سلام من اسمم احسان هست ودوسال پیش حوزه بودم این جریان که براتون مینویسم کاملا واقعیه به خداقسم والان تومشهدخیلی معروفه وطلبه های مشهدی همه میدونن وچون ازحوزه اخراج شدم این جریان روبراتون مینویسم من حوزه مشهددرس میخوندم و15سالم بود یکی ازطلبه ها خیلی سفید و گلابی بود و همه روش نظرداشتن یکی ازاین روزا بدجوری سرماخورده بود سرکلاس درس مرتب سلفه میکرد استادما که شیخ بودگفت اخرکلاس که درس تموم شدبیا پیش من کارت دارم خلاصه کلاس تموم شد و همه بچه هارفتن بیرون اون پسره اومد پیش استادمون استاد بهش گفت بین دو تا پاهات یک رگی هست که شفای هردردیه باید اونو فشاربدم شلوارتو بکش پایین اون پچه بدبخت ساده هم کشید پایین بعد حاج اقا رفت روکار ماکه بیرون بودیم و بیخبر بودیم یک ان دیدیم پسره اومدبیرون بطرف دفتر مدیر تا جریان روگفت حاج اقا غش کرد بعد معلم هم اخراج شداین بوداین خاطره من که ازگاییده شدن یکی از طلبه های حوزه علمیه لطفا اطلاع رسانی شود تا وجهه ی این ملعونین روشن شود نوشته
0 views
Date: August 23, 2018