اراش وافشين

0 الرؤى
0%

اسمي اراش. كانت أنا وأفشين من نفس الشعوب ، وفي ذلك الصيف كنا جميعاً في الأعمار وكنا جديدون. ‫در ضمن از اول ابتدایی همکلاس هم بودیم و چند سالی می شد که دوستی ما گرم تر از سابق شده بود یک‬ ‫روز با افشین از مدرسه که تعطیل شدیم رفتیم به باغ هایی که در چند کیلو متری خونه هامون بود من با افشین‬ ‫تنها در باغ پرسه می زدیم و از داستان های عشقی که قب ً شنیده بودیم برای هم می گفتیم بیشتر از پسر بچه‬ ‫هایی که توانسته بودن با یک پسر دیگر سکس بکنن حرف می زدیم و در مورد پسر هایی که احتما ً با هم ممارسة الجنس مع شخصين وتقريبا طوال الوقت ، لم يقاتلوا بعضهم البعض. البته من از همومن اول دلم می‬ ‫خواست ما هم با هم سکس داشته باشیم ولی جرات اینکه به او بگم و او راضی نباشه منو حسابی می ترسند،‬ ‫شاید اون هم همین فکرو داشت. هر دوی ما شق کرده بودیم و دستمون روی کیرمون گذاشته بودیم کم کم‬ ‫شروع کردیم جلق خشکه زدن بعد کیرمون جلو هم در آوردیم و باز ادامه دادیم کنار هم ایستاده بودیم افشین‬ ‫گفت بیا برای هم جلق بزنیم من هم منتظر همین فرصت بودم وکیر افشین را تو دستم گرفتم کیر افشین یک‬ ‫کمی از کیر من کوچکتر بود افشین هم کیر منو دست گرفت من سرتاپای لذت شده بودم از دست های افشین‬ ‫که داشت برام جلق می زد تا حالا اینقدر لذت نبرده بودم دست هایمون را با آب دهنمون خیس کردیم و برای‬ ‫هم بالا وپایین می کردیم که ناگهان آب من اومد من خودم را کنار کشیدم و افشین چند دقیقه ی دیگر برای‬ ‫خ صعد حتى جاء.

في المرة الأخرى ، عندما كنا سوياً ، كنا سنكون سريعين في جلب الكيمونو وقد تم لصقها معاً. ‬ ‫همیشه هم من زودتر از افشین آبم می آمد وبعد از چند دقیقه که من و افشین ادامه می دادیم آب اون هم می آمد.‬ ‫یک روز سر کلاس کنار هم که نشسته بودیم و حسابی هم تو کف بودیم دست روی رون هم گذاشتیم و حسابی‬ ‫شق کرده بودیم و داشتیم زیر رون هم را لمس می کردیم بعد از تمام شدن کلاس رفتیم به سمت سرویس تا‬ ‫اونجا دستامون نوبتی به باسن هم می خود ودر مورد سکس دو نفره حرف می زدیم وقرار گذاشتیم ما هم‬ ‫ ثم صنعنا حلقة من الأزقة معا وعادنا مرة أخرى. چه حسی جالبی داشت کیر‬ سفت شده افشین را روی لمبه های خودم حس می کردم.بعد کیرم را روی لمبه های اسفنجی اون فشار می داد.‬ ‫سوار ماشین شدیم و به سمت خونه آمدیم تو راه قرار گذاشتیم ساعت دوعصر باهم برویم توی باغ وبعضها البعض

دعونا نفعل ذلك. تم طرد أفشين مرتين في وقت سابق ، ومنذ عودتي للمنزل ، عدت إلى المنزل حتى تناولت طعام الغداء وكنت أقف مرتين ، وأردت فقط الذهاب إلى مكان للحبس لكنني انتظرت حب أفشين لمدة ساعتين.

دق جرس الباب ، وذهبت بسرعة ، جاء أفشين من خلف الباب ، وتبعناه ، وذهبنا إلى الحديقة في طريقي ، وأخبرته أن خصيتي كانت تتألم ، وأصبح أفشين مثلي. عندما وصلنا إلى الملجأ ، بدأنا في المشي معًا بسرعة. خلعنا ملابسنا ، وفركنا بعضنا البعض. ثم ، واحدًا تلو الآخر ، فركنا بعضنا البعض. قال أفشين ، "لنبدأ قريبًا". ثم قال ، "من سينام أولاً؟" لقد كان حكيما ، فقلت إن العصير الذي أتى لم يسمح لي بذلك ، لكنني لم أشك في عدلي. ارتدى أفشين أربع مرات ، بللت ظهري ، وضغطت على مؤخرته ، اشتكى ، ذهب إلى السماء ، ثم عانق نفسه وقال ، "أوه ، لقد مزقت." أرسلت الكريم إلى الداخل ، كان مشدودًا وضيقًا ، وبعد بضع دقائق ، تدفقت المياه إلى الداخل. ثم جاء دوري ، وصعدت على أربع. اخترق أفشين مؤخرتي وكيرش باللعاب.

شعرت بأنني سحبت نفسي للأمام وقلت يا نمی لن يحدث ذلك في اره ، سوف يتمزق ... قال النوم أفركه في مؤخرتك وفركه في مؤخرتي حتى جاء الماء لكننا لم نحصل على المتعة التي أردناها وكنا كلانا في ألم قال أفشين بصراحة للمرة الثانية نزلت كيرت على قدمي فصرخت عليه وقررنا أن نفعل ذلك في أرداف بعضنا كل مرة وبعد ذلك وكنا في الحفرة.

یک روز خونه افشین خالی شده بود سریع به من زنگ زد من سریع رفتم‬ فورً لخت شدیم اول افشین خوابید به طوری که کیرش را گذاشت روی دو تا بالشت کونش هم بالا قرار گرفت‬ ‫من حدود نیم ساعت کونش را با انگشت مالش دادم و با آب دهانم خیس خیس کردم انگشتام را دانه دانه توی‬ ‫کونش می کردم انگشت شستم که داخل کردم گفت کیرت است گفتم نه.داشت لذت می برد کیرم را خیس کردم‬ . أنا وضعت في جوبي ونام عليه. لم أكن أؤمن بطريقة سريعة وسهلة.

وصلت إلى مؤخرتي من وراء مؤخرتي ، كما أنني لمست الحمار أفشين ورأيت أنه كان في الثامنة عشرة من عمري وكان مؤخرتي في نهاية عفشين. لقد ربحت أيضًا سبعة عشر سنتًا وأفشين سميكة في مؤخرتي. استيقظت في الغرفة ، نظرت إلى الغرفة ، سقطت عيني على الفازلين. وضع أفشين إصبعه في مؤخرتي ، لقد تعرضت للإهانة للغاية واستمتعت بمحاولة قتلها ، وجاء أفشين لينام علي. أمسكت مؤخرتي أنا فقط حصلت على مؤخرتي كنت أستمتع بنفسي كثيرًا ، قال أفشين أنني حصلت على أربع ركبتي. بدأ أفشين في الضخ وجاء دائمًا بعد فوات الأوان ، وسحب ديكه وجعله مريحًا في الداخل. بدأ ضخ مرة أخرى. أصبح ضخه شرسة وقلت له أن يسقط. تسلط عليك. لكن أفشين أخرج قميصه وصبها وأخرجها بمنشفة ورقية. ثم ارتدنا ملابسنا وذهبنا للتجول في الشوارع معًا

تاريخ: ديسمبر 17، 2017

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني.