ممارسة الجنس مع اثنين من خالاتي معا

0 الرؤى
0%

منذ أن كان عمري XNUMX سنوات وبدأت للتو في الحديث عن الجنس ، كنت أبحث كثيرًا عن مشاهد جنسية. جاء مشهد المياه ، وكانت هذه المرة الأولى التي أتت فيها المياه ، لقد كان ممتعًا للغاية ، اعتقدت أنني غاضب وعندما ذهبت إلى الحمام رأيت أن السائل كان لزجًا وأبيض! كان جدي يكبر وأنا أنظر إليه أيضًا وأدركت أن عمة حوما كانت تشاهد مثلي. كان هوما في الخامسة من عمره وأسماء كانت في الثالثة من العمر سنين في ذلك الوقت. كان ذلك بسبب قصة أسماء. بعد غسل الصحون ذهبنا إلى غرفة حوما. وقعت عيناي على صدر حوما. ولاحظ أنني كنت أرى وضحك. وعندما رأيته سألني مرة ماذا كان يفعل ، صدمت وخفت ، ضحك. قلت إنني إذا طلبت من شخص ما أن يريني شيئًا ما ، فإنه سيفعل الشيء نفسه معي. لم يكن قد كبر كثيرًا في ذلك الوقت ، لكنني كنت سعيدًا جدًا برؤيته. ١٤. كان يتمتع بصحة جيدة عندما كنت في غرفته ذات مرة وأخبرني أنه يريد خلع سروالي ، لكنه لا يستطيع المغادرة ، لكن إذا لم أفعل ذلك ، فلن يفتح قميصه وسأخلع بنطال طلب مني أن أغسله بالصابون وعندما قمت بغسله قبل رأسي ووضعه في فمه. الآن فهمت أنها كانت المرة الأولى له. كنت أبحث عن مشاهد مثيرة كثيرًا ، على سبيل المثال ، أولاً من كل شيء ، كنت أحمل صورة لفتاة كانت تحمل عطرًا وقد انجذبت إليها. كان ممتعًا ، ظننت أنني غاضب وعندما ذهبت إلى الحمام رأيت أن السائل كان لزجًا وأبيض! تخطي هذه القصص. أدركت أن عمة حوما رأتني كذلك. ثم شعرت بالحرج من النظر أكثر في المطبخ عندما كنت مع حوما وابتسمت لي بسبب قصة أسماء. بعد غسل الصحون ذهبنا إلى غرفة هوما. استمرت الحكاية. أنا وحوما كنا مرتاحين جدا وكان دائما ساعدتني في المدرسة ، وفعلت ميدي الشيء نفسه بالنسبة لي ، لم تكن قد كبرت كثيرًا في ذلك الوقت ، لكنني كنت سعيدًا جدًا برؤيتها.
من أجل أن نصبح أنا وحوما طبيعيين ، كان علي أن أقول من البداية ، الآن دعنا ننتقل إلى قصتي XNUMX هوما بصحة جيدة وأسماء لي جميلتان جدًا ، هوما أجمل وأكثر بياضًا ، لكن أسماء أكثر جنسية ..
داستان از اينجا شروع ميشه كه من و اسما رفتيم خونه هما آخه شوهرش رفته بود دانشگاش و يه هفته اي خونه نبود و شوهر اسما هم دبي بود ماه به ماه ميومد.من و هما از قبل برنامه داشتيم چون برام تعريف ميكرد كه دوران دبيرستان چقد اينو اسما قبل خواب باهم ور ميرفتن فرداي اونروز كه خونشون رفتيم قرار بود عمليش كنيم هما و اسما تو اتاق بودن و منم با موبايل داشتم ور ميرفتم كه هما اومد صدام بزنه و گفت اوكيه وقتي رفتم تو ديدم اسما با يه تاپ كه مث لباساي هما بود رو مبل نشسته و معلومه كه خجالت ميكشه هما وقتي اومد رفت پيش اسما ونشست پيشش دستشو رو روناي اسما ميزاشتو ميكشيد كم كم كس ماليش كردو دگه اسما داشت راه ميفتادو باهم لب دادن منم كه حسابي شق بودم همون موقع هم چندتا عكس گرفتم(تا الانم دارم)هما تاپ اسما رويه خورده پايين كشيد وسينه اسما رو ميخورد،هما رو اسما بود منم دگه بيشتر منتظر نموندمو رفتم پشت پشت هما گردنو صورتشو