یکبار دیگر

0 views
0%

بعد از سالها حسین رو توی تهران دیدم سالها از آخرین سکس ما با هم می گذشت کمی گیج شده بودم که ایا دوباره و برای باری دیگر با هم خواهیم بود یا این یک دیدار تصادفی و زود گذر ست این موضوع می توانست تا ساعاتی دیگر مشخص شود و من می باید در تمام این مدت زجر انتظار را با خود بکشم شام را مهمان حسین بودیم در یکی از هزاران رستوران تهران چه اهمیتی دارد که کدامش بعد هم رفتیم به شرکتی که او می گفت نماینده آنهاست در تهران پشت پنجره ایستاده بودم و سیگار می کشیدم و به خیابان تاریک نگاه میکردم هنوز تردید در تمام وجودم بود سکوت یعنی آنکه تلفن حسین تمام شده و همین لحظه است که به این اتاق باز گردد و سپس دستهای او که از پشت در آغوشم کشید و من که با خودم می گفتم حتی اگر برای یک امشب هم باشد باز می ارزد برجشتگی شلوارش را حس می کردم و تنم را به آغوش او سپرده بودم دستهایش همه جا بود گردنم سینه هایم شلوارم و دیگر تمام انتظار تمام شده بود تن دادم تا شاید آخرین لذت را از او ببرم کیرش انگار از قبل کلفت تر شده بود یا من اینطور فکر میکردم با اینهمه دوباره همان کارها برای هم ساک زدیم و بعد از آن او خوابید و من روی تنش نشستم تا کیر بزرگش رو توی تنم جای بدهم همان درد جانبخش و همان لذت همیشگی کیرش توی کونم بود و کیرم توی دستم و همان خاطرات شیرین و بعد چرخیدن دمر شدن و احساس سنگینی تن او روی پشتم و کیر بزرگش توی کونم لحظات در این گونه مواقع بی تاب عبور اند و من تشنه ترین بودم به دادن و خفتن زیر کیر مست او که سالها بود در انتظارش بودم و بعد از آن ناله های من که بیشتر از لذت مرور آنهمه خاطره با او بود و همان لرزش ها در زانوهایش و فشار آخر تا ته و من که به زمین فشرد هتر می شدم و حسین که تمام تنش را در من خالی می کرد و نفس هایش که به شماره افتاده بود بعد از سالها بار دیگر گرمای تن او را حس می کردم و لذت دادن به او تمام وجودم را غرق خود کرده بود دلم نمیخواست تمام شود و او هم میدانست که من دلم چه میخواهد شب ادامه داشت و من و او هر دو تشنه هم بودیم تا صبح نوشته هادی

Date: November 24, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *