تحميل

من يهتم بمدى حجمه ، تحب كير أيضًا أن تكون سيدة كبيرة

0 الرؤى
0%

ليس من الكذب كتابة فيلم مثير مع ابني: أنا أستخدم أسماء مستعارة

سأكتب لك ذكرى مثيرة حدثت لي في غضون يوم.

الملك هو أحد أصدقائي وكنت أشاركه قلبي وروحي ، أنا نفسي

مظهري ليس سيئاً ، لكن لأنني عمري 17 سنة ، فأنا أشعر بالشعر ، لكن بعض أصدقائي ما زالوا لا يعرفون ويفكرون بناءً على مظهري.

اعتادوا على جعلني أشعر أنني بحالة جيدة ، والآن ليس لدي وظيفة ، ذهبت إلى صديقي

كنت أتجادل معه وأخبرته أنه جار اسمه وحيد ، وكان في نفس عمري ، وعمري 17 عامًا ،

لقد أحببت كوس وكان يتمتع بشخصية جيدة جدًا دون أي شيء

باشمي ، من الواضح أنني كنت أفكر فيك فقط بدلاً من الفتاة ، وأخيراً أخبرته أنك لا ترتدي شعري ، وعندما رأيت هذا ، أخبرني صديقي أن أغادر.

اجعلوا محمد أفضل من وحيدة ، لأن إيران مارست الجنس بكثرة في تلك الليلة

حس شهوتم برانگيخته بودم يه كم روس فكر كردمو از پيشش رفتم البته ناگفته نمونه كه رفيقم كه باهاش دردودل ميكردم اونم به درد نميخورد ولي رفتم كه از راهنماييش استفاده ببرم.بلاخره با خودم گفتم كه محمدم چيزي از وحيد كم نداره فقط يه كم تپل تره كه اونم ميشه كرد گفتم يه چيزي باشه كه ابشو در بياره هرچي ميخواد باشه باشه،آخه محمدم نميدونست كه من تو اين نخم ولي خودم يه كم سكسي بود البته اينم نميدونست كه من بدرد بخور نيستم اما اونشب ساعت هفت بود كه زنگش زدم گفتم بيا خونمون كارت دارم اونم سريع اومد ما رفتيم تو طبقه پايين و داشتيم با كامپيوتر ور ميرفتيم بابامو خانواده هم طبقه بالا بودن،داشتيم با كامپيوتر كارميكرديم ديدم ميگه فيلمي چيزي نداري تو كامپيوترت منم گفتم نه بلاخره نشستيمو حرف ميزديم اون تا اون موقع نميدونست كه من اينكاره ام،تقريبا ساعت 10 بود كه بابامو همه رفتن بيرون با ماشين بعد محمدم ميخواست بره خونشون كه يه كم باد اومد و وقتي كه داشت ميرفت من يه پايي به كونش زدم اونموقع يه چيزايي فهميد و تا دم در رفت ولي باز برگشت گفت 1 ساعت ديگه ميرم،وقتي كه باز رفتيم تو طبقه پايين گرفت خوابيد منم از روي شيطوني هي پاميزدم به كيرش اون گفت كه اينكارو نكن بلند بشه بايد جرمشم بكشي هان ولي من به كارم ادامه دادم و هي ميزدم به كونش يا به كسرش با پاهام كه ديدم گفت امروز صبح رفتم پشماي كيرمو زدم و جلق هم زدم باشه برا برداشب اما من بيتوجه بودم و بازم به كارم ادامه دادم كه ديدم بلند شد اون هيكل بزرگتر از من بود كون سفيد و بي پشم يعني مثل دختر 18 ساله بعد ميخواست بياد منو بندازه زمين ولي چون من ميرفتم كشتي با يه فن خوابوندمش و به صورتي خوابيديم كه اون منو انگول ميكرد منم اونو بعد با شلوار داشتم ميكردمش كه ديدم شلوارشو در اورد باور نميكنيد كيرم 3برابر شده بود،شلوارشو در اورد و از روي شرت كيرش زده بود بيرون وقتي شرتشم پايين كشيد معلوم بود كه كيرش كمي پشم داشت كه اونم زده بود ولي كونش اصلا يه موهم توش پيدا نميشد بعد من چون از رفيقام شنيده بودم بدون تف بكني ديرتر ابت در مياد منم بدون تف افتادم روش و هي بادستم كونشو كنار ميزدم و سوراخشو ميديدم باور نميكنيد كسي كه كل شهرمون دوست داشتن بكننش حالا داشتم ميكردمش وااااي چه سوراخ تنگي بلاخره بعد از مدتي كه عرق كرده بوديم دوتامون من تند تر هي ميكشيدم به كونش چون تف نماليده بودم حدود سيزده چهارده دقيقه طول كشيد كه بلاخره آبم اومد و تا آخرشو كردم تو كونش البته وقتي كه داشت در مي اومد يه كم كيرمو تو كونش كهردم كه اهي كشيد و سريع بيرون اورم و شرع كردم ابمو بريزم تو كونش،الان اون صحنه رو به يادم ميارم كيرم شق شده سوراخ تنگ،كون گنده و سفيد و تو سوراخشم اب ريخته بودم يعدش نوبت من شد كه بخوابم منم از پشت خوابيدم ولي گفتم چون قيافم خوب بودم و هنوز نميدونست كه من اينكاره ام باهام حاضر شد ولي اونم نامردي نكرد يه 5 دقيقه اي كرد يعد ابشو ريخت و بعدشم اون رفت خونشون.