بوسيدم حدود ٥دقيقه گذشت هما از رو اسما بلند شدو منم كه از پشت هما رو بغل كرده بودم گردنشو ميليسيدم تاپو شرت اسما رو درآوديم و٢نفري افتاديم به جون سينه هاش آه آهش در اومده بود منم تو حين خوردن سينه هاش زبون به لبو صورت هما ميزدم،سر هما رو فشار دادو هما رفت سمت كس اسما و براش ميخوردو آهو ناله اسما بيشتر شد،داشت ارضا ميشد،بعد ارضا كردن خاله اسما نوبت منو هما بود اول پيرهنمو در اوردم بعدم شلوارم كه خيس شده بود در اوردمو تاپ هما هم در آوردم يه لب طولاني گرفتم و گردنشو ليس زدم خوابوندمش رو زمين سينه هاشو خوردم ميك ميزدم گاز ميگرفتم آه و ناله هما هم در اومد اونم تو همين حين شرتمو يه خورده كشيد و منم بلند شدمو شرتشو در اوردم اسما دوباره جون گرفته بودو دوست داشت بياد قاطيمون شه كه رفتم بالا سر هما و كيرمو گذاشتم رو لباش از اسما خواستم كه كس هما رو بخوره اونم شرت هما رو در آوردو پاهاشو باز كردو كسشو ميخورد خودمم كيرمو تو دهنش ميكردم يه ١٠ دقيقه تو همين حالت بوديم و دگه وحشتناك منو هما حشري بوديم بعد از روش بلند شدم و رفتم كاندوم آوردم از اسما خواستم كه ساك بزنه و بزاره رو كيرم بلند شدمو پاهاي هما رو باز كردم،كيرمو آروم آروم فرستادمش تو خيلي تنگ بود يه سال از باز شدنش نگذشته بود خيلي آه اوه ميكرد و درد داشت اما با پاهاش كمرمو هل ميداد كه بكنمش منم تاته كردم توش و در آوردمو دوباره تا ته محكم شلاپ زدم تو كه جيغ كشيد اسما تو همين حين ازش لب گرفت لباشو ميخورد منم محكم داشتم تلمبه ميزدم تا هما ارضا شد منم يه چند دقيقه دست كشيدم تا جلو ارضا شدنمو بگيرم تو يه خورده ميوه و آب خوردم و رفتم سراغ اسما اونو رومبل نشوندم طوريكه ايستاده بكنمش كيرمو فرستادم توش زياد تنگ نبود تاته كردم توش جوري كه آخ گفت و ازم خواست بااحتياط بكنم اما من سريعترو محكم ميكردمشو با دستام سينه هاشو فشار ميدادم داشتم ارضا ميشدم كه دوباره دست كشيدم چند دقيقه منتظر موندم اينبار رفتم سراغ خاله هما ميخواستم از كون بكنمش از اسما خواستم كه اونو اماده كنه اسما هم جوري روش خوابيد كه كسش جلو دهن هما باشه كس هما جلو خودش يه خورده كرم به سوراخ كون هما ماليدو باانگشت ميكرد تو سوراخش،منم رفتم حموم آب سرد رو كيرم ريختم تاارضا شدنمو تاخير بندازه اومدم و بالش زيرشكم هما گذاشتم اسما هم كسشو جلو هما گرفته بودكه بخوره منم سر كيرمو فرستادم تو كه اه بلندي كرد منم ادامه دادم تاته كردم تو كون هما اروم تلمبه ميزدم و كم كم سرعت دادم به تلمبه هامو اسما رو ميديدم كه چطوري سرهما روفشار ميده كه بخوره منم از ديدن اين صحنه به اوج لذت رسيده بودم و دگه داشت آبم ميومد كه با يه ضربه محكم هرچي آب بودو خالي كردم تو كون هما اونم انگار ارضا شده بود منم همينجوري خوابيدم رو كمرش لپ وصورتشو بوسيدم.
أمارس الجنس كثيرًا مع خالتي حوما ، حتى صديقتها التي تمارس الجنس معها ، لكن خالتي أسماء ليست مرتاحة جدًا معي برغبتي في قضاء الوقت معها لأن الفرصة لم تأت على الإطلاق ولم يمر شهر. منذ هذا الجنس لا يمر يوم!

لم أقل شيئًا على الإطلاق ، خلعت ثدييها وكنت ألعقهم جميعًا (لم أر حتى صورة مثيرة) ، كانت هاوية جدًا. لي لأخذ حمام
من أجل أن نصبح أنا وحوما طبيعيين ، كان علي أن أقول من البداية ، الآن دعنا ننتقل إلى قصتي XNUMX هوما بصحة جيدة وأسماء لي جميلتان جدًا ، هوما أجمل وأكثر بياضًا ، لكن أسماء أكثر جنسية ..
داستان از اينجا شروع ميشه كه من و اسما رفتيم خونه هما آخه شوهرش رفته بود دانشگاش و يه هفته اي خونه نبود و شوهر اسما هم دبي بود ماه به ماه ميومد.من و هما از قبل برنامه داشتيم چون برام تعريف ميكرد كه دوران دبيرستان چقد اينو اسما قبل خواب باهم ور ميرفتن فرداي اونروز كه خونشون رفتيم قرار بود عمليش كنيم هما و اسما تو اتاق بودن و منم با موبايل داشتم ور ميرفتم كه هما اومد صدام بزنه و گفت اوكيه وقتي رفتم تو ديدم اسما با يه تاپ كه مث لباساي هما بود رو مبل نشسته و معلومه كه خجالت ميكشه هما وقتي اومد رفت پيش اسما ونشست پيشش دستشو رو روناي اسما ميزاشتو ميكشيد كم كم كس ماليش كردو دگه اسما داشت راه ميفتادو باهم لب دادن منم كه حسابي شق بودم همون موقع هم چندتا عكس گرفتم(تا الانم دارم)هما تاپ اسما رويه خورده پايين كشيد وسينه اسما رو ميخورد،هما رو اسما بود منم دگه بيشتر منتظر نموندمو رفتم پشت پشت هما گردنو صورتشو بوسيدم حدود ٥دقيقه گذشت هما از رو اسما بلند شدو منم كه از پشت هما رو بغل كرده بودم گردنشو ميليسيدم تاپو شرت اسما رو درآوديم و٢نفري افتاديم به جون سينه هاش آه آهش در اومده بود منم تو حين خوردن سينه هاش زبون به لبو صورت هما ميزدم،سر هما رو فشار دادو هما رفت سمت كس اسما و براش ميخوردو آهو ناله اسما بيشتر شد،داشت ارضا ميشد،بعد ارضا كردن خاله اسما نوبت منو هما بود اول پيرهنمو در اوردم بعدم شلوارم كه خيس شده بود در اوردمو تاپ هما هم در آوردم يه لب طولاني گرفتم و گردنشو ليس زدم خوابوندمش رو زمين سينه هاشو خوردم ميك ميزدم گاز ميگرفتم آه و ناله هما هم در اومد اونم تو همين حين شرتمو يه خورده كشيد و منم بلند شدمو شرتشو در اوردم اسما دوباره جون گرفته بودو دوست داشت بياد قاطيمون شه كه رفتم بالا سر هما و كيرمو گذاشتم رو لباش از اسما خواستم كه كس هما رو بخوره اونم شرت هما رو در آوردو پاهاشو باز كردو كسشو ميخورد خودمم كيرمو تو دهنش ميكردم يه ١٠ دقيقه تو همين حالت بوديم و دگه وحشتناك منو هما حشري بوديم بعد از روش بلند شدم و رفتم كاندوم آوردم از اسما خواستم كه ساك بزنه و بزاره رو كيرم بلند شدمو پاهاي هما رو باز كردم،كيرمو آروم آروم فرستادمش تو خيلي تنگ بود يه سال از باز شدنش نگذشته بود خيلي آه اوه ميكرد و درد داشت اما با پاهاش كمرمو هل ميداد كه بكنمش منم تاته كردم توش و در آوردمو دوباره تا ته محكم شلاپ زدم تو كه جيغ كشيد اسما تو همين حين ازش لب گرفت لباشو ميخورد منم محكم داشتم تلمبه ميزدم تا هما ارضا شد منم يه چند دقيقه دست كشيدم تا جلو ارضا شدنمو بگيرم تو يه خورده ميوه و آب خوردم و رفتم سراغ اسما اونو رومبل نشوندم طوريكه ايستاده بكنمش كيرمو فرستادم توش زياد تنگ نبود تاته كردم توش جوري كه آخ گفت و ازم خواست بااحتياط بكنم اما من سريعترو محكم ميكردمشو با دستام سينه هاشو فشار ميدادم داشتم ارضا ميشدم كه دوباره دست كشيدم چند دقيقه منتظر موندم اينبار رفتم سراغ خاله هما ميخواستم از كون بكنمش از اسما خواستم كه اونو اماده كنه اسما هم جوري روش خوابيد كه كسش جلو دهن هما باشه كس هما جلو خودش يه خورده كرم به سوراخ كون هما ماليدو باانگشت ميكرد تو سوراخش،منم رفتم حموم آب سرد رو كيرم ريختم تاارضا شدنمو تاخير بندازه اومدم و بالش زيرشكم هما گذاشتم اسما هم كسشو جلو هما گرفته بودكه بخوره منم سر كيرمو فرستادم تو كه اه بلندي كرد منم ادامه دادم تاته كردم تو كون هما اروم تلمبه ميزدم و كم كم سرعت دادم به تلمبه هامو اسما رو ميديدم كه چطوري سرهما روفشار ميده كه بخوره منم از ديدن اين صحنه به اوج لذت رسيده بودم و دگه داشت آبم ميومد كه با يه ضربه محكم هرچي آب بودو خالي كردم تو كون هما اونم انگار ارضا شده بود منم همينجوري خوابيدم رو كمرش لپ وصورتشو بوسيدم.
أمارس الجنس كثيرًا مع خالتي حوما ، حتى صديقتها التي تمارس الجنس معها ، لكن خالتي أسماء ليست مرتاحة جدًا معي برغبتي في قضاء الوقت معها لأن الفرصة لم تأت على الإطلاق ولم يمر شهر. منذ هذا الجنس لا يمر يوم!

التسجيل: May 19، 2018

XNUMX تعليق على "ممارسة الجنس مع اثنين من خالاتي معا"

  1. حاصل على شهادة في علم الجنس من تركيا ، ماجستير في علم النفس ، هل ترغب في تجربة حياة جيدة ، Danzel ، طهران ، نيافاران

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول المشار إليها إلزامية *