تحميل

تحب الحشرة أن تمتص بالضغط

0 الرؤى
0%

أنا جنة المهدية ، هذه هي القصة التي أريد أن أخبركم بها

يعود الأمر إلى ما قبل عامين ، عندما كان عمري 22 عامًا ، كنت في ذروة شبابي وجمالي

كانت شبكتي مليئة بصديقات مختلفات كل يوم

كنت مع أحدهم ، لكني لم أحب أي فتاة حتى ذلك اليوم ، إلى أن أخبرتني والدتي ذات يوم عن قصة الجنس لفاسي أبي.

لقد وجد فتاة جيدة وصحيح أن إيران لديها جنس مالي جيد

لقد وجدها بطريقة تجعلنا للوهلة الأولى نحب هذه المرأة ، أخينا المستقبلي ، بقلب واحد ، ليس بمئة قلب ، بل مائة ألف قلب ، وفي نفس الوقت ، وفقًا لـ تعرفت على نفسي ، كنت أعرف نوع الزوجة التي كانت هذه المرأة. يجب أن أفعل ما أريده أو لا ، وكنت أفعله. باختصار ، تم العمل ، وكان حبنا هذا قريبًا من آذاننا ، وزوجة أخي صارت تضحية من الله. مضى بعض الوقت ، وزاد حبي لهذه المرأة يا أخي يوما بعد يوم ، ولا يعلم الحفل وعزيزته خاتم هذا الأمر إلا بعد شهور قليلة من الحياة المليئة بالعاطفة. ومحبة رجال الشرطة بارك الله فيهم جميعاً ولا يتأذون ويعانون من الألم والعار. لقد فهمت أن زوجها مجرم ، أرادت أن تترك منزلها وتذهب إلى بيت أبيها. ولكن بكلمات والدتي الطيبة والآخرين من حولك أنه يجب أن تظهر نفسك وتكون دعم زوجك وهذه السلسلة من الكلمات ، هذا الضبع الأبيض ضربني ولم يسمح لي بالذهاب وهذه الوردة. قررت البقاء في منزلها حتى إطلاق سراح أخيها ، وبعد الإفراج عن زوجها ، طلب منها أن تتعهد بعدم انتهاكه مرة أخرى ، والجزء المثير في القصة أنه كان من المفترض أن أبقى في منزل أخي وأنام هناك ليلًا حتى ، وفقًا لوالدتي ، يمكنني الاسترخاء في بيئة أكثر هدوءًا. للتحضير لامتحان القبول ، لكنني كنت أعد نفسي لعملية كبيرة. باختصار ، ذهبت إلى منزل أخي مع كتابي. لم أصدق أنني يمكن أن أقضي عدة ليالٍ بمفردي مع ابنتي ، وفي الوقت نفسه ، مع الأخذ في الاعتبار قدرتي على التواصل الجنسي مع الجنس الآخر ، كنت أعرف أنه كان أخي. سيتم تدمير المنزل. مرت أيام قليلة دون حدوث أي شيء حتى قلت أن الأمر لا يمكن أن يكون على هذا النحو وكان علي أن أبدأ من مكان ما. خرجت من الغرفة التي أعطاني إياها ورأيته يقرأ كتابًا. أنا أستعير هذا لأقول أن زوجة ابن عمي نيغار كانت أصغر مني بستة أشهر. بدأنا نتحدث شيئًا فشيئًا ، وقال ، مهدي ، ابني ، فكر أكثر في دراستك ، أخبر صديقاتي هؤلاء أن يتصلن أقل. هنا ، قلت ، أخبرني أولاً ، ودعني أرى كيف تعرف ذلك كثيرًا. قال عزيزي والله لا أعتقد أن أحدا غير حبيبتك عزيز عليك فقاطعته وقلت إنني أحب فتاة واحدة في العالم للأسف لم أكمل.
الآن بعد أن وصلت إليك ، أنا تحت تصرفك. اول آروم نشستم و لبامو گذاشتم رو لباش و تا جایی که تونستم لباشو خوردم و ازش لب گرفتمو بهش لب دادم وای که چه لبای خوشمزه ای داشت اصلا دلم نمی خواست اونا رو ول کنم ولی بعد از کلی لب گرفتن رفتم سراغ گوشش و اونم تا جایی که میتونستم لیس زدم حالا دیگه کم کم داشت صداش در می اومد و همین منو بیشتر تحریکم میکرد همین جوری من خوردم و لذت میبردم تا اومدم پاینتر تا به سینه هاش رسیدم بعد از اینکه کمی از رو لباساش باهاشون بازی کردم بهش گفتم بلند شو می خوام لباساتو در بیارم و آروم تابشو از تنش در آوردم اخ که چه لذتی داشت در آوردن لباش کسی که مدتها بود تو آتیش عشقش و دیدن اون بدن ناز و ترنجش می سوختمخلاصه بدنش همونجوری بود که تو رویاهام بود به همون سفیدی و لطافت و زیبایی تا سینه هاشو دیدم عین تشنه که مدتها آب نخورده بود شروع کردم به خوردنشون چقده هم لذیذ بودن بغلش کردم خوابوندمش روی تخت والان نخور کی بخور اونم دیگه تحریک شده بود و هر چی می خواست خودشو کنترل کنه نمی تونست و صداش بود که لحظه به لحظه بلند و بلند تر می شد و تقریبا دیگه داشت داد میزد و منم اومدم پاینتر تا رسیدم به نافش اونجا هم کمی مکث کردم کم کم رسیدم به شلوارکش دستمو بردم زیرش وای چه حرارتی پاهاشو دادم بالا و شلوار و شرتشو از پاش در آوردم یه بوسه زدم رو کوسش چه کوس تپل و گوشتی داشت چه چوجول ناز و مامانیوای خدای من عین وحشی های کوس ندیده شروع کردم به خوردن که دیدم نگار با خنده گفت چته هول کردی آروم همش مال خودته گفتم می دونم ولی می ترسم تموم بشه و شروع کردم به خوردن چه عطری داشت وای که تا آخر عمرم اون عطر اولیش تو مشامم می مونه چوجولش داغ داغ بود و فکر می کردم که تو کوسش چقدر داغه خلاصه من می خوردم با ولع هم می خوردم و صدای نگار هم دیگه تو اتاق پیچیده بود و یه ریز با صدای لرزون حرف میزد و منو به خوردن بیشتر بشویق میکرد: بخور بخور همشو بخور ایییییی مهدی میخوام با کوس بیام تو دهنتو من هم تند تند میخوردم و از اینکه اون خوشش اومده بود خوشحال بودم و همه تجاربی را که در طی این چند ساله به دست اورده بودم رو کوس نگارم داشتم پیاده میکردم و می دونستم اگر از سکس با من خوشش بیاد امکان اینی که دفعات بعدی هم تو کار باشه زیادهتو همین فکرا بودم که متوجه شدم داره ارضا میشه و بعده چن لحظه به نهایت لذت رسید و اورگاسم شد جاهامونو با هم عوض کردیم وآروم کیر شق کرده منو تو دهنش کرد و با مهارت عجیبی که فقط مخصوص خودش بود شروع کرد به خوردن واقعا تو کارش خبره بود بعد از چند دقیقه ساک زدن گفتم کافیه و به پشت خوابوندمش و کیرم رو که الان دیگه خیس خیس بود کردم تو کوسش اول یه اخ بلند گفت و بعد چشاشو بست و رفت تو حس هی اخ واوخ میکرد و معلوم بود خیلی لذت می بره چون هم کیر من به برکت خانمای دوست دخترم کلفت بود و هم اون چند وقت بود بواسطه زندان بودن آق داداشم از نعمت کیر محروم بود خلاصه من میکردم و با یه دستم رو چوجولشو مالش میدادم و با دشت دیگم سینشو اون شب تا صبح ما با هم سکس داشتیم صبح که شد هر دومون دیگه نای نفس کشیدنم نداشتشم چون دوتایمون چند بار ارضا شده بودیم نگار گفت مهدی جان خیلی حال دادی و الان واقعا دوست دختراتو درک می کنم و میفهمم چرا اینقده خاطرتو می خوان واقعا تو کارت واردی گفتمخانم خانما خجالتم میدینگفت نه واقعا جدی میگم من که خیلی لذت بردم از این حرفش احساس غرور کردم چون واسه مرد خیلی مهمه که طرف جنسیش از سکس با اون اینقدر راضی باشه واز طرف دیگه دیگه مطمئن شدم که دفعات بعدی هم تو کار هست خلاصه تو بغل هم خوابیدیم تا ظهرظهر از خواب بیدار شدم یه دوش گرفتم از حموم که اومدم بیرون دیدم نگار هم از خواب بیدار شد. ذهبت لتناول الغداء من الخارج ، وأحضرته وتناولنا الغداء معًا. بعد الغداء ، ذهبت إلى منزلي ، وقمت بإجراء مسح ، وسرعان ما عدت وأمارس الجنس مرة أخرى. منذ ذلك اليوم فصاعدًا ، كنت أنا ونيغار زوجًا زوجتي ، وعانقنا في نفس السرير ليلًا. لقد نمنا حتى تم إطلاق سراح أخي من السجن ، لكن بعد ذلك ما زلنا على علاقة ، ودعني أخبرك أن لديهم طفلًا ، وأنا متأكد من أنه يقول عني لأن نيغار نفسه ، وهو أيضًا يزورني كثيرًا ، وكل فرد في العائلة يقول الشيء نفسه. انظر إلى ... ..

التسجيل: May 17، 2019
الجهات الفاعلة: جيمس دين
سوبر فيلم أجنبي العطريات أسمونة الفلك السادة المحترمون عرضي سلطان ارتباط أترافيون الأمان آمل قطرة إسقاط النشوة الجنسية إرادة قوية هذا الوقت انشيا بكثير انقده ييييي معهم بحث نايم نايم لك يٌرسّخ لقد عدت إلى السلطة بواسطة أكثر اهاشو أقل أستاذ معقد تجريبي علمني عن أستطع مكاننا جورجاور سپیده شوجولاش شوجولشو حراري فتامو المحترفين تحت القسم ذاكرتك سيداتي انا خجل مجرم غطت فى النوم نمنا أنا أردت نحن أكلهم أكلنا سعيدة لذيذ اخي أخ قصة كان لدينا الفتيات بناتي فتيات ابنتي فتيات ثانية لدينا اثنين كنت أعلم مجنون هل حقا وجها لوجه روياهام حياة يعيش أضفت جمال انا جميله ملخص الوقود بنطاله الإدراكي حب حب المحادثات وجهنا وقت الظهيرة أحبائي عزيزي عملیات يفهم كتابي أنا لخصت رسم جانبي الأصغر أغادر حصلت عليه قلت سيدتي ملابس ثيابه أنا تلحس مغامرة أمي أمي للأسف صراع السفر مباشر أنا متأكد أنا أسقط كنت آخذ أستطع میچگز اريد كنت آكل انت تأكل غرفة أعطيت كنت أعلم انت تعرف كنت ارى هو قال أفهم فعل: كنت أفعل كنت أقول انا اخذت انا منزعج لم يأكل ليس عندي لم يكن لدي يعرض أنت لا لم يأت هناك مباشرة بصورة مماثلة اليقظة ألقينا عرضت عليه وبدونها والدعم وأيديهم

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول المشار إليها إلزامية *