سلام بچه های عزیز ارش هستم این اولین خاطره سکس هست که من دارم قبلش یا یادم نمیاد یا فقط بچسبونو بمالون بوده اقا داستان واقعیه اونقد جذاب نیست واسه اینه که کس شعر نیست شرمنده خالی نمیبندم اما دست به قلمم خوبه بعدا داستان بنویسم هم میگم داستانه و واقعی نیست اخر این اتفاقم هم یه اتفاق نا گوار میافته که تا امروز روح منو زخمی کرده خداوکیلی اگه شخص مورد نظر اینو خوند از ته دل من از کرده ام پشیمونم و میخام با بازگو کردن این داستان و توضیح داستان از اینطرف بیگناهی خودمو تا حدی نشون بدم خلاصه برم سر داستان منو دوستام تو دانشگامون خیلی شر بودیم یعنی قیافه هامون به اون دیوس عوضی ها میخورد شایدم واقعا اینطور نباشه اما خب دانشگاه سراسری تو تهران همه سرشون تو کارشونه و بچه های خونگی ان اکثرا خلاصه ما به عنوان مثلا لاشی هاشون معروف بودیم ما یه باغی داریم تو تهران همچین چیزی هم نیست اما با بچه ها جمع میشدیم درس میخوندیم یا جمع میشدیم مست میکردیم خلاصه یه روز شهریار رفیقم که خیلی خودمونیم خیلی دیوس بود اومد گفت که یه دختر بیزنسی مخ زدم ما رو بگو تو بیزنسی مخ زدی یعنی چی شروع کرد به تعریف که اره دختره رو گوشیشو دیدم همش شماره کسکش و خاله و کیر خر بوده اخه یکی داریم ٢٤ تا خاله داشته باشه خلاصه ما مونده بودیم تو کف بابا افسانه شدی تو دمت گرم بعد شروع کرد تعریف که چقدر گروپ دوست داره و ما اولش نه و حاجی دوست دخترته و این حرفا تنگ بازی تا حدی که نگو اقا بعد یه ربع که خفه خون گرفت ناهارشو کوفت کنه تموم که شد حربه جدیدشو وارد کرد نگو چه بدن صافی داره و اخ که این دختر کمر نداره و فیسش عالیه و پستون داره مثل بمب اتم و خلاصه ای گفت و ای گفت تا کیرمون چسبید به گردنامون من تحملم ته کشید پرسیدم شهریارا مثل اون شاعره خطابش میکردم که بخندیم گفت جانم حالا اون فکر میکنی پایه است پایه میکنیمش بعد میکنیمش ما زدیم زیر خنده و رفتیم سر کلاس بعدش اومد یکی یکی خرمونو گرفت که پاشین مکان جور کنین اوکی داد من گفتم بیخیال بابا جداااااااا بچه ها اب دهنشون راه افتاد بعد یهو یادشون اومد که حاجی گروپ سکسه نصف وقت باید بقیه رو وقت کردن بنگرند دوباره موج تنگ بازیه دوم شروع شد خلاصه رفتیم تو ماشین کاپتان یکی دیگه از بچه ها از اون کسکشا بوداا از اون کسکشاا یعنی با این بودی پادشاهی میکردی و اگه بدبختی میشت دم خونتونو خدایی نکرده دشمنش میشدی فاتحه کون مونتو باید میخوندی خیلی بچه گلی بود خیلی با هم گفتیم و خندیدیم یادش گرامی اقا تو ماشین نشستیم من و رفیقم ارین به قول شهریار و کاپتان صفرمون وا نشده بود هنوز و گروپ سکس نکرده بودیم بعد چند دور کس خنده کاپتان کیک دراورد بچه ها بوخورین بریم صفا اقا ما خوردیم و رفتیم صفا دیوس کیک گل داد بهمون بعد من نفهمیدم چی شد یهو دیدم دم در باغیم منم کلید به دست اقا به ما لباس تخمی دادن بپوش ادا داوود جان رو در بیار بعد بگو من اینجا سرایدارم یا خدا چقد خندیدیم وقتی قیافه دختررو دیدیم وقتی بهش گفتن صاحاب باغ ایشونه اقا ما دختره رو با لساب داغون بردیم نو شهریار کارشو که کرد یهو مثل گردان ٢٥ ریختیم تو که حاجی تک خوری من هنوز از رو اثر گل داشتم به قبلش میخندیدم که چجوری با لحجه برره ای اینارو راحی کردم تو اتاق رفتیم پرو پرو نشستیم تو من طبق عادت چایی گذاشتم واسه مهمونام سوتین دختره دم اشپزخونه افتاده بود اومد بیرون متشخصانه به دختر گفتم خانوم شما چای میل میکنید بیچاره جا خورد دستاش جلو سینه هاش بود با اینکه تاپ پوشیده بود گفت نه مرسی ببخشید اون رو لطف میکنید سوتینو میگی بفرمایید دختره سریع برگست تو اتاق شهریار هم تنگ بازی که اقا پاشید برین بیرونو دوست دخترمه و از این حرفا اخر خودش مامور شد بره تو مود رو اوکی کنه ای قشنگ حرف میزد این دیوس عزیزم من خیلی اطنطوری دوس دارمو منو دوستام نداریم و میریم ویلا شمال از این بازیا در نیاری یوقت و بعد ارمین رفیقم رفت تو ارمین مدل بوده قبلا بچه با زبون خوب با معرفت ولی اونو مثل بقیه دیوسسسسس رفت کنار دختره دراز کشید و شروع کرد کس خیس شعر گفتن من پسر داعیه سفیر ایتالیامو بعداً به همین خاطر تو دانشگاه بچه ها بهش میگفتن از این بحثا که ما خرپولیمو بساطمون پهنه همیشه و از این جور چیزا خلاصش کنم دختره اوکی رو داد که نفری نمیدونم 400 تومن چقد بگیره ازمون دفه اولی بعدش تو برنامه ها پایه باشه و بیاد اونم قاعدتا کس گفت بیچاره رو خفت کرده بودن دیگه باغ عم یکم ترسناک بودو اینا دختر بیچاره فقط میخاست از اونجا بره بیرون ارمین یه دور کرد بعد از اتاق اومد بیرون با صورت متعجب حاحی من از کی تا حالا انقد خروس شدم چرا انقد زود ابم اومد بعد میخاستیم تصمیم بگیریم نفر بعدی کی یا کیا برن شهریار به کاپتان یه تارف زد که کاپتان لنگرتو بنداز با هم بریم بزنیم توش کاپتان گفت نه من یه سری تکی میرم اخر نفهمیدیم چی شد شهریار دوباره رفت تو اتاق کسکش درم قفل کرد که کاپتان دیگه تنگ بازی در نیاره بعد کاپتان و ارمین منو ایستگا کردن اه حاجی تو چرا سیخ نکردی الان نوبت توئه ها منم هنوز رو گل اصن نمیفهمیدم چی شده دیدم یه قرص دادن بهم با یه لیوان اب ارمین زد به پشتم گفت حاجیمونو الان مرد میکنیم من تو اون حالم خندون و شنگول گفتم کس نگین من کلی کردم به زور ویاگرا به خوردم دادن یهو دیدم گوشام دداغ شده داره صوت میکشه و کیرم اومده زیر گلوم شلوارو دراوردم برگشتم رو به بچه ها دیدم عجیب دارن کیرمو نگاه میکنن حااااجیییی این چیه اگه اون کیره اینا چین شهریار تموم شده بود اینو شنید دویید زد بیرون یه لبخند مارکوزانه ای رو لباش بود گفت من از این به بعد با ارش میرم رو کار میخام وقتی دخترارو جررر میده ببینم منو راهی کردن تو اتاق دختره برگشت گفت که اهه این چیه من به سرایدار نمیدم دیگه ایدز میگیرم من برگشتم گفتم عزیزم کس نگو اینجا مال منه دختره که دیده بود ما چه دیوسایی هستیم خفه خون گرفته بود بعد شرطو در اوردم کیرو دید دهنش وا مونده بود یه نیش خند ریز اومد و گفت چند سانته این فیلم تروی فارسیه بود یارو برمیگرده وسطش میگه این کیر خرو میبینی کیرش بیسسسس سانته از هوا گفتم بیسسسسس سانته نظرت عوض شد ایدز نمیگیری دیگه گفت ایدز نمیگیرم جر که میخورم بعدا کاشف به عمل اومد بیسسس سانت نبود 21 سانت بود ولی کلفتیش بچه هارو کیر کرده بود منم یه بار دهنشونو بسته بودم کلی داشتم با خودم حال میکردم رفتم رو دختره گفت پوزیشن چی دوس داری گفتم داگی برگشت کردم تو یه صدای ناله ای سر داد که تا به امروز تو گوشام میپیچه شروع کردم تلمبه زدن هی صداهاش بیشتر میشد یه داد بلندی زد و افتاد کشیدم بیرون گفتم چی شدی گفت ارضا شدم هیچی برگشت دید کیرم مثل اولش سیخه گفت میخای تو نکنی گفتم این حرفو به یه پسر با کیر شق نمیزنن زبونتو گاز بگیر حالا خسته شدی پوزیشنتو عوض کن برگشت خابید گفت یکم از جلو منو بکن سرشو گذاشتم دم کس خیسش با کلی زور دادمش تو چه صحنه ای بود وقتی دیواره های کسش داشت تا میشد تا کیدم بره تو چوچولش تکون تکون میخورد منم های بودم دقتم زیاد شده بود اینارو میدیدمو حس میکردم هر چیزه ریزیو یه جوری غریزی