سلام این داستانی که براتون می گم برای خودم هم خیلی عجیب و جالب اتفاق افتاد من فرید هستم و 32 سالمه و زنم مهسا 26 سالشه یه خواهر دارم که یه ماه قبل ازدواج کرد من از لحاظ قیافه ای بسیار خوشتیپم و با توجه به آنکه قدم 190 و از دوران راهنمایی بدنسازی می رفتم هیکلم هم درشت و خوش فرمه زمانی که خواستگاری خواهرم آمدند زن داداش خواهرم که بعدا جاریش می شد یه زن حدود 38 ساله بود که یه پسر خیلی پر رو هم داشت این زنه ازش معلوم بود یه چیزیش هست به نظر خیلی چشم چرون بود جالب بود برای من این گذشت تا اینکه مراسم نامزدی برگزار شد تو مراسم این خانمه که اسمش پریسا بود هی به من نگاه می کرد و من اصلا خوشم نمی آمد ازش چون بسیار پر رو بود تا اینکه یه حرکت کرد که من دیگه از خود بی خود شدم داشت تو آشپزخونه میوه ها رو از زیر میز می آورد بالا من داشتم از پشت سرش رد می شدم بهش گفتم که ببخشید که یا بلند نشده و یا زودتر بلند شه بره کنار تا من رد بشم هیچ کاری نکرد تا من از کنارش رد شدم و یه سینی دستم بود یه دفعه با فشار از کون منو چسبوند به دیوار کنار میزه به طوری که کیرم کاملا تو چاک کونش قرار گرفت تازه فهمیدم پریسا خانم یه جوراب شلواری و دامن کوتاه پوشیده یه چند لحظه مکث کرد و بعد گفت زیر لب یه لبخند زد و گفت ببخشید آقا فرید حواسم نبود این لامصب کیرم شده بود دسته بیل چه کون خوش فری داشت از کون همه دوست دخترام بهتر بود دیگه از فکر کردنش بیرون نمی آومدم دوباره اومدم تو آشپزخونه دیدم یه حرکت کرد که فهمیدم بدجور کسش می خواره گوشیشو رو میز نهار خوری گذاشت و رفت بیرون منم سریع بر داشتم دیدم قفلشم باز کرده سریع به خودم یه زنگ زدم و رو میز گذاشتمو و رفتم اومدم تو حال تو مراسم نشستم دیدم یکی پیام داد و نوشته سلام پریسا هستم چیه چرا داری خودتو خراب می کنی مثل تو زن داری چیه کونم خیلی بهت حال داد نوشتم معلومه که خیلی می خواردت می خوای بخوارونمت نوشت فردا صبح بیا به آدرس دیگه تا بعد مراسم هی بهش نگاه می کردم و تو فکرش بودم شب ساعت 4 بهم پیام داد که برای شوهرم کاری پیش اومده باید سریع بریم شهرستان قرارمون برای عروسی بمونه خیلی ضدحال خوردم گذشت تا شب حنابندان که اومدن خونه ما دیدم پریسا خانوم اومد سمتم و کونشو به من سایید و رد شد بعد پیام داد بیا تو آشپزخونه من رفتم هیچکی نبود سریه رفتم بغلش کردم و دستمو سریع از روی جوراب شلواری مالیدم به کسش یه لحظه دیدم مامانم داره می اد ولش کردم و دوباره ضد حال خوردم این گذشت تا فردا شبش تو عروسی کا همه داشتیم می رقصیدیم که دیدم یه پیام اومد که بیا پیش ماشینت ماشین من گوشه پارکینگ بود و اصلا از هیچ جایی دید نداشت منم سریع رفتم دیدم پشت ماشینه در ماشینو باز کردم و گفتم برو تو گفت نمی شد دیدم دامن تنگشو داد بالا و ساپورتشو کشید پایین تا سر زانو و دستاشو گذاشت رو صندوق عقب و گفت بکن دیگه طاقت ندارم منم سریع زیپ شلوارمو باز کردم و کیرمو درآوردم که حسابی شق شده بود و بی مقدمه فرستادم تو با وجود اینکه کسش کاملا خیس بود ولی به زور رفت تو و خیلی درد کشید بهش گفتم گفت کیر شوهرش خیلی کوچیکه منم با شدت توش تلمبه می زدم و تازه داشتم ازش فیلم هم می گرفتم که نمی دونست دیدم سریع ارضا شد منم سرعتمو بیشتر کردم و آبمو با فشار تو کسش خالی کردم بعدش گفت بی شعور الان کثیف می شم که منم سریع دو تا دستمال کاغذی برداشتم و فرو کردم تو دهانه کسش تا برسه دستشویی اونم لباسشو مرتب کر د و رفت منم بعد 5 دقیقه رفتم تو مراسم دیدم پیام داد دستشویی خیلی شلوغه تازه کثیف هم هست نمی رم به عقل اگه حامله بشم چی منم نوشتم تو جنده خودت خواستی باید قرص می خوردی از اون شب به بد ندیدمش ولی هر وقت می خوام سرکار حال کنم قیل گاییدنشو می بینم قراره 20 خرداد بیان اینجا می خوام قبل ماه رمضان یکبار دیگه بگامش داستانی بعدیو براتون می نویسم قسمت بعد نوشته
0 views
Date: August 23, 2018