرد رفتیم تو اتاق دراز کشیدیم ما که نمیخواستیم سکسی کنیم حشری شده بودیم کیرمن به حدی راست کرده بود که شلوارم داشت میترکید اونم مشخص بود که حشری شده چون هرجایی دست میزاشتم دستم رو رد نمیکرد نشستم رو شکمش دستم رو بردم پشت گردنش لب هاشو به ارومی میخوردم انگار تو دنیای دیگه ام اونم شروع کرد لب هامو خوردن دستم رو رو سینه هاش گذاشتم فشار میدادم دیگه حشری شده بود یه دفعه کیرمو گرفت گفت میخوامش گفتم برا خودت عشقم برعکس شدم دکمه شلوارمو که باز کرد مثل مثل فنر کیرم زد بیرون یه طوری میخورد که تو چنددقیقه ابم میخواست بیاد نزاشتم درازش کردم رو شکم شلوارشو از پشت کشیدم پایین کیرمو در کونش گذاشتم یه فشار اروم دادم خودشو جمع کرد در گوشش گفتم شل کن اذیت نشی پاهاشو باز کرد فشار دادم اروم سر کیرم رفت داخل میخواستم برام ناله کنه یه دفعه با فشار کردم توش تا ته کیرم رفت داخل چه جیغی کشید دیوونه ام کرد محکم گرفتمش نزاشتم تکون بخوره بافشار تلمبه میزدم دیگه اذیت نمیشد ابم داشت می اومد گفتم چی کنم گفت بریز داخلم داشتم تلمبه میزدم که ابم اومد ریختمش توش خودشو سفت کرد کیرم توش بود پتوی زیرمون رو محکم فشار داد اونم همراه من ارضا شد و میگفت سوختم کیرمو دراوردم و چندتا لب گرفتیم لباس پوشیدیم خیلی بهش چسبید زنگ زدم اژانس بردش گذاشتش در خونه پیام داد که عالی بود بعددوباره گفت میخواد که خانواده اش فهمیدن که دوست پسر داره ولی نمیدونستن منم که گوشیشو گرفتن چند ماه ازش خبر ندارم اما هم کلاسی هاش امارشو بهم میدن هنوز که هنوز منتظر زنگشم ببخشید اگه بد بود اخه اولین داستانم بود که نوشتم امیدوارم خوب باشه نوشته

Date: December 5, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *