الشقق

0 الرؤى
0%

في الساعة 2.5 بعد الظهر ، ذهب الجميع ، وكنت عاطلاً عن العمل بحلول نهاية الليل ، وحصلت على عاطل عن العمل.
دعونا نذهب إلى الباب لمعرفة ما إذا كنت في الشقة أم لا (الشقة التي نحن فيها هو الطابق 4) وحظي
يواجه منزلنا عائلة تضم 2 فتاة صغيرة وصديقة واحدة.
ومحظوظ لي بالضبط ما كنت أبحث وحوالي 4 أشهر بعد أن وصلنا إلى هناك، ومنذ ذلك الحين حتى الآن، كلما كنت Brmykhvrdm قليلا مثل Khvdshvmygrft وأنا بالفعل فعلت كل ما بإمكاني التعامل مع العلاقات أنا في كثير من الأحيان لا.
ولحسن الحظ اليوم ، عندما لم يكن أحد في منزلنا وكنت وحدي أثناء قيامي بدوريات ، ذهبت وراء قماش القنب ، ورأت الفتاة التي مرت أمام منزل الشقة واتصلت بي ورأيتها وهي تدخلها وتذهب إلى الطابق السفلي. تعرف على من تتعامل معه
... نجاح باهر ، ورأيت هذا كيف أن يذهب من الساقين في بلدنا.
ركضت ذهابًا وإيابًا من الباب وشاهدت عندما فتحت الفتاة التي أمامنا بدمائها ، وكانت الفتاة التي كانت تتسلق الجسور صديقتها ، ولم تكن تعرف أجمل ما في الأمر. مبطن
كنت ذاهبة إلى الفتاة المجاورة لأخذها وكانوا دمائهم.
أنا لن أرى المشهد مرة أخرى ، لا أستطيع أن أجد نفسي ، التقطت الحاصدة وذهبت إلى حذائه وعُدت إلى البيت.
قلت أنه الآن لا أستطيع لمس تلك الساقين بيدي ، سأرضي حذائي الخاص.
بدأت أشمّها و أنا أرتدي حذائي ، لقد حصلت على الحذاء ، كنت ألعق ، كنت أبتسم.
حتى انتهاء حساب "الثيم" ، لم أستطع الاحتفاظ به أكثر من ذلك
على الأقل أنا يمكن أن تلبي لي صنم أشعر 50 في المئة. ورقة للنبات من يدي واحد Malvndmsh إلى قضيبي ثم الآخر مدخل واحد ومهلا Malvndmshvn إلى قضيبي لحساب ركض شبق Shdmv المياه Mnym من أنا من المفترض أن تبتلع سكب نصف على الأرض من ورقة ونصف Dygshv في هذا العرج والأربطة الأحذية من المجهول قلت أن كانت غارقة في يعنيه أن يكون.
خلاصه بعد از این که خودمو با اون کفشائی که حسابی داغ بود و بوی شهوت انگیزی میداد ارضا کردم بردم گذاشتم سرجاش .و اومدم تو خونه .بعد از 10 دقیقه که گذشت دباره آتیش شهوت زد بالا و رفتم لای در باز کردم که ببینم آیا میاد خارجا أو لا، ولكن أيا كان
لم أكن أجلس وذهبت بثبات وتوجهت إلى الطابق العلوي حتى يتمكنوا من رؤيتهم في الخارج.
بالقرب من 15 دقائق 20 ، لكنني لم أحضر ، لذلك جلست كثيراً لدرجة أنني كنت سأشعر بالملل ، وأخيراً خرج 1.
سحبت رأسي بسرعة من الأمام ، لذا استطعت رؤية ساقيّ ورؤية كيف ينعكس ذلك عندما تضع ساقك في حذائك.
بعد أن قضيت بعض الوقت معًا وقلت وداعًا لقدمي ، وهي جورب أسود رقيق ، رأيت فجأة ركنًا من الجدار يرتدي أحذيته.
أنت تضع مجرفة على حذائك ، ولكن لم يلاحظ أي تغيير على وجهك ، ثم وضعته في حذائك ، شعرت أن شيئًا ما كان شعورًا ، وقلت ربما أنه قد جف أو ربما فكر بأبي.
باختصار ، كنت أموت هناك ، وفقدت يدي وودعنا ابنة جارنا. لقد نهضت بحدة وذهبت بعيدًا عن
روفلايل باين ، طالما استطعت وأجد صعوبة في الخروج ، وإلقاء نظرة عليها ، وإفلاتها من مفصلتها لمعرفة ما إذا كان بإمكاني إنشاء علاقة معها.
همین طور که داشتم میرفتم پائین دیدم یهو کنار در و ورودی ایستاد و نشست رو پله… ..اونجا بود که فهمیدم یه چیزائی فهمیده همین طور که داشتم از پشت نردهاواشکی نگاش یمیریها چون بود تکم تکان خورد و صدای که از تکان عقبه عقبه نشأیده ای نداشت منو دیه بود. دیدم داره میگه .میشه یه لحظه بیای.منم چون راستش اولین بارم بود و چون شن یه همچین تجربه ای تا بحال برام پیش بلیومده بود از ترسم تکون نخوردم و همین طور نشی بودم که دیدم گفت عندیبی بودم که دیدم گفتیب ندیمه خودم شدم و رفتم بالاضافه إلى باز بهانه باز بودن في بفهمه من این توام. ورفتم نشستم رو صندلی وسط حال.و همین طور قلبمم داشت تند تند میزد یه یک دقیقه آی نشستم و یهو دیدم خودشه و داره میزنه> ببخشید یه لحظه بیاید منم چون جرات اینوهاشتم از خودش نشون میده بخاطر کاری که من کفشاش انجام دادم و منم
خوفا ورجفا ، دعونا نواجه الأمر ، ليس داخل أحد.
ورأيت الباب وجاءت ورأيتني جالسًا أمامك ، ثم نظرت إليّ وقالت إنك تختبئ خلفي. من ناحية ، لأنني كنت خائفًا من الإزعاج ، كنت صعب الإرضاء للغاية وابتلع ماء فمي.
{قلت لنفسي ما أريد أن أكون} قلت: نعم ، كنت كذلك ، ثم قال إنك كنت في حذائي ، وجعلته ماكس. قلت من أنت ، أخبره من فضلك. منم چون دیدم اینطوری گفت گفتم آره من کردم .همین طوری که دلشوره داشتم چی میخواد بگه گفت حالا شد.میتونم بشینم .اینو که گفت فهمیدم که اونم بدش نمی آد ومن هم کمی آروم تر شدم .
بعد من گفتم چیزی میخورید براتون بیارم .اگه بیاری ممنون میشم ومنم بلند و اول رفتم داخل یا که یه وقت کسیاد داخل یا ما رو بشنوه بعد شربه بعد شربه و شربه و شربه. برداشت و منم رفتم نشستم روبروش .همین طوری که مشغول به زدن بود یهو ازم پرسید بهتر نبود بجای این کاری کردی با خودم در میون میزاشتی .منم فتم روعه رومی کاریشد این کارو میکردم ویوق. .سرشو یه تکونی داد و گفت> فوت فتیشی !!! منم چشام یهوئی گرد شد و گفتم منم چشام یهوئی گرد شد و گفتم از خودت {تو دلم داشت قند آب میشد}.
بعد من گفتم تا حالا کسی با شما این تجربه رو داشته .گفت نه من باکس دیگه ای این تجربه رو داشتم. !!!!! من تعجب کردم گفتم یعنی چی .گفت مگه تا ، ندیده که زن باشر داشتهشن. مگه حتما باید مردا باسنها فتیش داشته باشن .من {با تعجب} گفتم رابط سکسی زن با زن دیدم فتیش زن با زن رو اصلا فکرشم نمیکردم. گفت منظورم اینه که من بیشتر دوست دارم باهمجنس خودم رابطه فتیشی داشته باشمه ولیته رابط فتیشی را باو مردا دوست دارم. {اینو که گفت منم دیگه خجالتم کامل از بین رفت} منم گفتم یعنی ایما منرقم. بعد رابطه سکسی اصلی رو> شما دوست ندارید .اون گفت چون اولین بارم هست بدم نمیاد ببین یه جنس مخالف باشا من رابطه فتیشی داشته باشه… ..دیگه داشتم از شدت شهوت منفجر میشدم .گفتم س بیا بریم وقت اتاق. گفتم خیالت راحت حالا حالاها کسی نمیاد بعد کیف ذاشت رو میز و بلند شد پشت سر من اومد تو اتاق… .یه نگاهی کرد و گفت وای یعجب جائی… منم ایستاده بودم کنارش و دیگه داشتمی بودم کنتارش. نشت تختفي من بود منم دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و خودمو انداختم رو پاهاش {خدای من} باورم نمیشد که فيه آرزوئی که از بچگی به دارم میرسم.
جفت پاهاشو گرفتم توست دستم و هی با دستم میمالوندمشون و بعد به صورت سینه خیز خوابیدم رو زمین به طوری که نوک پاهاش جلوی دماغم بود .یه پاشو آوردم جلو و هی آروم آروم بو میکردم و بونشبون. هبوست تو دستام بیرم .یه پاشو گذاشتم ، ویه پای دیگ توستم و داشیدمیز لیس. شهوت انگیز بود که داشتم دیوونه میشدم .بعد اون یکی پاشو گرفتم تو حال دستم و اون یکی پاشو چسبوندمش به آلتم .حسابی لیس زدم .بو کردم .بوسیدم .و بعد جفت پاشو گرفه دستو و خوب پوست. حشو تهنئ حشو بودم بودم که نفهمیدم اونم داره در حینی که من مشغول پرستش پاهاش هستم اونم دس کرده بود تو شلوارش و داشت به آلتش ورمیرفت و منم که این صحنه و دیدم شلوار زدم بالاعتماد على مورد تاجها. همین جوری جفت پاها گرفتم تو بغلم و آلتم وسط دو تا کف پاش بود و همین طور که بینی خودمو چسبونده بودم به پاه اش و بو میکردم و هی لیس میزدم آلتم را هم هی میمالوندم به پاهاش و بعد چون شدت شهوتم خیلی خیلی زیاد شده بود دستمو بردم و زیپ شلوارمو باز کردم تا بتونم به طباق هاوور مستقیم لمیتیم آلاش. که دیده بودم عین اونها عمل کنم و باین کار بیشتر خودمو ارضاء کنم .جفت پاهاشو گرفتم تو دستم و میمالوندم به آلتم بلوری که نصف آب منی ازم همین جوری داشت میرفت و در هین حین دیدموتی آه واله. به صورت نصفه خوابیده بود رو تخت و پاهاش کاملا در اختیار من بود {هنوز باورم أون حساب نمیشد} و منم که دیدم اون حساب تو حال خودشه سر جوراب باشو دندونم سوراخ کردم و آلتمو کردم داخل به و به پای لختش. جوراباش با این کار دیگه حسابی به رسیده بودم و اون یکی پاشم چسبوندم به صورتم و تمام کف پا و پاشنه و نوک پاشو لیس زدم و بعد شروع کردم پاشو بوودم و س س طرف ازیری طرف دیگه آب منی هی سرازیر میشد .دیگه داشتم کامل خودمو ارضاء میکردم و بلاخره اون یکی پاشم چسبوندم به آلتم و هی همین طور کف پاشو مالوندم به آلتم تا آخر همه آب منی رویختم روو ریختم جورابش. حدود 10 دقیقه تو حسم مستی بعد از استمنا ساق پاها توهو تو بغلم گرفته بودم و هی لیس میزدم .و تا این کرد.و بعد از چندین دقیقه که هریم. کنارش و بعد دوباره با کمی حرف زدن و تحریک شهوت یکدیگر دوباره شروع کردیم البته اینبار سکس فتیشی نبود و .................. في اینجا دنبالشیم خارج میشه ……
حدود 2 ماه هست که باو أو دوست هستم و از اون موقع تا حالا 4 بار دیگر با هم رابطه سکسی و سکسی فتیشی داشتیم که برای من اولین باری که او این رابط را داشتم لدتش خیلی بیشتر ازهی دیگه… بود.

تاريخ: ديسمبر 19، 2017

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول المشار إليها إلزامية *