تحميل

عيون اللوز والثدي المتسخ يجلبان الماء بسرعة

0 الرؤى
0%

هذا ولا حتى فيلم مثير واحد يسخر من ذاكرتي و

احترم حبي ، شعرت أن بعض ذكرياتي تستحق القراءة ، أصدقائي الأعزاء ، إنها مثيرة ، هذه واحدة من ذكرياتي.

أكتب إلى براتون شاه كاس: لقد مرت فترة منذ ذلك الحين بسبب الحركات والسلوكيات الغامضة

كنت في حيرة من أمري مع صديقتي ولم أكن صديقة لفتاة.

سأكون صديقة لفتاة صغيرة ، ستكون على ما يرام بكل الطرق

لا يريد أن يعانقني.

لا تقبله

لقد عرضت علي لكن إما لم يعجبني أو أنهم لم يأخذوني على الإطلاق لأريد معرفة المزيد. حتى ليلة واحدة قصة الجنس مع الأطفال

ذهبنا إلى مطعم لتناول العشاء ، فقد أحدهم قميصه ، وكانت إيران تريد ممارسة الجنس

بده.همينجورى كه در حال گپ زدن بوديم يه خانواده 4 نفرى وارد شدن و رفتن طرف طبقه بالا.يه اقايه ميانسال با يه خانوم ميانسال و دو تا دختر.يكيشون 15يا 16 ساله يكيشونم به 21 تا 22 ميزد و چهرش خيلى برام اشنا بود.محو تماشاش بودم يه جورى هم ديد ميزدم كه تابلو نباشه.رد شدن و رفتن بالا.نميدونستم كجا ديدمش.شام رو اوردن و مسغول شديم و من همينجورى درگير بودم با خودم.شام تقريبا تموم شدكه ديدم دختره داره از پله ها مياد پايين.حدس زدم ميره سمت دستشويى.فكر كردم شايد اين تنها فرصتى هست كه بتونم باهاش حرف بزنم و فقط بفهمم كجا ديدمش.يه خورده يواش رفتم تا بهم برسه.يه كم كه ازم رفت جلو تر خواستم باهاش صحبت كنم كه يه نگاه به دور و ورم انداختم ديدم مامانش يا همون خانم ميانسالى كه با هم بودن داره مياد پايين.شانسم واسه حرف زدن رو از دست داده بودم.تنها چيزى كه ازش يادم موند عطر فوق العاده خوش بويى بود كه زده بود و بوش يه جورايى برام اشنا بود.دستم رو شستم و از رستوران خارج شديم.اون شب تموم شد و من تاچندين روز بعد ذهنم درگير اين خانوم بود كه يادم بياد كجا و كى ديدمش.كم كم داشتم بى خيال ميشدم كه يه روز صبح كه رفتم شركت تو اسانسور كه رفتم يه بويه معطر فضاى اسانسور رو پر كرده بود.بو همون عطر دخترى بود كه ديده بودم.دوباره رفتم تو فكر كه ولى زياد جدى نگرفتم.دو هفته از اون ماجرا ميگذشت و من هنوز دوست دختر نداشتم.نياز داشتنش كم كم داشت بهم فشار مياورد.يه روز صبح كه اومدم تو پاركينگ و داشتم پارك ميكردم كه يه سيلو سفيد اومد پا يين.جاى ماشين من جورى بود كه بايد با سه فرمون ميرفتم داخل.واسه همين ماشينى كه اومده بود پايين بايد صبر ميكرد تا من برم تو پارك.سرم رو بر گردوندم تا بهش اشاره كنم كه همون دختر خانوم رو تو ماشين ديدم.تو دلم يهو خالى شد و ماشين زير پام خاموش شد.سريع روشن كردم و رفتم تو پارك.اونم رفت تو جاى خودش.خودم ررو رسوندم به اسانسور و منتظز شدم بياد.قبل از سوار شدن سلام كردم و تشكر به خاطر راه دادن به من.اونم جواب سلام من رو داد وگفت اختيار داريد.خيلى ناز بود.سوار شديم اون طبقه 4 رو زد.ميخواستم خيالم راحت بشه كه حتما همينجا كار ميكنه.پرسيدم مثل اين كه همسايه هستيم.جواب داد شركت پدرم اينجاست و من تو روابط عمومى هستم.خيالم راحت شد.گفتم ما هم طبقه هفتم هستيم و از اشنايى با شما خوشبخت شدم.تشكر كرد و رفت.حالا يادم اومدچرا فكر ميكردم يه جايى ديده بودمش.من خودشو نديده بودم.باباشو ديده بودم و به خاطر حس خوبى كه نسبت به دختره داشتم و به باباش زياد دقت نكرده بودم فكر ميكردم ميشناسمش.شايد اين حس واسه شما هم پيش اومده كه از يكى كه خوشتون مياد فكر كنيد قبلا يه جايى ديدينش.خلاسه از اون روز به بعد صبح ها كارم اين بود كه زود بيام بشينم تو ماشين تا خانوم بياد و تو اسانسوربا هاش حرف بزنم.بدبختيس اينجا بود كه سر ساعت نميومد و اصلا بعضى روزا نميومد.تو يه هفته يى كه منتظرش ميموندم فقط دو بار ديدمش .پنج شنبه شد و يه جورايى اطمينان داشتم كه نمياد.ولى منتظرش نشستم.10 دقيقه نشد كه اومد.سريع رفتم جلو اسانسور.اومد و سلام كردم و با هم سوار شديم.اون روز همون عطر محشرش رو زده بود.ديدم بهترين موقع واسه لونديه.پرسيدم عطرتون اسمش چيه؟گفت خانوما معمولا اسم و مارك لوازم ارايشيشون رو نميگن.گفتم اخه تولد خواهرمه ديدم بهترين هديه يى كه ميتونم بهش بدم .گفت اسمشck oneگفتم از كجا بايد بخرم.جواب داد اصلش رو همه جا ندارن.هنوز حرفش تموم نشده بود كه با يه كم عشوه گفتم ميشه ازتون خواهش كنم امروز كه پنجشنبس يه لطفى كنيد و منو همراهى كنيد.يه نگاه همراه با لبخند بهم كرد و گفت شمارتو بده باهات تماس ميگيرم.شمارمو زود بهش دادم زد تو موبايلش ولى تك زنگ نزد كه شمارش بيفته.اسانسور يك دقيقهيى ميشد كه طبقه 4 معطل ما بود.اسمم رو از قبل ميدونست.يعنى خودم بهش گفته بودم.در رو بست و ما رفتيم بالا منتظر تلفن شديم.نميدونستم كى ميخواهد تل بزنه.ساعت 11 بود كه تلفنم زنگ خورد.جواب دادم.سلام من مارال هستم.نيم ساعت ديگه كارم تمومه اگه ميخواى خريد كنى پايين باش.خداحافظى كرد.سريع شمارشو سيو كردم.شركت ما هم تقريبا نيمه تعطيل بود.خودم رو رسوندم به ماشين.يه خورده استرس داشتم.اومد پايين و دوباره سلام و احوال پرسى كرديم.سوار ماشينش شد و منم ماشينمو روشن كردم.رفتم دنبالش طرف ولى عصر.ماشينامونو پارك كرديم و رفتيم واسه خريد.دو سه جا واساد واسه خودش خريد كرد.تو همين هين هم با هم حرف ميزديم.رفت تو يه مغازه روسرى فروشى و يه روسرى انتخاب كرد.روسرى خودش رو در اورد تا اونو بپوشه.واى خداى من.قبلش ديده بودم موهاش مش داره ولى حالت زيرش رو نديده بودم.اسم حالتس رو نميدونم ولى منحصر به فرد بود.با اين كه زير روسرى بود ولى حالتش زياد عوض نشده بود.روسرى رو سرش كرد و گفت بهم مياد.جواب دادم شما زيبايى زاتى داريد واسه همين هرچيزى بپوشيد بهتون مياد.اجازه بديد من حساب كنم.خنديد و به فروشنده گفت همينو ميبرم.اولين انتخابش رو خريد و رفتيم سمت مغازه عطر فروشى.عطر رو اورد كه بهم گفت اجازه بديد اينو هم من حساب كنم.معامله خوبى بود.قبول كردم و اومديم بيرون.ساعت حدود 2:30 بود.