یه سکس عاشقانه در شب زفاف

0 views
0%

عاشقش بودم همیشه وقتی با موهای زیبا چشمان آبی و صورت سپیدش که مثل خورشید میدرخشید روبه رو میشدم دست و پام و بشدت گم میکردم زبانم از این همه زیبایی قاصر بود شاید خودم را دست کم میگرفتم اما وجود اون به من آرامش میداد بوی عطر ملایمش رو وقتی به یاد میارم گریه ام میگیرد در وجودم تلاتمی بود که نمیتوانم تعریفش کنم راستش را بخواهید من میخواستم آن دختر فقط برای خودم باشد عاشقش بودم دوست داشتم عاشقم باشد برای تصرف عشقش حاضر بودم جانم را بدهم دل رو به دریا زدم خواستم باهاش روبه رو شوم هیچ وقت یادم نمیرود آن روز در دانشگاه کلاس داشتیم با استاد نهاوندی درس برای من بازیچه ای بود تا یک دل سیر بتوانم الهه ی خودرا بپرستم و تماشایش کنم نمیدونم چرا وقتی صحبت میکرد میخواستم گوش هایم را بگیرم آخر توان شنیدن آن صدای زیبا را نداشتم و احساس میکردم روی ابرها قدم میگذارم آن روز دهانم را خوش بو کرده بودم ریش های بلند و حنایی خودرا براق و موهای خودم رو درست کرده بودم میترسیدم دلم شور میزد جلوی آیینه می ایستادم و با خودم زمزمه میکردم سحر خانوم من من نه این نمیشه یه جور دیگه امتحان میکنم خانم من میخواستم یه چیزی بهتون بگم اما میترسم میخوام ازتون خواستگاری کنم آره همینه همینو بهش میگم کلاس که تموم شد نمیتونستم از روی صندلی بلند بشم پاهایم سست شده بود و دهانم خشک به هر سختی بود بلند شدم و سمت اون دختر زیبا رفتم س س سلام خانوم سلام امری دارید تو ذهنم میگفتم وای چه لحنی اگه اینجوری ادامه بده من نمیتونم بهش بگم آقا با شمام گفتم امرتون من من میخواستم بگم که میخواستید چی بگید میشه ازتون خواهش کنم که که امروز بیایید کافی شاپ باهاتون صحبت کنم کار تونو بگید من با پسر غریبه چجوری بیام کافی شاپ خواهش میکنم ازتون اگه میشه تشریف بیارید فقط 10 دقیقه بخدا وقتتونو نمیگیرم قصد مزاحمت ندارم آقای محترم من نمیدونم شما چیکار دارید گفتم قصد مزاحمت ندارم این همه از دانشجو ها باهم میرن کافی شاپ و میگردن منم ازتون خواهش میکنم که نه نگید سحر باید فکر کنم ساعت و مکان و بهش گفتم و گفت شاید بیاد اما مطمئن نیست منم گفتم خیلی ممنون خانوم خیلی لطف کردید همینجوری داشتم تشکر میکردم دست و پام و گم کرده بودم سحر رفت غروب دل انگیز همون روز رفتم به کافی شاپ و نیم ساعت زودتر پشت میز نشستم خیلی سر وقت و دقیق اومد سر قرار یادمه که ساعت 5 30 بود وای خدای من شال قرمز و مانتویی مشکی و زیبا با چکمه های مشکی با وقار و با متانت کمی موهای زیبا و مشکی شو بیرون گذاشته بود زیاد آرایش نکرده بود اون خودش آرایش شده بود به پاش بلند شدم که گفت سلام خواهش میکنم بشینید من سلام خیلی خوشومدید بفرمائید بشینید چی میل میکنید بگم بیارن براتون سحر ممنون من یه قهوه میخورم چشم الان سفارش میدم خلاصه دوتا قهوه سفارش دادیم و آوردن برامون میخواستم سر صحبت و باز کنم که خودش شروع کرد سحر گفتی که کاری دارید با من یا فقط منو دعوت کردید قهوه بخورم بعد شروع کرد به خندیدن یک خنده ی ریز که دندان های سپید و درخشانش از زیر لبایی که رژ قرمز بهشون زده بود معلوم میشد من راستش من وقتی شمارو میبینم زبونم بند میاد دست و پام میلرزه اصلا نمیدونم چی بگم سحر میتونی راحت باشی بگو سرم پایین بود و حرف میزدم نمیتونستم تو چشمای براقش نگاه کنم من در طول این چند ماه بارها خواستم که با پای دلم بیام سمتتون و باهاتون صحبت کنم اما هردفعه نشد اما امروز دلم رو به دریا زدم سرم همچنان پایین بود و میدیدم که با دستان سفید و زیباش آن لیوان قهوه را برمیدارد و مینوشد ادامه میخواستم بگم که تا به حال با هیچ دختری رابطه نداشتم و جسارتا میخوام گل روی میز رو برداشتم و روبه روش زانو زدم سرم رو بالا آوردم سحر چیکار میکنی مردم تو کافی شاپ بهمون نگاه میکردن من بانو من میخواستم ازتون خواستگاری کنم میدونم که لایق دختر زیبایی مثل شما نیستم اما میخوام قبولم کنید سحر وقتی این صحنه رو دید شوکه شد و گفت آقای قاسمی خواهش میکنم بلند شید بلند شدم و از دستمال روی میز دستمال کاغذی برداشتم و اشک رو از گوشه ی چشمام پاک کردم سحر گفت من نمیدونم چی بگم احتمال میدادم ولی بادخودم گفته بودم که قبول نمیکنم اما الان میخوام راجبش فکر کنم جواب قطعی رو فردا بهتون میگم با اجازه خداحافظ من خواهش میکنم خوب فکر کنید این شماره منه بهم زنگ بزنید لطفا اون شب نخوابیدم تا صبح بیدار بودم ساعت یک ربع به نه صبح بود که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود برداشتم و صدایی نازک و زیبایی از پشت گوشی گفت سلام من فکرامو کردم من سلام امیدوارم که سحر میتونید برای فردا تشریف بیارید خونمون من همونجا موندم یک ساعتی بود که به دیوار خیره شده بودم شوکه شدم بلند شدم و از شوق دیدنش لحظه شماری میکردم خلاصه ما عقد و عروسی و یکی گرفتیم این خواسته ی عشقم بود اونشب دستم تو دست الهه ی زیبایی بود اون موقع هم باورم نمیشد عروسی تمام شد و رفتیم به خونه ای که پدرم خریده بود اونشب شب خوشبختی بود حسش هیجوره قابل توصیف نیست با هم اتاق شدیم سحر اولش خجالت میکشید منم همینطور اما شروع کردم قوربون صدقه اش رفتن عشق من فدات شم امشب بالاخره بهم رسیدیم میتونم یه دل سیر ببینمت این لباس خیلی بهت میاد عاشقتممم عزیزم که سحر گفت منم همینطور با این کلمه آروووم لبمو به لبهای زیباش نزدیک کردم لبای داغی داشت که منو خیلی حشری میکرد شروع کردیم به لب گرفتن از هم دیگه دستمو انداختم پشت کمرش وبه خودم فشارش میدادم و لب هاشو میبوسیدم اون شب بوسه هامون آتشین بود آروم سرم و کمی پایین تر آوردم گردن زیبا و سفیدش و شروع کردم لیس زدن و بوسیدن اون هم چشمای آبی و زیبا شو بسته بود سرش رو بالا گرفته بود و دستشو گذاشته بود رو شونه هام اومدم پایین تر از روی لباس عروس بدنشو لیسس میزدم و دستمو بردم پشت لباسش و آروم بازش کردم ووووای خدای من بدنش مثل ماه میدرخشید شروع کردم به لیس زدن و بوسیدن بدنش و میخواستم سینه های زیباشو ببینم سوتین سفیدش و آروم شروع کردم دراوردن و همزمان دور نافشو میلیسیدم اونم با دستاش سرمو گرفته بود وقتی بازش کردم دو تا سینه ی سفید با نوک صورتی دیدم سینه هاش حرف نداشت بزرگ و سفت بود شروع کردم به خوردنشون و هی جملات عاشقانه بهش می گفتم عشقم فدات بشم تو مال خودمی اوووووم عجب سینه هایی سرمو کردم لایه سینه هاش و میبوسیدمشون سحر هم آروم ناله میکرد میخواستم داغ داغ بشه رفتم پایین تر و دامن شو شروع کردم در آوردن و همزمان پاهاشو لیس میزدم وقتی رسیدم آخرش انگشت پاهای لاک زده اشو کردم تو دهنم و همچنان که سحر رو تخت بود بهش گفتم پاهاتو باز کن از روی شورت کس شو لیس میزدم و میخوردم داشت صدای آه و ناله هاش زیاد میشد که سریع شورتشو درآوردم هنوز باورم نمیشه مگه یه کس چقدر میتونه زیبا باشه همه ی اون چیزایی که تو فیلم ها دیدید بزارید کنار یه کس صورتی و خوردنی نه خیس شده بود فقط از روش لیسسسش زدم و خوردمش هنوز مزه اش تو دهنمه سحر موهامو با دستش گرفته بود و فشارش میداد سمت خودش سحر گفت امیر دیگه طاقت ندارم کیرت و میخوام و شروع کرد لباسای منو دراوردن با دستای سفید و سکسیش پیرهنمو درآورد و شلوارمو درآورد که از زیر شورت کیرم و دید و تعجب کرد شورتم و دراورد کیر 20 سانتی مو گرفت دستش ووووای داشتم از شهوت میمردم سحر من کیرمو گرفته اول یکم با دست مالید بعد کرد توی دهنش خیلی قشنگ ساک میزد اومدم بگم بسه که زد رو دستم و بازم هم ساک میزد با دندوناش سر کیرمو آروم میگرفت و میمالید رو صورتش بعدش انداختمش رو تخت پاهاشو باز کرد رفتم جلوش پرده داشت اول یکم مالیدمش و کیرم و خیس کردم اون چشاشو بسته بود آرووووووم کیرمو کردم تو کسششش وووایی چقدر داغ بود دو بار کیرمو عقب جلو کردم که دیدم داره بشدت آه و ناله میکنه دفعه بعدش کیرمو آوردم بیرون و دیدم خونیه خون و تمیز کردیم و ازش اجازه گرفتم که اگه درد نداره بکنمش اونم اجازه داد خوابید به پهلو منم خوابیدم پشتش با یه دستم سینه هاشو میمالیدم با یه دستم کسشو گردنشو میخوردم و کیرمو بازم کردم تو کسش اندفعه آه و ناله هاش بیشتر شد وااااییی خیلی خوب بود شهوت تمام وجودمونو گرفته بود من کسشو میمالیدم و تند تند عقب جلو میکردم که دیدم داره میلرزه منم داشتم ارضا میشدم بلند شدم و روی سینه هاش نشستم کیرمو یکم مالید و همه ی آبم ریخت رو سینه و صورتش بعدش کنارش خوابیدم و شروع کردم بوسیدن و صحبت کردن باهاش عزیزم عاشقتم میمیرم برات هرکاری بخوایی میکنم تو عشق اول و آخرمی اونم میگفت عاشقتم منم همینطور اگر خوب بود پیام بدید تا از سکس های بعدی مونم براتون میگم نوشته

Date: May 24, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *