باسلام من مهسا ۳۵سالمه میخواستم خاطراتمو بنویسم تو۲۷سالگی متاهل شدم روزای خوبی بود شوهرم احمد یه نظامی بود بیشتر وقت ها خونه بود پدرمو در اورده بود هفته ای چند شب برنامه داشتیم فقط بدیش این بود که هروقت اون هوس میکرد میومد سمتم چندروز از سکسمون گذشته بود اومد خونه منم هوس کرده بودم کسم اب انداخته بود اومد گفت میخواد بره اموزش دوره نظامی برای درجه منم شام اوردم خوردیم رفتم لباس عوض کردم اومدم بغلش دراز کشیدم دست انداخت بغلم کرد باهام بازی کرد بوسم کرد من لب گرفتتشو دوس ندارم خودش میدونه تف ی میکنه لبامو برق رو خاموش کرد لخت شدیم متکا گذاشت زیر سرم کیرشو کرد تو کسم میکوبیدکسم داغ شده بود ارضا شدم چند تا دیگه زد ابشو ریخت تو شورتش که بغلمون بود بعد رفتیم دست شویی و خوابیدیم فرداش رفت اموزش دو هفته از اموزش گذشته بود بد جور هوس کیر کرده بودم با خودم ور رفتم جواب ندادداشتم دیوونه میشدم لباس پوشیدم زدم بیرون مانتو تنگ و ساپورت پوشیدم بعد یه چادر عربی رفتم جلوی مجتمع و از دژبانی شهرک رد شدم رفتم سمت بازارحالم خیلی بدبود گفتم بچرخم بهتر بشم بازار شلوغ بود کون منم بزرگ بود قشنگ میفهمیدم میچسبه به کونم گردیشو نشون میده تو شلوغی یه نفر چسبید بهم زود اومدم جلو ولی جا نبود بزرگ شدن کبرشو میفهمیدم اون قدر چسبوند حال خرابم بد تر شد هوس کردم بد جوری خودمو رسوندم تو مغازه تا بره شال و روسری نگاه کردم رفتم سمت پاساژ مریم مغازه ها رو میدیم یه پسره بود لباس مجلسی میفروخت رفتم تو پسر خوشکلی بود قیمت پرسیدم ودرمورد تخفیف و گفت بپوش ببین خوشت میاد خیلی سمج بود منم گفتم باشه رفتم پرو پوشیدم در زد گفت خوبه گفتم تنگه یه دو شماره بزرگ دادسارافون مجلسی بود خوشم اومد کونمو قشنگ نشون میدادفقط رنگش روشن بود اومدم در مورد رنگ صحبت کردیم و گفت میاره گفت شماره بده اوردیم زنگ بزنم بیاببر شماره دادم اومد بیرون خیلی شلوغ بودباز بهم چسبیدن حالم بد بود خودمو رسوندم خونه لخت شدم رو تخت تلگرام رو روشن کردم نشستم فیلم دیدن و وررفتن یا کیر شوهرم و مالیدنا ارضام کرد خسته پتو کشیدم روم خوابیدم چند روز بعد هوس کردم باز مالیده بشم باز مانتو کوتاه و ساپورت ارایش این سری یه کیف دستی از این تبلیغاتی هابردم چادر بزارم توش با مترو رفتم ۱۵خردادتو دستشویی مترو چادر رو گذاشتم تو کیف دستی رفتم بازار خیلی ها انگشتم کردن کیرشونو مالیدن بهم داغ داغ شدم رفتم باز اون مغازه فروشنده اومد گفت بفرمایید درخدمتم گفتم لباس مجلسی رو اوردید نگاه کرد بعد گفت شمایید نه هنوز دستم نرسیده داشت منو با نگاش میخورد منم دیدم انجوریه برکشتم سمت خونه باز لخت شدم ور رفتم ولی این سری بد جور هوس کردم کیر میخواستم رفتم خونه مادرم ساعت تقریبا ده بود تو تلگرام سلام اومد منم نوشتم شما نوشت فروشنده احوال پرسی گفتم اوردید گفت ژرنال جدید اومده عکس هاشو میفرستم منم تشکر کردم شام خوردم داداشم منو رسوندخونه دراز کشیدم عکس ها رو باز کردم دو تاشون عکس سکسی بودن حالم باز خراب شد پیام دادم خجالت نمیکشی اینارو میفرستی معذرت خواهی کرد گفتم شوهرم نیست اومدمیگم حالتو میگیره ترسیده بود گفت شرمنده گفتم چرا بهم فرستادی گفت اشتباه شد اخر اززبونش کشیدم ازمن خوشش اومده تا صبح چت کردیم نزدیک صبح بودگفتم باز عکس بفرس میفرستاد منم با خودم ور میرفتم ارضا شدم گفتم میخوابم گفت فردا بیا مغازه ادامه نوشته
0 views
Date: August 1, 2019