گی منوپسر داییم

0 views
0%

سلام علی هستم ۲۳ سالمه و شیراز زندگی میکنیم خاطره ای که میخوام بگم واسه ۳ سال پیشه پسر داییم هم اسمش بهروز هست تبریز زندگی میکنن و۲ سال ازم بزرگ تره ولی تقریبا هم هیکلیم داستان ازاینجا شروع شد که پسر داییم بخاطر بعضی مشکلات با خانوادش واسه چند وقت اومد خونه ما چون بین فامیلا بیشتر با خونواده ما راحت تر بود خونه ما دو طبقه هست مادرم گفت چون ما راحت تر باشیم و ازین حرفا من کلا وسایلمو از اتاقم جمع کنم و برم طبقه بالا که اون چند وقت که بهروز هست راحت باشیم و درسامو بخونم دیگه ما تقریبا کل روز رو تو طبقه بالا بودیم فقط یه شام و ناهار میرفتیم طبقه پایین کلا من با بهروز خیلی راحت بودم دیگه تو این چند وقت هرچی فیلم سوپر و عکس و داستان بود نگاه کردیم تا اینکه یه روز کل کل سایز کیر شد بهروز میگفت ماله من بزرگتره منم که میگفتم ماله من بزرگتره تا اینکه بعد کلی بحث قرار شد راستش کنیم و واسه هرکی بزرگتر بود اونیکی واسش جق بزنه ما هم بعد نشون دادن از شانس بدمون ماله بهروز بزرگتر بود و مجبور به جق زدن واسش شدم این داستان گذشت تا اینکه شب شد از کاراش معلوم بود بدجور زده بالا چون رومون به هم باز شده بود به هر بهونه یا شوخی شلوارشو میکشید پایینو هی نشون میدادو فخر میفروخت که ماله من بزرگتره همینجوری گذشت تا موقع خواب که یهو یه پیشنهاد داد که هم تعجب کردم هم اینکه بدم نیومد چون قبل از اون هم تاحالا سکس نداشتم میخواستم تجربه کنم چه حالا گی یا معمولی گفت بیا من واسه تورو میخورم تو هم ماله منو بخور اول که کلی خندیدم گفتم کس نگو و فلان ولی دیدم جدی میگه و برق شهوت تو چشاش موج میزنه یهو بلند شد شلوارشو کشید پایین راسته راست بود بزور منو گرفت و خوابوند زمین نشست رو سینم و با پاهاش و زانوش دستامو نگه داشت و هی کیرشو میزد به دهنم و لبم منم بدم نمیومد دیگه زیاد مقاومت نکردم و شروع کردم ساک زدن چون مطمین بودیم کسی نم یاد و در هم قفل بود دیگه راحت لباس هارو در اوردیم نزدیک ۲۰ دقیقه واسش ساک زدم که ابش اومد بعد که تموم شد گفت لاشی بازی تو مرام ما نیست گفت در بیار بخورم واست وقتی شروع کرد به خوردن دیگه تو ابرا بودم ۳ ۴ دقیقه ای ابم اومد خیلی بهم حال داد خودمون رو شستیم و بعدش هم خوابیدیم بعد از این جریان دیگه ما تقریبا هروز سکس داشتیم البته اصلا کون هم نذاشتیم همون ساک واسمون بس بود بهتر از جق بود هروز حداقل ۱ ۲ ساعتی واسه هم ساک میزدیم اخراش کمرمون خیلی سفت شده بود دیگه بهروز اول قرار بود چند ماه خونه ما بمونه ولی تونست کار پیدا کنه تو شیراز و ۲ سالی موند خونه ما و با هم زندگی میکردیم بعد از اون هم مجبور شد بره سربازی الان هم ۱ سالی هست ندیدمش بدجوری هوس سکس کردم البته سکس که نمیشد بگی بهش همون منظورم ساک زدنه امیدوارم زود تر سربازیش تموم شه و منو از جق زدن راحت کنه ممنون ازین که وقت گذاشتین و خوندین خاطرمو ببخشید اگه غلط املایی یا کمو کاستی داشت شاید بنظرتون کس شر بود خاطرم ولی دو سال ما که باهاش حال کردیم موفق باشید نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *