یه شب با دوتا خواهر

0 views
0%

با یه دختری دوست بودم از توی یه مهمونی با هم آشنا شدیم اسمش مهشید بود سبزه بود با موهای سیاه و چشمهای درشت عسلی خوشگل و خواستنی بود خونه شون فردیس بود راستش مهشید کاسب بود اما زیاد بیرون نمی رفت چندتا مشتری داشت که از طریق همونها زندگی ش تامین میشد هفته ای یکی دوبار میرفتم کرج و میزدیم به جاده چالوس یه قهوه خونه ای رو کرده بودیم پاتوق مون میرفتیم اونجا چای و قلیون رو میزدیم و یه دور تو جاده و میومدیم خونه هر موقع هم شرایط ردیف بود و زمان و مکان فراهم باهم سکس میکردیم خیلی خوش سکس بود و خو استنی معمولا میرفتیم خونه خواهرش که نزدیک همون فردیس بود خواهرش مطلقه بود و با دوتا بچه ش تنها زندگی میکرد ولی خوب یه شبهایی هم بخاطر ما میرفت خونه ی پدرش و شب هم اونجا میموند البته به رابطه ی بین من و مهشید کاملا اشراف داشت چون مهشید هر کاری میکردیم رو میگفت یه روز که قرار بود بریم جاده مهشید خبر داد که شیدا هم همراه مون میاد گفتم باشه میام دنبال تون رفتم سراغ شون شیدا هم قد و قواره ی مهشید بود بینی باریکتر چشمهای قهوه ای و کمی پر تر از مهشید بود و موهاش هم رنگ کرده بود رنگ طلایی و از این رنگهایی که خانمها خودشون هزار تا ویژگی براش در نظر میگیرن شیدا خوب بود راحت بود صمیمی بود مهشید جلوی خواهرش کمی خوددار تر بود ولی اونم زیاد سخت نمیگرفت ظاهرا شیدا هم قبلا کاسب بود اما شوهر کرد و گذاشت کنار تا اینکه شوهرش از دنیا رفت مدتی صیغه میشد ولی خرج و مخارجش در نمیومد و مجبور بود گاهی تن فروشی کنه مهشید پرسید شب چیکاره ای گفتم کاری ندارم برنامه ای داری گفت دلم مشروب میخواد با رقص گفتم من پایه م زنگ زدم خونه و گفتم که کار پیش اومده و شب نمیام از جاده اومدیم بیرون و رفتیم خونه شیدا یه شیشه ودکا داشتن یه مقداری هم مزه خریده بودم رفتیم نشستیم تابستون بود و هوا گرم کلا خیس عرق بودیم مهشید ساقی بود پیکها مون رو پر کرد و به سلامتی هم رفتیم بالا شیدا دیده بود عرق میریزم گفت بهنام بکن اون لباس لعنتی رو آزار داری مگه مهشید گفت راست میگه دیگه پیرهنم رو در آوردم و بالا تنه م برهنه شد ماهواره رو گذاشت رو کانال چهار و شیدا پاشد و شروع کرد به رقصیدن مهشید هم پاشد و دوتایی شروع کردن تکون دادن و رقصیدن من هم پاشدم و رفتم بهشون اضافه شدم همینجوری شرشر عرق میریختم مهشید دوباره پیکهامون رو پر کرد رفتیم بالا و هی داغ تر و داغ تر شدیم شیدا خیلی سکسی میرقصید و باسنش رو مثل شیکر های حرفه ای تکون تکون میداد هی بالا میرفت هی پایین میومد پیک سوم و چهارم رو هم زدیم دیگه اون تعارفهای معمول و مرسوم بین مون نبود دیگه هر وقت مهشید حواسش نبود به باسنش دست میزدم و شیدا هم شیطونی میکرد مهشید هم سینه هاش رو تکون میداد و مشروب میخورد کولر دیگه جواب نمیداد یه کم دیگه مونده بود تا مست مست بشم مهشید گفت مزه مون تموم شده یکی بره مزه بگیره شیدا گفت من که مست مستم نمیتونم برم منم که نباید دیده میشدم مهشید رفت مانتوش رو برداشت از تو کیفم پول برداشت و رفت تا مهشید رفت شیدا دراز کشید جلوی تلویزیون منم داشتم نگاش میکردم نگاهش خیلی حرفها داشت گفت بهت نمیاد اینقدر خنگ باشی رفتم تو کار لباش یه لب بازی چند دقیقه ای کردیم تو حال مستی و خیس عرق دیوانه کننده بود خیلی تحریک شده بودیم دست میکشیدم رو تنش روی سینه اش باسنش رو میگرفتم تو دستم و فشار میدادم اونم خودش رو میمالید به رون پام مهشید یهویی در رو باز کرد و اومد تو من منتظر بودم که دعوا بشه اما دیدم که وایساده تماشا میکنه میگه ایول منو میپیچونین که برین تو کار هم شیدا همونجوری داشت ادامه میداد تو گوشم گفت هماهنگه نگران نباش تو قهوه خونه بهش گفتم امشب بهنام رو میخوام خندیدم تو گوشش گفتم خیلی مادر قحبه اید مهشید داشت ظرف مزه رو پر میکرد شیدا داشت با کیرم بازی میکرد مهشید گفت میخواهید برید تو اتاق شیدا گفت نه دوست دارم تو هم ببینی مهشید نگاه نمیکرد شیدا داشت کیرم رو میخورد منم با کونش ور میرفتم و دستم انداخته بود لای رونش کوسش خیس خیس بود به مهشید اشاره کردم که میریم تو اتاق اونم رفت یه پتو پهن کرد رو زمین و من شیدا رو بغل کردم بردمش تو اتاق و یه سکس طولانی کردیم به حدی که آخرش هر دوتا از خستگی خوابمون برد مهشید اومد بیدار مون کرد میبینم که ترکوندین دیوثا بسه پاشید حوصله م سر رفت بلند شدم رفتم یه دوش آب سرد گرفتم و اومدم بعد شیدا رفت خودش رو شست شام رفتیم بیرون تو جاده بعد قلیون بعد دوباره اومدیم خونه و آخر بطری ودکا رو در آوردیم وقتی شیدا خوابید مهشید اومد کنارم گفت خوب کردی موندی خیلی وقت بود به شیدا خوش نگذشته بود صبح وقتی میرفتم دویست تومن نقد تو کیفم بود گذاشتم کنار کیف شیدا حس عجیبی داشتم از خودم بدم میومد چون اونها به پول نیاز داشتن و من به تفریح نمیدونستم خوبه یا بد ولی میدونستم که به من خوش گذشته نوشته

Date: September 8, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *