نشستم توی 206 مشکی ش و آروم درو بستم یه پامو روی پای دیگم انداختم و دستمو گذاشتم روی زانوهام ومشغول به دید زدن ماشینش شدم کنجکاوی که بد چیزی نیست هست صندلی های راننده و شاگرد تا خرخره رفته بودن عقب و خیلی راحت تو ماشین جا میشدی به نظرم مدلشو خراب کرده بود اینجور ماشینا مخصوص آدمآیه باسلیقست با حوصله ازونا که تو کمترین جا بهترین چیزارو جا میدن یه حسه خوبی دارن این کوچیکا مثله کم جا مثله چیدن وسایلای کوه تو کوله پشتی مخصوصش مثله جعبه ابزار ماشین مثله سته جهیزیه مامانم که یه عالمه قاشق و چنگالای برق افتاده تو یه جعبه ی قرمز مخمل مستطیلیه مثله این چاقو ها که میچرخونیش هر طرفش یه چیزه نمیدونم من اینارو دوست دارم و صد در صد این ماشین نباید اینجور چیده میشد تمام تو سکوت داشت رانندگی میکرد و بخاری ماشینو زده بود سمتم تا سردم نشه شایدم از اول همینجور بوده نمیدونم دقت نکرده بودم ولی دستمو بردم و دریچشو بستم متنفرم از باد گرم چرا بستیش سردرد میگیرم بریم چایی بخوریم و پیچید سمته تونل کوچیکی که سمته خیابون بود تونل بود چی بود نمیدونم و مهم نبود زیاد جوابشو ندادم چون اونم مهم نبود اصلا میخاست منتظر میموند واسه جواب اصلا ازین آدمایی که اول کاریو انجام میدن بعد نظر میخان خوشم نمیاد یا نظرو میپرسن جواب نداده کارو شروع میکنن اصلا به نظرم یه جور بی احترامیه که خب بره بمیره جلوی یه دکه ی کوچیک نگه داشتو سریع پیاده شد درو بست و با چند ثانیه مکث برگشت دوباره درو باز کرد چیز دیگه ای جز چایی نمیخای یعنی چاییو حتما باید بخوری علاوه بر اون چی با لبخند ساختگی گفتم خیلی ممنون سرمو چرخوندم سمته پنجره تا بیشتر ازین تعارف نکنه اصلا از تعارفم خوشم نمیاد مسخرست درو بست و رفت سمته دکه نگاهم چرخید سمتش هوا اصن سرد نیست که بغل کردنیه هوا واسه چی داره میلرزه مهم نیست که بابا بره بمیره اصن از جلوی دکه همونجور که ایستاده بود چرخید و برگشت سمته ماشین و دوباره اشاره کرد چیزی نمیخای که باز سرمو بردم بالا نه خیر نمیخام سرویس کردی کلید ماشین روش بود و همچنان روشن بود و باد گرم میومد کاپشنش پشت روی صندلی افتاده بود چقدر بی نظمه نگاه به کیفه ساده ی مشکی یه وریم کردم و از صندلیه پشتی برش داشتم کار من نبود گذاشتنش کیفه من همیشه پیشمه مردک مسخره به کیفه من چرا دست میزنی آخه بعد از گذاشتن کیفم روی پام دیدمش که جلوی در ماشین ایستاده منتظر من تا درو براش باز کنم از تو با دوتا لیوان قاعدتا نمیتونست درو باز کنه خب حیف که غریبس وگرنه از پشته شیشه اشاره میکردم که سر صد تومن شرط میبندم که با اضافیتم نمیتونی بازش کنی به افکار کثیف و مسخرم نیشخند زدم و خم شدم تا درو باز کنم جلو در ایستاد و گفت در داشبورد و باز کن یکم دستور بده وقت کردی لوس داشبورد چی هس حالا به چیزی که اشاره کرد نگاه کردم و سریع درشو باز کردم دوتا جای لیوان داشت یکی از چاییارو گرفتم و گذاشتم توش و اونیکیو خودش خم شد گذاشت نباته تو چاییو 2 تا چرخ هم زدم و آروم آوردمش بیرون تا همینجاشم زیادی بود چایی مگه قراره شیرین باشه به تی بگ چندش آور نگاه کردم و آروم بالا و پایینش کردم ناخوداگاه دستم رفت سمته چایی اون و همش زدم صداش اومد دانشگاه میری تو ذهنم مرور کردم آخه به تو چه من اصلا متوجه نمیشم الان فهمیدی دانشگاه میرم که چه تنها دلیلی که الان پیشش بودم چشماش بود و یه سری افکارش آروم باشی گفتمو همزمان با در آوردن تی بگا از داخل لیوان شروع کردم به صحبت هم کار میکنم هم درس میخونم پشت کنکوریم چه رشته ای ریاضی میخونم اما میخوام کنکور انسانیم بدم واسه وکالت الان پیشمو دارم میخونم نرفتم دو سال مدرسه تا خرخره بهشون اطلاعات میدم که فقط خفه شن دیگه سوال نپرسن ها اما نمیشه فک میکنی قبول شی واقعا بازم تو سرم مرور کردم آخه تو باده کدوم معده ای که میگی قبول شم یا نه تخمی فیس استغفار استغفار واقعن چهره ی مردم دوست گرفتم و جوابیو بهش دادم که خودش میخاست بشنوه اصلا واسه همین سوال پرسیده بود دیگه که جوابی که دوست داشتو بشنوه ایشالا تلاشمو میکنم هرچی خدا بخواد نمیدونم چی تو چشمام دید ولی انگار میخوند چشم آدمارو انگار میخوند ذهن آدمارو خب پیشتو انسانی بخون من خودم وکالت میخونم الان بخای میتونم کمک کنم دینی و فلسفه و ادبیات و عربیتو بکشی خودتو بالا من خودم سه ماه خوندم واسه کنکور رتبم بالای 2 هزار شد اگه گفتی نکته ی جالبش کجا بود اینکه تقریبا بیست دقیقه پیش گفت اگه کاری هم از دستم بربیاد به کسی کمک نمیکنم تا خودش نخاد یه جوریم شده بود چقد آخه آدم دل سنگ ولی بازم سوال کردم پرسیدم واسه اینکه دخالت نکنی تو کارشونه گفت نه آدم کار بی منت انجام نمیده این بود نکته ی جالبش که خودش درخواست کمک داده بود آخ کاش یکم بهت محبتو یاد میدادن بچه جالب بود میگفتم نه یکم کنفش میکردم ها به قده کافی به یه نقطه زل زده بودم وقته سر کشیدن چاییه سردم بود یه نفس همشو خوردم و با ذوق ساختگی گفتم واقعا قول میدی قول که نمیدم چون نسبیه توام در عوض باید جبران کنی لطفمو سرمو برگردوندم سمته پنجره خاک بر سرت که دوتا دوست آدم حسابی نداشتی و انقد تو زندگیت الکی الکی از آدما ضربه خوردی تا شدی اینی که الان هستی کثافت مطلق با خنده گفتم معلم خصوصی واسه همین وقتاس دیگه بریم یه جا بشینیم اوکی ای شب میتونی بیرون باشی بازم بدون شنیدن نظرم ماشینو روشن کرد زحمت جواب دادن ندادم و فقط آروم سرمو به نشونه ی بله تکون دادم دلیله این پافشاریمو نمیدونستم اینکه هنوز پیشش نشستمو نمیدونستم ببین دل گیری چیزه عادی ای حتی اگه ساعت دوازده و نیم یکه ظهر باشه اونم روز جمعه خیلی عادیه مزاحم شدن ماشینیا خیلی عادیه خیلی اونقدی که وقتی تو راه یکی همسن بابام و با قده پنج شیش سانت کوچیک تر از من اومد جلو و خیلی مستقیم و پرو گفت بی حاشیه عرض کنم خانم افتخار آشنایی میدین فقط گفتم نه و آروم هنذفریمو فرو کردم تو گوشم تا نشنوم حماقتایه این جماعت مسخره رو حتی تو ذهنمم غرغر نکردم که چرا حداقل تو ذهنت برآورد نمیکنی خودت کجا من کجا مغزه خالیت و سنت به کنار بی صاحاب حداقل کاش قدت بلند بود و این غرغرارو نکردم بیکارم مگه اعصابم اضافیه مگه عوضش سر راه یه بطری آب خریدم که قرص آرام بخشو برای دومین بار تو روز بخورم اما اینجا نشستن من اونم پیشه یه غریبه که اصلا اسمشم یادم نیست و واسه چند ثانیه حتی نگاهش نکردم که جزئیات صورتش یادم بمونه یکم غیر عادیه حداقلش واسه من و دنیایه من ماشین پارک شد زیر یه درخت خیلی خوشگل تو همون محل دلیله چرخیدنش تو این خیابون کاملا واضح بود بچه این محله میخاد شاخ بازی دربیاره فقط خاک بر سرش کاش یکی بهتر از منو میشوند تو ماشین که بعدا بچه محلاش بهش نخندن آروم گوشه ی لاکمو شروع کردم به کندن به چه چیزایی فک میکنم من ها نیچه یه جمله داره تو دلم مرور کردم مادره نیچه رو تو کوچه خلوت بی عفت کردین شما گوه فلسفیتو بخور جانم نه بزار یه سوال بپرسم مثله همون سوال قبلیه تا شخصیتتو بهت بگم گند بزنن به خودت و سوالایه شخصیت شناسیت پی پیه متحرک یاده سوال قبلیش افتادم که تقریبا یه ساعت بعد از شروع صحبتامون خیلی راحت تو چشمام نگاه کرده بود و ازم پرسیده بود که اگه بخای خود ارضایی کنی حاضری کسی جای دست تو باشه یا خودت انجامش بدی و تو جواب نمیفهممایه من که تو پرانتز اکثرا تنگ بازی بود توضیح داده بود که دلت میخاد وقتی داری خود ارضایی میکنی خودت اون کارو انجام بدی یا دسته کسی یا زبون کسی کاره دستتو برات انجام بده انقدر غلیظ زبون کسیو گفته بود که نشد نخندم فقط آروم دستمو برده بودم زیر رون پام و ناخونامو فرو کرده بودم تو شلوار جینم و با جواب من که اگه احساس عشقو ازین قضیه بزاریم کنار و فقط از چراغای احساس موجود شهوتو روشن بزاریم صد در صد کسی خوشحال از شنیدن جواب مد نظرش یه مقدار توضیح راجب شخصیتم بهم داده بود خب که چی روانی من که خودم میدونم خودم کیم اصن نمیفهمم این حرکتو اما گذاشتم پیش بره به خیلیا زمینه میدم ببینم تا چه حد پیش میرن دلیلشم شاید تواناییه ضعیفم تو شناختن آدماس بهشون مهلت میدم و اونام خیلی راحت شخصیت گندشونو که پشت به اصطلاح روشن فکر بودن قایم کرده بودنو پرده برداری میکنن و حتی به ذهنشون خطور نمیکنه که من چقدر بی جنبه تر ازین حرفام و بعده شناخت واقعیشون دیگه به هیچ عنوان سمتشون برنمیگردم محکم گفتم بپرس فانتزی سکسیت چیه بازم کانال تنگ بازی یعنی چی فانتزی یعنی چی نشنیدی بی پرده حرف بزنم بی پرده تر ازین آخه بی پدر مادر یکم لم دادم رو صندلی و به درخت پشت نرده ها نگاه کردم و گفتم اوکی باش به چی اگه تو هر شرایطی فکر کنی خودتو خیس میکنی تو هر شرایطی بی معطلی جواب دادم بازم احساسو بزارم کنار صد در صد قیافه متفکر گرفتم جوابم از همون اول مشخص بود ولی انقد درد ناخونام تو رونه پام زیاد بود که هیچی نگفتم اگه به سکس فکر کنم تو هر شرایطی خیس خواهم شد ولی نه اگه تجاوزم باشه دوست دارم امم نمیدونم از دست مالیم خوشم میاد اوووف لزو که دیگه نگو امم ارباب و برده هم بد نیستا من حتی با لب دادنم خیس میشم چی میگی عمو مثله اینکه جوابم مشخص نبود ذهنه کثیفی دارم ها سکس عاشقانه ی دو نفره جواب کجا حرف کجا واقعا زل زدم به چشاش توشون هیچی نبود دوتا تیکه یخ بودن من عوضش چشمام دو دو میزد معلوم بود حالم خب این سوال چیه آخه ساعت 5 اونم موقع تاریک روشن هوا جمعه آبان ماه ماشین مشکی سگ تو روحت ناموسا من سکس تو ماشینم دوست دارم نمیگی حشری شم البته صد در صد قصدش این بوده من سکسِ همه جوره دوست دارم ولی با آدمش با آدمش با بقیه خیلی راحت میتونم شهوتمو کنترل کنم ولی اونی که باید باشه مثله سگ وحشیم یاده کسی که نباید افتادم یاده لمس دستاش یاده حسه برخورد بدنش با بدنم نفس نفس زدنا و آه و ناله هام تو بغلش فشار دادن من به خودش یاد تخت یه نفره و سرمای زمستون و برف و بدنای داغ لعنتی مردشور خودتو سوال مسخرت جوابت کامل نیست با جزئیات بیشتر بگو وحشیانه جای چنگم روی کمر هفتیش کبودی گازم رو سینه سمته چپش کبودی گردنش و زخم کردن لباش فشار دادن سرش لای پاهام جای دستاش رو باسن و کبودی سینم نفسام کنترل نمیشد بازی کثیفی با ذهن بود به چیزی که خیست میکنه فکر کن و به زبونش بیار حتی خواسته ی کثیفی بود نه نه کامل نیست چجوری میشه به خر ریاضی فهموند ساکت شدم و نفس عمیق کشیدم گفتم که کنترل میکنم خودمو شهوتمو اما این فرق داشت یعنی احساساتم مربوط به الان نبود که بخاد جهت دار شه همه چیزایه قبل بود که اومده بود بالا و این کارو سخت میکرد با خودم شمردم یک دو سه واقعیته کثیفو ازون پشت مشتایه ذهنم آوردم و با حرص سرش داد کشیدم گفتم بتمرگ سر جات انقد از این منطقه ی یادم نرو و گم و گور نشو سگ مصب آروم از روش خوندم واقعیتو میگم تموم شده همه چی انگشتامو از پام جدا کردم و چشمامو باز کردم و زل زدم بهش انگار نه انگار که چیزی شده نفسام عادی شده بود و حتی الان یکم سردم بود میگم که حس شهوته نبود که داشت میچرخید دورم حسه غم و غصه و عشق و نفرت و احساس و احساس و احساس بود میدونی چیت جذبم کرد همون اول چی چشمات جمع کن این حرف روتین و مسخره رو چشمات چشمات کاش خراب نمیکردین این لفظ عاشقونه ی آخ چشمات رو حالا خوبه منو تو مغازه دیده و به زور فقط تونسته رنگ لباسمو تشخیص بده چشمامو نه تکون دادم از صورتش نه جایی چرخوندمش نه تغییری تو سایزش دادم با همون لحن خط صاف بدون انحنا پرسیدم چشام چشه غمگینه خیلی بازم حرفایی که خودم میدونم بیا راجب چیزایی حرف بزنیم که هیچ کدوم نمیدونیم مثلا مورچه ها اگه خانوادشون بمیره عزاداری میکنن واسشون یا نه یا مثلا گوش جوجه کجاست یا مثلا شده خدا گشنش بشه تا حالا یا مثلا من چجو میتونم خودم هامو تو دنیای موازی پیدا کنم و تا حالا با کسی بودی بدون احساس سکس داشتی اصلا یه دختر نوزده ساله نشسته روبروی پسر بیست و هفت هشت ساله و پسر احمق فکر میکنه الان مثله موم دختر تو دستشه چقدر راحت از سکس میپرسی الاغ چقدر راحت با چاشنی اخم گفتم نه تا حالا زبون کسی رفته جای حساست سعی کردم ذهنمو از حس کردن حرفاش دور کنم و فقط به جواب و سوال فکر کنم آره چند نفر دو به دوتاشون حس داشتی یکی کدوم بیشتر لذت داد همون یکی پس تجربه نکردی درست حسابی رابطه جسمی بدون احساس به شدت قشنگه گوه نخور ناموسن دیفرنت پیپل دیفرنت اپینینز هر کس یه جور فکر میکنه چون تجربه نکردی اینو میگی ارضا شدن پیشه کسی که بهش حسی نداری خیلی بهتر از کسیه که با احساس پیش رفتی پیشش مثله این میمونه که من بگم نریز تو چاه سوسکا حامله میشن اون یکی تا حالا منو ارضا نکرده چشماش گرد شد واقعا حتی با زبون با هیچی نتونسته اصلا و حتی با این وجود من میگم هم آغوش با کسی خوبه که بهش حس داری اما من داشتم جفتشو داشتم و میگم سکس با کسی خوبه که هیچ حسی بش نداشته باشی آره خب مثله جق زدن با تاخیریه حسه خوبیه ولی ببین تش چی از روحت مونده ناقص العقل بسه دیگه دینگ دینگ دینگ تایم آپ وقته چرت گوییات تموم شد به نحوی چوب خطات پر شد گوشیه نوکیا ساده ی مشکیمو در آوردم و الکی دکمه ی سبزشو زدم الو سلام باشه یه ربع دیگه خونم خدافظ رو کردم بهش کاری نداری من برم بشین میرسونمت دیوونه میدونست دروغ میگم ربطی به تواناییش نداشت من بلد نبودم دروغ گفتنو پیاده میرم هوای سردو دوست دارم نگاه کردم به ساعت ماشینش 6 و چهل دقیقه خدافظ آقای پنج ساعته از ماشین پیاده شدم همون لحظه فهمیدم این بزرگترین هم صحبتیم با آدم جدید بود پنج ساعت بیشتر نمیتونم تحمل کنم آدمارو رکورد زدم تازه اینم من هنوز گیر کردم رو آدمایی که تا سال دوم دبیرستان میشناختم ازون موقع اصلا رابطه های دوستانم سینک نشده چون جدیدیا خیلی آشغال در اومدن و الان از همشون انگشت شمار مونده میفهمی چی میگم آدمای مهم زندگیم نه اصلا آدمایه زندگیم 5 نفرم نیستن دو سه تان چه حقیقت تلخ و کثیفی واقعا رد شدی امتحانتو بچه تستت کردم ذاته خراب بود موقع پیاده شدن و رفتنم هیچی نگفت حتی ماشینشم ازونجا تکون نداد شاید پیشه خودش داشته فکر میکرده این چه احمقیه شایدم نمیدونم 1 واقعی 1 اضافه 004 در دسته ساخته بلدم بشمرم این یه دونرو خوب بلدم ری
0 views
Date: March 16, 2019