با سلام خدمت همه دوستای عزیز و گی خودم اول خودم و رفیقمو معرفی میکنم من محمدرضا ۱۷سالمه و بدن بدون مو و سفیدی دارم و ورزشکارم هستم رفیقم امیر علی اونم هم سن خودم و بدن برنزه و ورزشکاری داره اونم همیشه شیو میکنه با اینکه سنش کمه ما به هم خیلی وابسته ایم چون از کوچیکی با هم بزرگ شدیم تقریبا ۸سالی میشه رفیقیم فیس جفتمونم خوبه ب این خاطره رفیق های زیادی داریم و رابطمون با بیرونم خوبه خب حالا بریم سر اصل داستان من و امیرعلی از اونجا که بهم وابسته ایم بیشتر اوقات خونه همو پیش هم میخوابیم و بیدار میشیم لب و لب بازی که همیشه عادتمونه و از هم میگیریم اما ی خاطره هست که این وسط سکسی ترش میکنه منو امیر علی تا حالا با هم سکس نکرده بودیم همیشه در حد همون لب بوده امیر اهل مشروب و این چیزام نیست اما ی روز بعد یک ماه قهر کردنمون که عادت داشتیم و هی قهر می کردیم بهش زنگ زدم گفتم بیا تلگرام کارت دارم اونم اومد و سلام و علیک و بعد اینکه ی ذره جفتمون ناز کردیم و دلیل این قهرمون و گفتیم بهش گفتم امیر امروز من یه نصفه عرق دارم میخوام باهات بخورم اولش گفت نه من که میدونی نمیخورم گفتم این دفع باید بخوری گفت نمیشه گفتم بخاطر من دیگ بعد کلی ناز قبول کرد گفت این اولین و آخرین بار که میخورم گفتم باشه اومد خونمون ما خونمون سه طبقس رفتیم طبقه سه و نشستیم من عرق و درآوردم و دو تا پیک و مزه های مختلف و گذاشتم جلوش گفتم میخوام گیجت کنم باهات کار دارم گفت غلط کردی گفتم ببین حالا پیک ها رو ریختم و پیک اول و رفتیم بالا که دیدم بعد پیک اول نصف مزه هارو خورد گفت اه چقد بد مزس گفتم اینجوریه دیگ کم کم خورد و دیدم پلکاش داره سنگین میشه دیگ واسش نریختم گفتم بریم اتاق رفتیم و بغل هم بودیم دستم و بردم سمت کیرش ی زره باهاش بازی کردم گفتم اینبار صدات در نیاد باشه برخلاف قبلا گفت باشه و قبول کرد منم دستمو بردم زیر شلوار و داشتم با کیر بزرگ و قلمیش بازی میکردم لباس جفتمونم درآوردم و لخت لخت بغل هم که رفتم سمت کیرش واسش یه ساک حسابی زدم که آه و نالش درومد میدونستم تو حال خودش نیست و اصلا نمی دونه کجاست رفتم بالا لب و لب بازی دوباره از پایین با دستم با کیرشم بازی میکردم اونم بی حال افتاده بود فقط نفس میکشید و آه و ناله میکرد کیرشو از جلو خودم گذاشتم بین پاهام خیس خیس بود سر خورد رفت بین پاهای سفید من من خودم داشتم حال میکردم کیر عشقم بین پاهامه بهش گفتم عقب جلو کن با بی حالی تمام کاری که بهش گفتم و انجام داد من تو آسمونا بودم اونم از من بیشتر بعد چند دقیقه دیدم بلند شد دستشو رو کیر من گذاشت و برام جق زدو بعد اینکار رفت کیرمو بخوره تا حالا اینطور ندیده بودمش رفت و ی ساک حسابی زد که من ارضا شدم و گفت برگرد برگشتم کیرشو کرد بین پاهام و من که تازه ارضا شده بودم دوباره راست کردم آخه نمیدونی چ حالی میده اونی که دوستش داری پیشت لخت بخوابه و باهات گی کنه کرد بین پاهام لاپایی زد دیدم سه دیقه نشد اونم ارضا شد پیش هم خوابیدیم و ساعت نزدیکای نه شب بود بیدار شدم دیدم امیرم خوابه بیدارش کردم شام و خوردیم رسوندمش در خونشون که تو راه بهم گفت دهنت سرویس تا حالا این حسو نداشتم با اینکه خوشم نمیومد اما اون لحظات بهترین لحظاتم بود گفتم حال کن دیگ با من رفیقی گفت گمشو بابا چه خودشو میگیره گفتم الان میزونی نری خونه سوتی بدی گفت نه حالم خوبه ی لب خوشگل ازش گرفتم و رفت این یکی از بهترین لحظات بودنم با امیر علیه خیلی دوسش دارم اونم همینطور امیدوارم از این داستان لذت برده باشید نوشته
0 views
Date: August 26, 2018