یک بار با خواهرزن

0 views
0%

شب بود خواهر خانمم تازه رفته بود بازار یه سری لباس واسه خودش خریده بود من تو اتاق تنها بودم دیدم با خانمم توی اون اتاق سرگرم پوشیدن لباساشونن تا یهو دیدم خواهرش اومد تو اتاق با یه شلوار و دامن مخملی خشگل با یه روسری که سرش بود و یه لباس استین بلند مشکی به من نگاه کرد گفت اینا به نظرت قشنگن منم یه نگاه کردم بهش خیلی ناز شده بود اخه خواهر خانمم کاملا شبیه خانممه فقط اون یه کم شیطون تر از خانممه نگاهش که کردم چون همیشه با خانمم هر شب سکس میکنم و یه جورایی معتاد سکس شدم همون موقع بدجوری از تیپش خوشم اومد منم بهش گفتم اره خیلی خشگل شدی خانمم دستش بند بود یهو مامانش صداش زد واسه همین دیگه نیومد پیشه ما منم دیدم پیشمون نیست رفتم تو نخه خواهرش بهش گفتم میشه بشینی راجعه به خانمم باهات مشورت کنم اونم با همون دامن و شلوار جلوم ایستاده بود گفت باشه پس بذار برم لباس عوض کنم بیام منم گفتم نه همینجوری خوبه نمی خواد بری گفت باشه اخه دختر خیلی خوب و مهربونیه ولی نمیدونست یا شاید خودشو به بیخیالی زده بود اخه من بدجوری دید میزدمش همش هواسم به پاهاش بود و کون خشگلش همینجوری حرف و ادامه دادم تا خسته شد گفت بریم بخوابیم منم گفتم باشه رفتیم بخوابیم دیدم خانمم خوابه همه خوابن منم دیدم همه خوابن بهش گفتم سرم خیلب درد میکنه قرص ندارید اونم گفت نه ولی صبر کن واست چایی بیارم منم دیدم رفت اشپزخونه رفتم پشت سرش دنبالش خیلی حشری شده بود اخه خیلی شبیه خانمم بود یه لحظه حس کردم خود خانممه ناخوداگاه دستم خورد به پاهاش اخه همیشه با خانمم شوخی میکنم تا نیاد کنارم همیشه دست مالیش میکنم ولی اینبار از روی هوس و حواسپرتی دست زدم به خواهرش بعد سریع ازش معذرت خواهی کردم که ببخشید یه لحظه از روی خسته تو رو با خانمم اشتباه گرفتم اونم چون خیلی مهربونه گفت باشه نه اشکالی ندارم منم دیگه وسوسه شده بودم رفتم نزدیکش گفتم راستش خیلی معذرت می خوام ولی خیلی بدن خوبی داری دوست داشتم برش نمیداشتم آخه خیلی قبلان باهاش شوخی میکردم اینم همینجوری بهش گفتم خیلی میترسیدم ولی نمی دونم چرا اون شب از بس حشری شده بودم دست خودم نبود اونم گفت خیلی بی ادبی منم ناراحت شدم واسه اینکه کم نیارم ایندفعه دستم و چسبودنم به قمبل کونش گفتم خودت بی ادبی بعد دیدم هیچی نگفت منم خیلی حشری بودم یه لحظه پیشه خودم حس کردم خانممه از بس شبیه هم بودن خیلیم دوتاشون خشگل اخه روشو برگردوندم و بغلش کردم اونم ساکت و بی حرکت موند منم دیگه دسته خودم نبود لباسشو در اوردم و در اشپزخونه رو بستم و خوابیدم روش پاهاشو دادم بالا و کیرمو کردم توی کس خیسش اخه خواهر خانمم ازدواج کرده بود خیلی لذت داشت حسابی از کس کردمش بعدش دیدم اونم محکم من و گرفته ولی بازم ساکت بود اخه میترسیدیم کسی بیدار شه ابم که داشت میومد کیرمو در اوردم کردم توی کونش خیلی حال داد و ابم اومد شب عالی بود هیچ و قت یادم نمیره ولی از اون به بعد سعی کردم ازش دور باشم که خانمم شک نکنه همون یه بار باهاش سکس داشتم اخه دوتامیون زندگیمون خوب بود دوست نداشتیم واسه سکس خرابش کنیم توافق کردیم همین بار و دیگه تکرار نکنیم نوشته یه

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *