سلام این داستانی که میخونید کاملا واقعی هستش و واقعا اتفاق افتاده فقط خواستم این داستان و براتون بازگو کنم با عوض کردن اسم ها دوم راهنمایی که بودم تقریبا پسر پر رویی بودم و بچه ها ازم حساب میبردن یه اکیپی بودیم و با هم همیشه بودیم درسمون بد نبود ولی عالی هم نبود مدرسمون یکی از مدرسه های خیابون میرزای شیرازی بود و پاتوقمون پارک میرزای شیرازی به قول بچه ها پارک میرزا یه پسری تو کلاسمون بود به اسم آرش قدش تقریبا متوسط بدن لاغر لاغر موهای خرمایی رو به طلایی چشاشم روشن و تقریبا ریز بود آرش تو کلاس به حشری معروف بود بچه هارو انگشت میکرد میمالید همش از سکس میگفت وچنتا از بچه های سوم هم کرده بودنش و معروف بود اصن تو موده گی نبودم و هیج تجربه سکسی هم نداشتم یه بار همینطوری از روی کرم وقتی منتظر بودیم معلم بیاد انگشتش کردم برگشت و نگام کردو یه خنده شیطنت آمیز کرد به حالتی که بخواد تلافی کنه نگام کرد تا اینکه بالاخره هواسم پرت شد و از رویه شلوار طوری انگشتم کرد که کونم درد گرفت دیگه با هم کل کل داشتیم و هرجا هرکی رو میتونست انگشت میکرد یه روز که معلممون نیومدو ناظممون اومد به جاش من پیشش نشستم ردیف آخر کلاس سمت راست کسی هم نبود یه مقدار که کسشرایه معلمو گوش کردیم دستمو گرفت و گذاشت رو کیرش از رو شلوارو گفت بمال شلوارش قشنگ یادمه مخمل قهوه ای بودو با شلوار بقیه فرق داشت دستم و رو کیرش گذاشت کیرش نیم شق بود شروع کردم مالیدم کیرش خیلی سفت و کلفت بود منم دستمو گذاشتم رو کیرمو اونم برام میمالید وقتی کیرم تو دستاش بود حس خاصی داشتم خیلی برام لذت داشت من تاحالا حتی جق هم نزده بودم یه ذره که کیره همو مالیدیم دستشو برت تو شلوارم حسم فوق العاده بود تا حالا همچین حسیو تجربه نکردم باورتون شاید نشه اما همه ی این اتفاقات تو کلاس داشت میفتاد اما کسی متوجه ما نبود اون روز گذشت دیگه ما پیش هم همونجا میشستیمو هر زنگ اگه معلممون از این گیجا بود کیره همو میمالیدیم تا اینکه مارو بردن اردو پارک ارم ظهر شنبه بود رفتیم پارک ارم اردو کسایی که ظهر رفتن پارک ارم میدونن که چه قدر خلوته و حتی یک نفر هم اونجا دیده نمیشه بر خلاف شبا بچه ها همه سوار وسایل میشدن ما از بچه ها جدا شدیم و رفتیم یه سمتی از پارک پشت اون چرخ و فلکه گرده که مثله گوشکوبه شکلش اطراف و با ترسو استرس نگاه کردیم هیچکس نبود شلوارمو کشیدم پایین از روی شرت شروع کرد برام خوردن هیچوقت اون حسو یادم نمیره گرما و خیسی لباشو رو کیره تپل و تازه بلوغ شدم حس کردم از رویه شرت از رویه شرت ساک میزد بعد بلند شد شلوارشو و شرتشو کشید پایین و گفت بخور کیرش خیلی کلفت و سفید بود سفت سفت شده بود و پوستش خیلی نرم جلوش زانو زدم سر کیرشو گرفت و چسبوند به لبام داغی و نرمی کیرش هنوز یادمه اولین تجربم بود گفت بخووور من فقط لبامو روش میمالیدم گفت آه بخور دیگه کیرمو زبون زدم یه طعم خوب و عجیبی داشت کردم تو دهنم عذاب وجدان داشتم احساس میکردم دیگه پسر نیستم اما خیلی حشری بودم لذت بخش ترین و پر استرس ترین لحظه عمرم بود اطرافو نگاه کردیم هنوز خبری نبود دوباره کیره آرشو کردم دهنم و ساک مزدم گفت آیی دندون نگیر کیرمو وقتی میخوری با لبو زبون ساک بزن سعیمو میکردم اما بازم به واردی خودش نبودم تند تند کیرشو میخوردم تا یوهو بچه هارو از دور دیدیم پاشدیمو سریع خودمونو جمع و جور کردیمو رفتیم قاطی بچه ها و اونروز تموم شد داستان ما تو دسشویی مدرسه و زنگایه ورزش که بچه ها میرفتن پایین ادامه داشت که بعدا براتون میذارم اینو بدونید که این داستان عینا و کاملا واقعی بود و هیچیرو از خودم اضافه نکردم متاسفانه من بعد از اون سال مدرسمو عوض کردمو و دیگه تا الان ندیدمش با چنتا پسر و دخترم سکس کردم اما هیچکدوم لذت اونو نداشت امیدوارم اگه خودش این داستانو میخونه یه جوری با یه داستانی چیزی بهم بگه که کجاست چون خیلی دلم براش تنگ شده و عشق اول و آخرمه ادامه دارد نوشته
0 views
Date: August 23, 2018