گفتم يه چيزي ميگم نه نگو.جواب داد حسابش اينبار با تو.خوشحال شدم وگفتم قبول كردى ناهار رو با هم بخوريم؟اين دفعه بلند خنديد و از لبخند خبرى نبود.تلفنش رو در اورد و به خونشون تل زد.مامان ناهار رو با دوستم ميخورم عصر ميام خونه.واسه اين كه بيشتر باهاش حرف بزنم گفتم عيبى نداره با ماشين تو بريم؟نه بريم.سوار شدم و رفتيم سمت رستوران.ناهار سفارش داد منم مثل اون سفارش دادم.با هم حرف ميزديم از همه جا كه گفت ناقلا حالا اين عطر رو راستى راستى واسه خواهرت ميخواى كلك يا واسه دوست دخترت؟ گفتم من فعلا دوست دختر ندارم. بصراحة كان عذرا. أردت التعرف عليك بشكل أفضل. ضحك. أحبني. أخبرته أنني أريد صديق جيد ليكون صديقي. أنا أيضا أعرف شيم بشكل أفضل. باختصار ، من ذلك اليوم فصاعدا ، بدأت اللعبة بمكالمات هاتفية ورسائل نصية. كان لديه عائلة جيدة ولم يمسكه أحد. ذهبنا للتسوق ومقهى ومطعم. كانت الساعة 10:30 ، ملاحقته. لقد جاء مع صديقه ذهبنا بسيارتي ودخلنا. دخل مانتوشو. كان يرتدي ماكسي لطيف. دعنا نسترخي. انسكب الحذاء. سكبت قمتين خفيفتين لنفسي ومارال ، وسكبت بقية شمبانيا العنب الأسود. جربها أنت أيضًا.والآن لنفعل ذلك. أضاءت رقصة النور وارتفعت صرخات الأمة. كان مجرد ضوء ودخان وصوت الجهير. بدأنا بالرقص والرقص. كان لادن أيضًا يواجه مشكلة مع فتاة في الظلام .. رقصنا كثيرا لدرجة أن الجميع كان يتصبب عرقا. پشت لباس مارال لختى بود و از اونجايى كه من باهاش ميرقصيدم فقط وقتى ميچرخيد ميتونستم زاغ بزنم.تو همون استيج رقص خودشو ازبشت بهم چسبوند.منم خودم رو چسبوندم بهش.دستشو از پشت رو پاهام گذاشت و خودشو به عقب متمايل كرد.منم با يه دستم زير سينه هاشو گرفتم با اون دستم هم اروم زير چونشو گرفتم و گردنشو اروم به طرف خودم چرخوندم.بدون اين كه اجازه بگيرم لبم رو رو لباش گذاشتم و اروم بوسيدمش.رر لب غليظى زده بود طورى كه لبم ماتيكى شد.كسى زياد حواسش به ما نبود و همه تو حال خودشون بودن.دوباره روبروم قرار گرفت و خنديد ورقصيد.ديگه اون حالت تكرار نشد.هرچى دستشو ميبردم بالا ميچرخوندم كامل ميچرخيد ميومد رو به روم.نتونستيم تا اخر مهمونى بمونيم.ساعت حدود 2 بود.رفتيم رسوندمشون.لادن رو رسونديم و من و مارال تنها شديم.تا قبل از اون شب يك كلمه هم راجع به سكس حرفى بينمون رد و بدل نشده بود.بهش گفتم ببخشيد منو كه لبت رو بوسيدم.جواب داد اگه خودم نميخواستم نميتونستى.پر رو شدم گفتم ولى طعمش رو نچشيدم.وقت زياده.واسه امشبت كافيه.رسوندمش و رفتم خونه.فردا صبحش دير از خواب بيدار شدم تا رفتم سر كار خيلى دير شده بود.چون موبايلم رو سايلنت ميكنم شبا و عجله داشتم برم سر كار تا 12 سايلنت بود.تو دفترم كه نشستم ديدم 17 تا ميس دارم با اس ام اس.بجز دو تاش كه از شركت بود بقيش مارال بود.زود بهش زنگ زدم.خيلى عصبانى بود.معلوم هست كجايى؟دلم هزار راه رفت فكر كردم به خاطر مشروب ديشب بلايى سرت اومده.عذر خواهى كردم و با دو تا جوك از دلش در اوردم.ولى هنوز ناراحت بود.به خاطر كارهايى كه پيش ميومد بعد از اون شب يك هفته فقط تلفنى با هم حرف ميزديم و تو پاركينگ همو ميديديم.بعد يه هفته تو پاركينگهم نديدمش.موبايلش رو هم جواب نميداد.دلم شور ميزد.تا عصر مثل مرغ سركنده بودم.عصر بهش زنگ زدم كه جواب داد.اين بار نوبت من بود دعواش كنم.با جوك موك هم اروم نميشدم.ديدم حال نداره.چيزيت شده؟اره..خب!خب نداره كه…نميفهمم!بابا وقت عادت ماهيانمه…اهاااا خوب بگو پريودى.خوب حالا نميخواد تو تكرار كنى.الاهى بميرم برات.خيلى حالت بده؟اره.كارم به بيمارستان و سرم كشيد…الاهى من بميرم تو رو اينجورى نبينم.خدا نكنه…خلاصه اينا حرفايى بو د كه بينمون رد و بدل شد كه نهايتش منجر شد به حرفاى سكسى.اين اول كار بود حالش خوب نبود ولى براى بار اول بد نبود.تو دوران پريوديش با اين كه نميديدمش ولى روزى 3تا4ساعت با هم حرف ميزديم و بيشتر هم راجع به سكس.تا جايى جلو رفتيم كه برام يه اعترافى كرد.دو سال قبل با پسر عمش عقد ميكنه و از اونجايى كه عاشقش بوده باهاش سكس ميكنه و اپن ميشه.بعدش هم تو يه تصادف ميميره.يه تراژدى تلخ واسه مارال اما خوشايند واسه من.من تو عمرم فقط 2 بار كس كرده بودم اونم خانوم بوده كه دوستام رديف كرده بودن.من خودم اهلش نبودم.اصلا هم بهم حال نداد.نقشه ميريختم بعد از مدتها نداشتن شريك جنسى يه سكس خوب داشته باشم.دلداريش دادم.ولى نميشد همينجورى يهو بريم سكس كنيم.بعد از تموم شدن قاعدگى شهوت دخترا بيشتر ميشه.منم از همون فرصت استفاده كردم و همون روز اولى كه اومد سر كار تو پار كينگ ازش يه لب جانانه گرفتم.بعد از ساعت كارى دوباره باهم بيرون رفتنامون شروع شد.ديگه به جاى كافى شاپ ميرفتيم با ماشين جاهاى خلوت و لب .دو سه بار ميخواستم سينه هاشو فشار بدم مانع ميشد.بجز يك بار.يه بار داشتيم لب ميداديم كيرم رو گرفت.هنوز كامل شق نشده بود.گفتم اينجا جاش نيست اگه موافق باشى يه روز بيا خونمون.قبول ميكنم ولى الان بزار ببينمش.گفتم نه بيا براى اون روز هيجانشو حفظ كنيم.دستش رو برداشت و اوكى داد.راستش من سينه هاش رو يه بار ماليده بودم 75 و سفت.واسه همينن ميخواست به مال من دست بزنه.خلاصه همه شهوتمون رو واسه بعد جمع كرديم كه نثار هم كنيم.خونه ما هم كه خالى نميشد منم داشتم كف ميكردم.مارال گفت بابام اينا اخر هفته ميرن باغ يكى از دوستامون تا جمعه عصر هم نميان.منم خوش حال و سر خوش نميدونستم از خوشحالى چيكار كنم.تصميم گرفتم بهترين سكس عمرم رو تجربه كنم.واسه پنج شنبه برنامه ريزى ميكرديم.اون ميگفت من دوست دارم شورت قرمز بپوشى سكسى تره.منم كه اصلا شرت قرمز نداشتم.من دوست دارم دخترى كه باهاش سكس ميكنم يه نخ مو تو تنش نباشه.اونم رفت بدنش رو كامل موم كرد.صبح پنج شنبه طبق معمول اومدم سر كار.هيجان درونم موج ميزد.مارال نيومده بود.رفته بود واسه شب خريد كنه.قرار شد شب برم خونشون كه خيالش از رفتن باباش اينا راحت بشه.ساعت كارى منم تموم شد و منم رفتم خريد.اول يه شورت قرمز خريدم.يه بسته كاندم ميوه يى.يه ژل لوبراكان.يه قوطى اب جو.يه پاكت سيگار مور.يه شكلات مايع.يه كمپوت اناناس.چند تا هم شكلات تخته يى .رفتم خونه و حموم كردم و منتظر شدم تا 7.حركت كردم تا رسيدم خونشون حدود يه ربع به هشت بود.ماشينم رو كوچه بالايى پارك كردم. جلو در خونه كه رسيدم زنگ زدم.در رو زد.از پله ها رفتم طبقه دوم.خوشبختانه هر طبقه يك واحد بود.ساختمون خلوتى بود.در باز بود.رتم داخل و يواش درب رو بستم.مارال رو نديدم.يواش صداش كردم…مارا..از دور صداش اومد.سلام.بيا تو من الان ميام.راحت باش.يه خورده استرس داشتم.رو مبل نشستم و داشتم در و ديوارا رو ديد ميزد كه مارال از اتاق بيرون اومد.يه كت دامن كوتاه مشكى پوشيده بود.موهاى مش شدش رو فشن درست كرده بود و اون عطر فوق العاده رو هم زده بود.تو ذهنم يه تيپ ديگه يى تصور ميكردم ولى اينم خيلى بهش ميومد.اومد جلو منم كه خواسته بودم يه حس جديدى بهش دست بده ازز تو خونه شيشه ديويدف كول واتر رو رو خودم خالى كرده بودم.روش نميشد بهم نزديك بشه.ديدم اگه بخوايم تعارف كنيم همه وقتمون هدر ميره.بهش خودم چسبوندم و لبم رو گذاشتم رو لبش.اونم بدش نيومد مثل اين كه منتظر بود من شروع كنم.يه كم كه ايستاده لب گرفتيم رو مبل خوابوندمش و خودم رو انداختم روش.دوباره شروع كرديم به لب.لبش با ماتيكى كه زده بود طعم خيلى خوبى دشت.زبونامون رو ميكرديم داخل دهن هم ولى او بيشتر با زبون من حال ميكرد.يواش يواش دستم رو بردم سمت گوشش و شروع كردم به نوازش و اروم به سمت پايين بردم.بازوم زيرسرش بود اون يكى دستم روى سينش رسيد.خودش رو ازم جدا كرد و گفت بريم اتاق خواب.بلند شديم رفتيم تو اتاق خواب مامانش و باباش.عجب تخت خوابى داشتن.من وسايلى رو كه خريده بودم همراه يه ساك كو چولو اورده بودم.رو تخت خوابيد منم پريدم رو تخت.اول كتش رو در اردم.يه استين حلقه يى سفيد تنش بود.دوباره افتادم روش.شروع كردم به ليسيدن گردنش .بوى عطرش داشت مستم ميكرد.دستم رو از زير پيرهنش اوردم بالا.دسم زير سينش بود.ففسم كه با پوست صورتش برخورد ميكرد نفساش تند ميشد.سينه هاش رو حس ميكردم و از رو سوتين ميماليدم.پيرهنش رو كشيدم بالا.ميخواست از سرش درش بياره نزاشتم.همونجورى كه پيرهن رو صورتش بود بالاى سينه هاشو ميليسدم.تنش داغ شده بود.درش اورد و دستم رو گرفت محكم فشار داد.گفتم اجازه هست ببينمشون ؟سرى تكون داد و من از پشت سوتين سفيدش رو باز كردم و با دندونام از رو سينش برش داشتم.عجب سينه هاى سفتى داشت.من از سينه بزرگ خوشم نمياد.همونى بود كه ميخواستم.نوكش قهوه يى كم رنگ سر بالا.شروع كردم به ليسيدن كه اه اهش يواش يواش به گوش ميرسيد.همينجورى كه ليس ميزدم پيرهن خودم رو هم در اوردم.تنم به تنش ميخورد و از گرماى تنش لذت ميبردم.كم كم دستم به طرف پاهاش بردم.از رونش شروع كردم به مالش.بعد باسن وبعد هم وسط پاش.شلوار پارچه ييش خيس شده بود.براش برنامه داشتم ولى ديدم تو اين حال ولش كنم ضد حاله.شلوارش رو با اجازه در اوردم.شورتش تورى مشكى بود.بازوم زير گردنش بود و با انگشتم نوك سينش رو فشار ميدادم.نوك اون يكى سينش هم تو دهنم بود و اون دستم رو اروم كردم داخل شورتش.انگشت وسطيم رو از پايين تا بالاى كسش كشيدم.رسيدم به كليتوريس.چون مرطوب بود زاد برام سخت نبود كه مالشش بدم.با اب خودش ميماليدمش.5 دقيقه كافى بود كه مارال ارضا بشه.لرزه يى به تنش افتاد و پاهاشو به هم جمع كرد.ناز ش بيشتر خيس شد.منو محكم بغل كرد.دستش تو موهام بود و ميكشيدش.يه خورده تو همون حالت مونديم.كير منم تو شلوار پرس شده بود.حالا مارال يكى جلو بود.من اصولا موقع سكس طرف مقابلم برام مهمه كه حتما لذت كافى رو ببره.واسه همين عجله نيكنم كه زود ارضا بشم.نوبت برنامه ريزيى بود كه كرده بودم.شلوارم رو در اوردم فقط همون شرت قرمز پام بود.ساكم رو باز كردم.اناناس رو در اوردم و با سر باز كنى كه با خودم اورده بودم بازش كردم.اوه اوه چه ضد حالى.اناناسه كامل نبود و قطعه قطعه بود.حالم رو گرفت ميخواستم دوتا گردش رو بزارم رو سينه هاش كه نشد.كنار گذاشتم رفتم سراغ شكلت مايع.تقريبا نصفش رو خالى كردم رو سينه و شكم و گردنش و شروع كردم به ليسيدن.نگران بود نكنه تخت مامانش اينا شكلاتى بشه.گفتم نترس نميشه.داشت حال ميكرد.هم سكس بود هم شيطنت و بازى.عجب حالى هم ميداد.يه كم ريختم رو لبش و شروع كردم ليسيدن.خيلى خوشش نيومد ولى حال ميكرد.اونم از رو شرت كيرم رو گرفت.برعكس خوبوندمش.حالا نوبت اب جو بود.بازش كردم و ريختم رو كمرش.اب جو بود كه از كناره ها ميريخت رو تخت مامانش اينا.اب جو رو تنش بند نميشد.همينطورى كه ميريختم دهنم رو بردم نزديك قوطى و ميليسيدم.نصف قوطى خالى شد.كنارش گذاشتم باز هم اجازه گرفتم.اخرين لباس تنش رو داشتم در مياوردم.همينجورى كه ميكشيدمش پايين نازش پيدا ميشد. كانت جميلة جدا. لم يكن بها خصلة شعر واحدة. لا وركها ولا حول أردافها. أحببت الفرك لكن لم أستطع. نمت في الاتجاه المعاكس مرة أخرى. لم أتمكن من مشاهدته. فتحت ساقيه. وذهبت إلى منتصف الجبيرة. أردت ذلك. النقطة ج. إذا وجدت هذه النقطة بشكل صحيح ، فهي أكثر حساسية من البظر. كان مارال يقتل نفسه. وعندما ضغط بإصبعه الأوسط على J ، فركت البظر إبهامي. كان بإمكاني أن أرى أنه كان يتدفق قليلاً من النار. لقد استيقظت أيضًا قليلاً وبدأ ظهري يؤلمني. تركتني مرة أخرى في نفس الوضع للاسترخاء. وبينما كان نائمًا ، أمسك بي و بدأت في فرك لي. استدار ورآني للمرة الأولى. لعب بالبيضة لفترة وفرك يده على خصري. وضع رأسه في فمي وبدأ في الأكل. اعتاد أن يرفع دوديتي لأعلى ولأسفل. يدي وفركت البيضة بيد واحدة. مسحت ظهري المبلل ببطانية والدتها. التقطت واقي ذكري آخر وأخرجته. كان عبارة عن موزة. فتحت المزلق وفركته. كنت جالسًا على ركبتي دفع شفتي وجهه جانباً بإصبعي وضغطت عليه بالداخل. كنت أسحبك ببطء مع مارال وتنهد. كان مارال صبورًا حقًا. لكن كان من الواضح أنه كان على ما يرام ، وبدأت في العودة.

التسجيل: سبتمبر 1، 2019
سوبر فيلم أجنبي :لا أعلم احترام الاضطرابات اختيار مكياجهم الاردامية زواج مصعد وصل الزيت العطري ايسان سوربا استفاده معرفة الثقة اعتراف سقطت أرضا سقط الحب استثنائي آمل أناناسشاند اختيار اختياره رميت تماما إصبعي تلقيت رسالتي جئت مرة أخرى أخذته إليه اوردمولي وصل أولمون جاء لاحقًا لماذا ا؟ جاء بسرعة تعال وقل مرحبا أنا آسف جئنا لقد جاء هناك استستاده اینااب هذا الوقت هذه هي إصابة أبي مذهل العب عجب مع السلامة كن تعاطفي اصدقاء جيدون رفع إصبعه بلدسم في الاعلى بالاميخش انا لم اعرف بلهار في الاعلى في الاعلى معك آسف بیرهواسه انظر ، لقد فوجئت دعني أراهم التغطية البس، ارتداء Πί أونههم خورمجواب أريد أن خووريماين بدارهكارم بدبيرون بدشورتم دههمينجورى مجهولة الهوية لخيالك لك تصادم إزالة أخذت بیرماز کردمبازوم تصل برنامج بريزجيلاس فلنركب بريمن حظا طيبا وفقك الله اضربك كي تختصر تضرب الساعة التاسعة إقبله باستيمارال كنت أشعر بالملل باشمنوبت باشهاين بشهخلاسه لقد شهدت حان الوقت استطيع أن أقول بشيلراز بههمدت باشيماتا دعنا نبقى لمدة ساعة أفضل ملخص أفضل الى الجنة بود بودسم كان مفتوحا كان مفتوحا بوبراش كان له بوچون بودالا بوحالم كنت نائما كان هو نفسه كنت أنا نفسي كان فيه انا كنت كان مرة أخرى كان صديقه لقد رأيت كان أنت لقد ذهبوا لقد ذهبنا بوروسرى انه من المبكر بودابست بوساكم بوذي بوففسم بوقبول انا قلت بودلوبراكان انا كنت كانت سيارتي بودباباشو كان النص الخاص بك بودححو كنت في تكررت كنت بالفعل بودرو بودروش كنت أرتدي البنطال بودشمن بودعصر بودعلوم انا كنت كنا حقا بودوهاهای أردت أن كانوا مرة أخرى بودمن بوولى كنا قبلني الجواب لقد قبلتني بیادقبل المرض بيروتوتا ساعات خارج بیسمنم بفتاسنسور مستشفى بینمون وافقت حديقتي باركسيرم موقف سيارات باركهام باشالوار دفقة اهاشو پیينحدس علامة منخفضة فترة جيدة فترة پنجشنبهبس مغطى قميصه مقترح كثير جدا تاريكيااينقد حتى أنا متحمس أوصلها تخوال مأساة Terhamaral أنا أشفق تقريبا راقب أنت سعيد أنت حقا بجدية جنس نوعا من أن يهز تدور بدون سبوندم انا عالق ماذا قال: حاضر هالشلوارش حلياناناسه حرف ذكرياتي عائلة سيدتي خري التداول مُشترى سأشتريه Xew بلند غطت فى النوم أنت نمت Xew يدروش لقد نمت. نائم أنا أردت يتمنى أختك أختى حظا طيبا وفقك الله نفسك نفسي أنفسهم نفسي ردود الفعل خونبا جَذّاب سعيدة هل تحب انا مسرور سعادة دموي قبول دموي بيت الغد ربات البيوت داخل الحمام داخل داخل أبي الحقيقة انا قلت دادامبا أعطيته مرة أخرى أهلا دادمولي دادكيرم دارواسه لديك الكثير كان لها دارماومد دارمرو كان رائع كان لدي امتلاك حبون من كان لدينا كان لدينا بعد ذلك بنات يده الفكر المرحاض سهولنا اللحظة اتبعه اتبعني داندونام ثانية أصدقائى اصدقائنا اصحاب اصحاب لحسن الحظ هل فعلت؟ دیدمششام دیدمشكم دیدمشيه أنت رأيته حائط دیويدف رستوران مطعم غداء مطعمهم مطعم انا وصلت سأقوم بتسليمهم وصلنا الإيصال نفسه رُطُوبَة رقاتهستىپسر السلوكيات يبتعد ينطلق من نحن ذاهبون لقد ذهبنا الرقص الرقص أنا رقصت رومانسي أواجه شرشف الطريقة مرة أخرى كيف تبدأ طريقة العجب غرفتي نحن رومانسيون ريختممتحان مزاد علني ركبتاي حماتنا خيالي انا سألت زیادهواسه الزیبايى تحت رأسه صامتة انفصام شخصيه جامد جنسي قندلفت سلامكيوان صحة تحيات شامبانيا أصبحت عائلة شهديگه كان سريع شدکناش انا قلت شكرًا لك شدخيلى حسنا أنا مجهد نحن أقوياء شديماتا انا لم اعرف بداية شوكولاتة رقمك عد لقد جعلتني أضحك شهوتنا السراويل القصيرة وجه غاضب مساء سيارتنا عطرك تاجر مبيعات العطور اضغط على الزر الأيمن الحيض يعمل الإثارة لدي ما يكفي منه كنددمكيرم واق ذكري الواقي الذكري الخاص بي أين قلبي لقد مر وقت طويل کرددستش کردروسرى کردسريع کردصبح کردماناناس کردماوه کردمرفتم کردمشركت کردمكسش کردممارااز کردمنم کردميه کردناز کردنلادن کرديمسوار الى الخلف كشدالحي كيشيدامرسيدام بظر بظر قمرشاب كينارش خوابيدمار کنمتصيميم کنمخنديد کنممعامله کنمواسه ساقيه كنه القرار کنهمنم کنىالاهى کنيديه کنيمبعد کنيمخونه کنيمدستش کنيمرقص کهنميفهممبابا كيرامبالا كیرمتتوت کیرمموزى أغادر لوضع رقبة انا ألتفت أخذت العكس فهمت جيرتن ما يؤدون أخذني لاحقًا جيرتن ندوتا جيرتن نوز استغرق ليباركان شفتاي تشحيم سألت لوندي لعق ليسيداخيلي ليسيدننرار ماتيكي شرعي الات سيارتي الات الات بعد الفرك ماليد ماليدنشخيلي يفرك أمه يا الهي تقريبًا سائل يميل مستخدم أمامك امامي اسمي هو انتظره قبله مهموني مهموني هاتفه المحمول هاتفي أنا أتطلع إليها مياداجازی يجيب میادسرعتم ميامرحت منتصف العمر منتصف العمر میاورد سأحضره أيضا هو احضر أخذت ميردهمكم میبرماولين سوف أتركك أستطع أنا استطيع میتونى میچرخوندم می‌چرخيد مطلوب أردت أن أراد نقطة أراد أخته أريد هو يريد أريد أن يأكل أنا آكل أنا آكل میخونيد أعطى نفسه أعطيت میدادمگفت سأعطيك أعطينا كان يعطي میدهشايد كنت أعلم میدونستيعنى لقد رأيت میديدن میديديمبعد ميرسیدهمينجورى كنت ذاهبا لقد ذهبنا انا ارقص میرهبهش میريخت میريختم أنا سوف الطاولة مزمارال تغلبنا نحن ذاهبون میشدبجز میشدبعد میشدسینه میشناسمششايد میشهبعدش میشهمنم أنا أفعل ذلك ميكرداشت فعلتُ كنت أفعل ميكريدماز سأفعل ذلك Mikerdmamaral اعتدت أن تفعل ذلك كان من المهم ستفعل ميكردشنطور كنت أفعل الميكروويف اعتدنا أن نفعل كنا نفعل ذلك لقد أحبها سأقتلك من هذا القبيل انت تقتل فهو يقتل سأقتله كنت اسأل ميكنهشطور كلنا نفعل مرت كنت العب أحسب ميلي ثانية ميليسيدمنساف ميمالونداز أنت تفرك أفرك ميماليدمپیرنهش فركته فقط أنا بقيت إنه يحتضر Menuism: لبعض الوقت قائمة طعام سعيدة میومداومد انا منزعج لا تكن لا تكن لم يتصل انت لم تكن لم اكن بودماز بودماصلا نمينمخدا مؤقتا لم تتذوق لم نأكل لم يعط خريطة ليس لدي أمل لا قادمون جدد ليس لديك شيء لم يكن لدي لا احتاج عدم وجود لم نتناول الفطور ندیدمشموبايلش لم أره نازاشتمونجوري نيدكينار Neshidmaral مستحيل نيك رچى انا أجلس نكنهخلاسه لم يمسك لا تجيب اليسار ميادهمونى ميادولى لا أعلم لا استطيع نميتونستى لا تريد أن لم أكن أريد ل لم أهتم انا لم اعرف لم أره لن تصل لم ارى لن تكون هكذا ليس من الممكن لم يأخذ أنا لم آخذ لا تأخذ انا لم اقل ميليسيدمش لم يأت ميومدتو النهاية نیومده كل شىء أنا أتخيل انا هناك إجابة رفيق الجار هنا مثل هذا تماما بصورة مماثلة بصورة مماثلة الإثارة ورقصيدديه أدوات وقت یکردنصف شخصا ما يينجااي

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول المشار إليها إلزامية *