میفهمیدم کی باید فشارو زیاد کنم کی کم کنم انگار اون کس طلاش باهام حرف میزد سرمو اورذم بالا دیدم واااییی چه پسسسسستوووناییییی شکم صاف ناف خوشگل کوچولو تو یه شکل ساعت شنی وار شیکم سکسی عرق کرده اش که انگار به طلا جواهر جلا زده باشن هر بیرون و تو که کیرم میرفت تکون تکونای بدنش تلالو نور میزد انگار دارم به اثر هنری نگاه میکنم و دوتا پستون گنده ٨٥ اون بالا زده بود بیرون بالا پایین میرفتن رقصی میکردن واسه خودشون بعد بازم رفتم بالاتر اون صورت ماهش با اون لبای غتچه ای کوچولو نازش و اون اخم نازی که کرده بود و هی میگفت اوویییی اهههه اخخخخ وایییی که چه صحنه ای بود یهو دیوونم کرد افتادم رو پستوناش مثل دیوونه ها خردمشون یه میک جانانه میزدم از یکیشو نئاپنیکی رو میمالوندم تلمبه هم داشتم میزدم رفتم بالا از بالا دیدم وایی خدای من نوک پستونای سرخش که به رنگ گل رز بودن چقدم صاف و زیبا بودن واقعا نوک پستوناش خیس شده دارن بالا پایین میرن برام انگار یه فرشته رو دارم میکنیم اعتماد بنفسم غلبه کرد و جو رو گرفتم دستم دو تا زدم زیر پستوناش یکی روشون اینا تکوون میخردنا منم هر لحظه حشری تر میکردن بعد یاد کونش افتادم برش گردوندم داگی کونش وای مثل پستوناش همونقد که باید سفت و همونقد که دقیقا باید نرم بودن محکم زدم در کونش یه صدای اهههه بلند و سکسی سرداد که همه دم در سرشون خورد به در کیرمو از زیر زدم به چوچولش یه دوبار و کردم تو افتادم روش و ده بکن مثل عقب افتاده ها کیرمو تا ته میکردم تو و تا سر چپچولش میاوردم بیرون سرم کنار سرش بود در گوشش نفس میکشیدم که یه نگاه معنا دار بهم کرد و یه اه و اوییی خاص سرداد میدونستم یعنی چی میخاست محکم تر بکنمش با نگاش التماس میکرد که تندتر بکنمش وایی چی بود دیگه حرفی از نکن و اینا نبود دیگه چس نمیکرد خودشو قشنگ خودشو دست من رها کرده بود یکم دیگه تلمبه زدم یعد سرشو گرفتم کردم تو بالش در گوشش گفتم حالا از ته دل هرچی دوس داری جیغ بزن و حال کن یه جوری بود انگار از تریش که بقیه بریزن تو و شروع کنن بگانش خودشو نگه داشته بود سرش تا رفت تو بالش یه اهو اوهی تو بالش میکرد که قند تو دلت اب میشد وای خدایی اگه زن بگیرم زنم باید اینجوری باهام حال کنه این جوری باید واسم ناله کنه اونجوری باید نگاه معنا دار بکنه و بگه حالا جرم بده دستمو از سرش برداشتم که نفس بکشه ولی ادامه داد به ناله کردن انگاد از بند ازار شده بود رها کرده بود خودشو منم خودمو کاملا رها کرده بودم صدای اهو اوه که بالا تر رفت دیگه بچه ها تاب نیاوردن سرمو دوباره بردم پایین اوردم بالا دیدم یکی دستش رو پستوناشه یکی کیرشو داده دستش یکی داره به زور جا وا میکنه که بذاره دهنش خود شهریارم که اون عقب حال خودشو میکرد اون ارضا شده بودو میخاست نگاه کنه داشتم میکردم دختره یه نگاه دیگه بهم انداخت قبل اینکه کاپتان سرشو بگیره و کیرشو بندازه دهنش چه معصومانه نگام کرد انگار داشت ازم اجازه میگرفت که با اینام حال کنه و یه بار دیگه ارضا شه فضای خفن سکسی بود دختره یه بار دیگه ازضا شد شروع به لرزیدن کرد کسش داشت اماده میشد ابشو بریزه رو کیرم وای چه حسی بود یادم نمیرهمنم ابم تازه میخاست بیاد بعد اینکه اون ارضا شد و شل شد من در حال ارضا شدن بودم که یهو از پشت سرم صدای تمبک اومد شهریار بود تمبک قدیمی بابامو گیر اورده بود شروع کرده بود به ساز و اواز من برگشتم یه نگاه وحشتناک کردم که بعدنا فهمیدم به خاطر اون باهام تا یه مدتی حرف نمیزد یه نگاهی که قاتلای خونسرد به مقتول میکنن قبل کشتن دقیقا لحضه ارضامو ازم گرفت با کارش چه سکسی بود من از اون وسط بلند شدم رفتم دست دختره که زیر شکم نازش رو دستم بود از رو دستم سر خرد و من رفتم بیرون بقیه با هیجان تمام داشتن دختررو میکردن من از دور نگاه میکردم دیگه اهو اوهش مثل قبل بلند نشد ارمین دوباره ابش زود اومد شهریار با ارمین تمبک و برداشت اورد بیرون کاپتانم جاشو عوض کرد که از کس بکنه دختره یه نگاه مظلومانه ای به من کرد دوباره که انگار میگه بیا منو بگا یه حس غمی تو نگاهش بود انگار که فکر کرد تا من ابم اومد خیلی بیروح ولش کردمو رفتم اما خبر نداشت من هنوز کیرم شق شق منتظره تا برگردم کاپتان هم زود کارش تموم شد کسکش دو بار کرد و درو قفل کرد که کسی نره تو بعدش من رفتم تو باهام حرف نزد گفتم من هنوز ارضا نشدما چشاش گرد شد گفت چی گفتم اره تا ابم داشت میومد صدا تمبک و مسخره بازی نذاشت گفت وای تورو خدا بسه دیگه اب ندارم یه دور دیگه دووم نمیارم تا تو ارضا شی بیخیال شو بیا بریم منم خستم گفتم این حرفپ به یه پسر با کیر شق تمیزنن عزیزم کاندومو از رو کیرم برداشت گفت اینجوری ابت زودتر میاد فقط توم نپاش باشه تلمبه میزدم اونم همپام میداد وای که چه چیزی بود وایی که چه چیزط بود یهو یکی در زد وسط کارم که ارش پاشو بریم به گایی شده _حاجی چی شده _حاجی جمع کن بریم به گا رفتم فردا امتحان دارم هیچی نخوندم باید برم خونه بچه هام میخان دختره رو برسونن با اینکه تبریبا همه ریزه کاریای بدن دختره رو از بهرم اما اسمشو یادم نمیاد دختری که قشنگترین سکس رو بهم داد اما هیچوقت ارضام نکرد دختره رو سوار کردیم بریم خونه من گفتم بچه ها من ابم نیومد بهش پول نمیدم دفعه بعدی دختره یه اروم زد پس کلم که باشه حالا اسکل دم دکه ماشینو زدن بغل که بریم سیگار بگیریم یهو دیدم در باز شد بسته شد و با سرعت عجیبی دارین از محل دور میشیم دختره رو بیچاره پیاده کردن و گازشو گرفتن منو گذاشتن دم خونه من از دستشون قاطی بودم که بابا این چه کار زشتی بود حد اقل یه جا نزدیک خونش میذاشتینش تازه بسش نبود انگار کلا اطلاعات گوشیشو پاک کردن که شماره شهریارو نداشته باشه رو گوشیش بعدنام شنیدم که کاپتان از کیف دختره یه تراول پنجایی پیچ رفته بابا مرامتو شکر تو دیگه چرا پول اژانس برگشت به خونشو برداشتی خلاصه بعد از اون خود به خود جمع ما از هم پاچید شهریار الان ایتالیاس و کاپتان سر به راه شده واسه ادامه تحصیل نئ مثل اسنکه داره میره پیش شهریار یا میره اسپانیایی حایی نمیدونم منو ارمین هنوز با همیم دو تا ادمی که تو اون قضیه چیز خور شده بودنو با جو رفتن او نغلط و کردن حد اقل من باز وجدانم راحت تر از بقیه بود که من بدهی به دختره بیچاره نداشتم ولی هنوز نشده اون کارو فراموش کنم یا خودمو ببخشم رو کیک گل یا رو کیک نارگیلی ساده اونجا باغ من بود نباید میذاشتم با دختر مردم اینجوری رفتار بشه فک کنم مجازات کمی بود که ارضا نشدم و چند بار به خاطر اونشب گریه ام درومده وقتی هم به اشتباهاتم فکر میکنم اون شب بالای لیست قرار داره فکر کنم چونکه اولین سکس درست حسابی که داستم گروپ بود خیلی به گروپ علاقمند شدم و به طرض عجیبی رفتم تو کارش بعد اون با ارمین گروپ میکنیم تو همون باغ داستانای اونم بعدا مینویسم براتون فکر نکنم مثل این طولانی بشه ها ولی خب لطف میکنید نظراتتونو میگید اما بگم این یه اتفاقی بود که عوض نمیشه و من به اندازه کافی زجر کشیدم بابتش لطفا قضاوت نکنید منم غملا با این کار میخام یکم وجدانمو راحت تر کنم ممنون از سایت شهوانی نوشته
0 views
Date: May 31, 2019