تحميل

ركوب السير كير هو أحد قدرات هذه الشابة

0 الرؤى
0%

الحياة هي تقريبا واحدة من تلك الأفلام المثيرة لأشخاص مثلي

لديهن العديد من الفتيات ، لكنني لم أتحدث مطلقًا عن الجنس مع أي منهن ، ولقد احتفظت دائمًا بمستوى معين من الجنس.

كنت متعطشًا جدًا لممارسة الجنس بسبب شاه ، أنت لا تعرف

كم هو مؤلم أن تشاهد فيلمًا مثيرًا في نهاية الليل وترضي نفسك. كنت أرغب دائمًا في الحصول على فتاة جيدة ولسان جيد

سيقتلني شخص ما مباشرة وبدون جرذ ، وسيكون مثليًا طوال الوقت

أنا وبوخور يعنيان 69 بيستون بالكامل ، لكن من المؤسف أنه لم يكن لدي منزل أو صديقة.

مع من يمكنني ممارسة الجنس الطبيعي وقتما أريد

تعال ، دعه يأخذ لحظة ويغادر ، ولكن الحمد لله ، كل هذا تمت تسويته الآن ، وكلما أردت ممارسة الجنس ، فهذا يعني أن المنزل فارغ.

دعونا نعطي سعيد فرصة ونذهب ... الجنس في إيران جيد ب

من الأفضل أن أقول عن تلك الليلة التي لا تنسى. كان ذلك قبل 5 سنوات تقريبًا وكان عمري 17 عامًا. في يوم صيفي حار عندما كنت في ذروة شهوتي ، غادرت المنزل. كان الظلام تقريبًا بالخارج. هناك كان دائمًا نقاشًا حول ابنة Vox و ... که یه دفعه حسن بهم یه پیشنهاد داد (حتما حدس میزنین چه پیشنهادی داده) گفت : بیا بریم کس بکنیم اولش خندیدم گفتم کی میاد به من و تو کس بده که جدی شد و گفت خوب معلومه خانوم محترم و شخیص جنده !!!!گفتم کسی رو سرغ داری یه دفعه با خنده گفت نه تازه فهمیدم منو سر کار گذاشته بود ولی من بدجور هوای کس کرده بودم واسه همین گفتم جدی جدی بیا بیریم جوینده یابنده است (که واقعا هم هست !!!)رفتیم سراغ یکی از دوستان که اونم سر کوچه ما یه سوپرمارکت داشت ولی خودش بچه یه محله جنده خیز شهر بود که اتفاقا چندتا آدرس توپ هم داشت که یه مورد انتخاب کرد که باید میرفتیم خونه ش طرف و میگایدیم پول و اِخ میکردیم و میرفتیمساعت تقریبا 9 شب بود که راه افتادیم تو مسیر حسن جند نخ سیگار خرید ولی منی که همیشه پایه ثابت سیگار بودم گفتم نمیکشم آخه دوست نداشتم جنده محترمه از بوی سیگاری که از دهنم میاد رنجیده خاطر بشه و حالش بهم بخوره خلاصه حسن خودش با اون یکی دوستم که سید صداش میکنیم کشیدن وقتی رسیدیم در خونه دیدم یه خونه کلنگی با یه در کوچلوی چوبی اولش یکو ترسیدم گفتم بیا برگردیم این دخمه دیگه کجاست که منو آوردی و لی یه ثانیه بعد پشیونشدم اخه شهوت لامذهب دخمه مخمه حالیش نیستسید رفت زنگ درو زد که یه زنگ مخفی بود و از زنگ اصلی خود خونه بود یه چند دقیقه واستادیم کسی نیومد ناامید و مایوس خواستیم برگردیم که یه دفع در باز شد ویه زنی که یه حوله سرش بود امد و با دیدنش به سمتش رفتیم و و با نگاه اول خودم لعنت کردم که این دیگه چه عجوزه ایه ولی امان از دست شهوت و شهوانی شدنبا طرف وارد مذاکره شدیم که گفت باید یکی یکی بیاد تو و نفری دقیق یادم نیست 3 هزار گرفت یا پنچ تومن (دوستان عزیز لطفا به من نخندیدن آخه جریان پنج سال قبل و کسش هم تعاونی و ارزان قیمت بود)در ضمن یادم رفت از اول وقتی که رسیدم در خونه ش یه استرس شدیدی داشتیم که چند تا دلیل داشت:1- اینکه واسه اولین بار میخواستم یه حالی به سعید کچولو بدم(منظور کیرمه)2- به خاطر ترس از پلیس و عقد شدن با یه زن همسن ننم و کسی که هزارتا کیر به تنش خورده3- دلیل آخرش هم نمیدونم کلا چه مرگم بود شاید تلفیق دو دلیل بالا بودخلاصه اول به حسن گفتم تو برو تو من یکم میترسم اگه همه چیز خوب پیش رفت منم بعد تو بیام بعد بیسیت دقیقه حسن خروسی کس و کرد امد ولی جندهه عصبانی بود و برگشت بهم گفت اصلا نمیخواد توبیایی اون لحضه غم عالم ریخت تو دلم دیگه داشت گریه م میگرفت که سید گفت بذار بیاد گناه داره و تو پولتو بگیر مثل آدم کستو بدهرفتم داخل خونه رو بست که یه دفع از تو کوچه صدایه یه ماشین امد که از قضا در خونه نگه داشت از صدای موتور ماشین معلوم بود که ماشین مدل بالاییه که یهوو یاده بنزهای پلیس افتادم خود جندهه هم یه ترسی تو صورتش پیدا بود گفت پلیس نباسه عقد کنن … از سوارخ در رفت ببینه که این ماشین کیهباورتون نمیشه تمام قلبم داشت از جا کنده میشد مخصوصا لحظه ای که چند تا از درهای ماشین هم زمان بازشد و محکم بسته شد با خودم گفتم خاک بر سر بدبختت شد سعید هنوز هیچ گوهی نخورده پلیس امد بگیرتت وسط حیاط خشکم زده بود از ترس پاهام سست شده بود و تنها کاری که تونستم اون لحضه بکنم به در دیوار ها یه نگاهی انداختم که از کجا میشه فرار کرد و چون اطراف اون جا ساختمان های بلند بود و این خونه وسط اون های گیر افتاده بود تقریبا هیچ راهی نبود ناامید شدم ونفسم از شدت ضربان قلبم بند امده بود (کاش جلی من بودین تا میفهمیدین چه حالی داشتم اون لحضه)تمام اینها تو چند ثانیه طول کشید که جندهه امد گفت پلیس نبود که یه نفس عمیق کشیدم و به دور و برم یه نگاهی انداختم یه حیاط خاکی داشت که دوتا اتاق چسپیده بهم داشت معلوم بود که تو یکیش ادم هست و احتمالا بچه های زنه داخل اون اتاق بودن که منو به اتاق بغلی راهنمای کرد که تقریبا به جز یه دست رختخواب چیز دیگه ای نداشت که رختخواب پهن کرد زیرمون نرم باشهیه دفعه بی مقدمه شلوارشو کشید پایین از زیر شرت نداشت و انصافا کس تمیزی داشت یا من از شدت هیجان حالیم نبودخلاصه رفت کاندم بیازه که یه دفعه با یه پلاستیک فریزر تو دستش برگشت با تعجب گفتم نکنه اینو میخوای بکشی سر کیرم که عصبانی جواب داد نه احمق جون این اوردم که اخر کار کاندم و که پر کردی بندازم داخل پلاستیکخیالم راحت شد یه نفس عمیق کشیدم که گفت اول پول !!!

التاريخ: يوليو شنومكس، شنومكس
الجهات الفاعلة: كلوديا عيد الحب
سوبر فيلم أجنبي بالمناسبة محتمل إشباع الأوراق النقدية سقطت أرضا سقط سقطنا اختيار رميت تماما نعم إنه علوي خووامیعنیخونه يقرأ سوء حظك يقصد لقد مرضت دعنا نعود أمسكتك وندزام بنز كان بإيجاز بودولي التشويش في الأسفل انا سألت أنا انضممت بلاستيك أعتقد أن البلاستيك عرض مقترح صيف كنت خائفا تعاوني عن توبياس أستطع ساكن مكتشف سپیده ضحكت أردنا كان لدينا الاستلقاء إنه مؤلم؛ السبب أصدقائى اصحاب إرشاد سرير وصلنا مجروح امام زافانومولاي تحتنا مبنى سوبر ماركت المدخن شدبعد نحن هنا شلورشو بنطال حسي غاضب فهمت واق ذكري افعله لاحقا صغير من تصدق وضع غير دينية اهتمام على أن محترم خصوصاً تفاوض من المعروف المخزون أنا خائف أردت أن هل تريد نحن ذاهبون كنا نذهب لساعات ميزنين أنت تفهم كنت أفعل نحن نفعل أنت قادم نحن نفعل نحن نقول استغرق كنت آخذ رمى ميئوس منه لم يكن هناك ملخص لا تضحك لم يأكل لم يكن لدي لم يكن لدي لا يريد لا أعلم أنت لا تعرف أنا لم أضرب لن أقتل لم تكن ألف طوال الوقت دائما صديق مطلقا نحن المعلمين وانحازنا و أيضا مكتشف فتاة فجأة

XNUMX تعليق على "ركوب السير كير هو أحد قدرات هذه الشابة"

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول المشار إليها إلزامية *