فردا ظهرش باز اومده بود پيش خونمون و به بهونه پركردن فلش ميخواست بياد تو كه من چون وقتي يه بار كون كسي بزارم بعد از طرف بدم مياد مانع ورودش شدم و فرستادمش رفت كه بعدش رابطمون به كلي قطع شد و ديگه همه حاضر به سكس نبوداما حالا خاطره ي بعدي:2روز بعد از همون سكس من رفتم مدرسه.من تو مدرسه مسئول كتابخونه بودم.زنگ كلاس كه خورد به بهونه اين كه كلاس نرم و كتابخونه رو تميز كنم سركلاس نرفتيم و يه پسره به نام محسن رو هم كه كلاس اول بود اوردم تو كتابخونه كه كمكم كنه من اون سال كلاس دوم دبيرستان بودم محسنم اول.بعدش اوردمش اونم هيچي پشم نداشت ولي تقريبا لاغر بود.اونم بدش نمي اومد باهم بكنيم ولي من روم نبود كه چطور بهش بگم چون ميگم هنوز كسي منو نشناخته بود ولي كم كم حرفشو پيش كشيدم و انگولش ميكردم اونم هيچ عكس العملي نشون نميداد.بعدش كه زنگ خورد رفتيم بيرون و ديگه اونوقت همه چيز تموم شد ولي بعدازظهرش خونه بودم كه به فكر پريشب افتادم و كيرم عجيب شق شده بود من ميدونستم اون حاضره باهام بياد به همين خاطر زنگش زدم و گفتم تا 10 دقيقه ديگه بيا خونمون اونم 10 دقيقه نكشيد كه ديدم رسيد خونمون منم گفتم بيا تو اونم اومد و رفتيم تو طبقه پايين تقريبا ساعت 5 يا 5/30 بعدازظهر بود كه دقيقا داشت مثل محمد ميشد اومد و رفت دور كامپيوتر و من چيزي نميگفتم و فقط انگولش ميكردم از زير شلوار كه اونم چيزي نميگفت و گاه به كيرش دست ميزدم ديدم شق شده بود بلاخره با اين كه داداشم طبقه بالا بود دلو زدم به دريا و اونو خوابوندم اونم سريع بدون هيچ ممانعتي گرفت خوابيد من گفتم اول از روي شرت بكنمت ولي اون صبر نكرد و سريع شلوارشو پايين كشيد كه وقتي كونشو ديدم واقعا باورم نميشد كه اينطور باشه يعني از چيزي كه از پشت شلوار ميديديم بزرگتر بود و سفيده سغيد بدون هيچ مويي من اول تف ماليدم به انگشتم و ميكردم تو كونش كه ديدم اول يه كم اخ و اوخ كرد ولي بعد چيزي نميگفت البته اون قبلانم سكس داشته بود خودش بهم گفته بودم هيچي بعد چون يه سال كوچيكتر بود مجبورش كردم برام ساك بزنه كه وقتي دوسه بار دهن گرفت ديگه ايمكارو نكرد البته چون داداشم داشت برا كنكور ميخوند ميدونستم پايين نمياد ولي به هرحال خيلي اروم كارارو انجام ميداديم تا نفهمه من كه نميخواستم مثل پريشب زود همه چيز تموم بشه هي بهش ور ميرفتم بلاخره اون گفت زود بكن ميخوام برم منم گفتم اونو تف نماليدم ولي اينو ميمالم اول يواش يواش هي روش ميخوابيدم و بلند ميش
لا يمكنك تصديق ذلك ، لقد كانت مهبلها جيدة جدًا. أخيرًا ، كنت أفرك عضلاتي قليلاً لأنها كانت لديها خبرة من قبل ، لم تقل شيئًا ، لقد جعلتها أسرع حتى خرجت المياه أخيرًا وتناثرت عليها. نمت وضربني Anonm ، لكن كان واضحًا مما فعله أنه لم يقدم سوى الكثير ولم يفعل الكثير ، لكن تلك الليلة مرت ولم يرافقني أي منهم. لهذا السبب ذهبت إلى كل مكان مبكرًا وأخبرتهم أن يأخذوا شرفهم ، وقلت في كل مكان إنني فعلتهم فقط ولم أخبرهم أن يهربوا عندما يرونني ، ويقولون إنهم ليسوا مستعدين حتى لعبور شارعنا بعد الآن ، مهما كان الأمر سيئًا في دمائنا. لقد فعلت هذا ، لكن مر 90 عامًا وما زلت لا أستطيع الخروج من فكرة أن أكون وحدي. ما زال الأمر غير مهم. إنه أفضل من فتاة. الأبيض يعني أن كل شيء قد انتهى. أتمنى أن ينال إعجابك. سأصفع وحيد. شكرا لك

التاريخ: نوفمبر شنومكس، شنومكس
سوبر فيلم أجنبي شرفهم جارنا استفاده الأسماء سقطت البرج سقطت أرضا تقريبًا إصبعي أنجولش عرضت عليه أولا ثم انشبم من ثم من ثم إمكارو هذه الكلمات هكذا، إنكير إنكارو والدي Badsteam تمام هل تصدق أخيراً نايم لك أثارت حصاد الليل أكبر شكرًا لك بعد الظهر بعد الظهر اليوم التالي أخيراً شقراء باندازي اكتب: من بودخر بواونم بوشلورشو كنت أتكلم عبر الهاتف كنا غير مبالي استيقظت فروي لملء بشميصف إباحية تقريبا أتمنى ذلك أسرع تنغكون مومس أربعة عشرة شيئا ما هذا صحيح عائلة غطت فى النوم غطت فى النوم أنت نمت لقد نمت. لقد نمت. هل تحب الجمال دموي غدا دموي دموي دموي اخي قصة كان لدينا المدرسة الثانوية فتاة بيضاء درودل كلانا أصدقائى اصحاب العلاقات مساعدة صديقى صديقى سيرك حفرة بلدي الفتحة الصدور العظيمة الملك شلورشو مدينتنا مزعج عزيز: هذا ارسلت له فيلم مثير سابقًا کارارو كنا نعمل الحاسوب حاسوبك المكتبة کردمشون الأصغر كونشالان ماليد قسري مدرستي نموذج الاسم المستعار عقبه میبينن كنت نائما يريد مطلوب أريد تقرأ أعطينا كنت أعلم لقد رأيت رأينا كنت ذاهبا لقد ذهبنا انت ذاهب تغلبنا كنت أفعل سأفعل ذلك أود كانوا يفعلون كنت أصور أفعل انا قلت أريد أفرك انا اكتب ميليف غير معلن انت جبان نحن لم نكن نكشمونميديه عدم وجود لم نذهب جلسنا مجهول ليس أفضل لم أتقدم بطلب لا يفرك لم أكن أريد ل لا يأكل لم يعط بعد ذلك لا اعرف ما الذي تستطيع القيام به؟ لم يقل انا لم اقل الوافد الجديد رائع

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول المشار إليها إلزامية *