تحميل

جايدن هي سيدة شابة في الهواء

0 الرؤى
0%

اسمحوا لي أن أخبركم عن أحد جيراننا ، وهو فيلم جنسي متعلق قبل انتخابات 88: أنا

مهدي أو ميتي ، لدي صديق مقرب اسمه نيماس ، نحن طفل رائع ومثير. لدينا العديد من الجيران الذين

نحن جميعًا نشعر بالدفء مع شاه كيس ، مع الانتباه إلى النسيج القديم للحي الذي نعيش فيه

نحن قريبون ، تمامًا مثل الأحياء القديمة حيث أنت ، بصراحة ، هم أناس طيبون.

أحيانًا أقول لنيما مزحة عن زوجتك.

ما الجديد؟ أحد هؤلاء الجيران يسمى لادن. لديها زوج ولديها طفل

أنا نفسي أبلغ من العمر 35 عامًا تقريبًا ، وأسلوبه لديه مؤخرة

أنه عندما تراها قادمة ، من الواضح أن ساقيها سميكتان ، إنها سمينة ، بشرتها ليست سيئة ، إنها ترتدي نظارة ، إنها ليست متدينة للغاية ، ولديها ثديان كبيرتان ، القصة تدور حول الجنس ، ولكن أيا كان

دعني أخبرك ، إنه يشبه إلى حد ما عندما يمشي في إيران ، يمارس الجنس من الخلف

تتأرجح فترتيه صعودًا وهبوطًا ، كلما عدت إلى المنزل لزيارة جدتي ، كانت ترتدي خيمة ، وتبقى الخيمة في حضنها ، مما يجعلها تبدو وكأنها حشرة. باختصار ، مرت الأيام. كنت طالبًا وكان نيما يعمل ميكانيكيًا. في ذلك اليوم ، عندما كنت قادمًا من الجامعة ، رأيت لادن يخرج من سيارة عالية الطراز. عندما خرجت ، صافحته. اعتقدت أنها قد تكون عائلتهم ، لكن هذا لا يناسبه. باختصار ، فكرت في نفسي ، "سأعتني به ، حتى أتمكن من ابتزاز المال منه. ذات يوم ، عندما كنت متأكدًا من أن زوجه كان في العمل ، اتصلت به ، وقلت له ، لكنني كنت على يقين من أن زوجه كان في العمل ، لقد اتصلت به. لم يكن عائلته. "مرحبًا ، أليكو ، سألته عن هذا. قلت إنني التقطت صورة. كانت مزحة. أخبرت زوجك. قال لا تضغط على الزر. كل ما تريده. لقد أنهى المكالمة. كنت خائفة من أنه لم يعرفه حقًا. باختصار ، بعد 10 دقائق ، اتصل دمي. قال ،" ماذا تريد من حياتي؟ " فهمید گفت خفه شو مگه پول نمیخای قاتی کردم تهدیدش کردم گفتم میخام یکم باهات حال کنم اولش ناراحت شدم که دارم اینکارو میکنم امابعدش فهمیدم خانم خرابه گفت چکارکنم گفتم باهم سکس کنیم یکم ساکت شد گفت نه اما یکم بهت حال میدم گفتم باشه یطور نگام کرد یلبخند کوچیک زدو گفت کثافت خلاصه اومد جلوم سریع دستاشوگرفتم گفتم یخورده فقط اروم بوسش گردم لبمو گذاشتم رو گردنش وای که چقد داغ شدم همینطور لیس زدم فقط توفکر کونش بودم چادرشو زدم کنار سینهاشو مالوندم چیزی نگفت بعد سرمو داد عقب گفت:خودم یکم بهت حال میدم دستشو گذاش رو کیرمو مالوند هی مالوندش منم طاقت نیوردم دستمو گذاشتم رو کونش وای که چه کونی گوشتیو بزرگ دستمو گذاشتم لاش شرتشو حس میکردم دستمو رو سوراخش فشار میدادم از زیر کسشو حس میکردم نفسم داشت بند میومد دیدم یدفه جلوم زانوزد شلوارمو دادپایین کیرم افتاد جلو صورتش تا دیدش گفت وای چرا اینقد بزرگه گفتم ماله خودته گفتم لادن خانم بدجور توکفتم همینطور که داشت ازتخمام میمالوند سرشو گذاشت تودهنش باورم نمیشدمعلوم بود که حرفه ای وقتیکه ساک میزد زیرچشی نگام میکرد درست تا نزدیکای تخمم میرفت تو دهنش وقتی سرشو میورد بیرون اب دهنش از کیرم سرازیر بود هی اروم سرشو میبرد تو وای فقط تو فیلما ایطور دیده بودم هی میگفت واقعا بزرگه تمام کیرم خیس شده بود از تخم میمالوندو ساک میزد احساس کردم دارم ارضا میشم بهش نگفتم ریخت تودهنش سرشو اوردبیرون بقیش پاشیدتوصورتش گفت اینم حال حالاعکسو پاک کن قضیرو واسش گفتم اما چیزی نگفت اومد که بره از پشت چسبیدم بهش گفت نکن گفتم بزار یکم از زیر کونتو بمالونم بدجور توکفت هستم گفت نه امادستمو از زیر چادر کردم تویکم مالوندمش بدش نیومد اما رفتشداستانوبه نیما گفتم کلی فحش دادبهم که نامرد تکخوری کردی ازین قضیه چندروز گذشت که دیدم لادن زنگ زد خونمون شمارش از تلفن بیرون بودافتاد گفت خونه ای تنهایی گفتم اره گفت کارت دارم اولش ترسیدم نیم ساعت دیگه خونمون بود اومد ازدر یکم لبخند زدو سلام علیک از ننم پرسید گفتم نیس گفت هیچی اومدم یسر بهت بزنم خیلی تعجب کردم اینطور ندیده بودمش خیلی خوشحال شدم گفتم خوش اومدی بشین الان چایی میارم ازونجا فهمیدم ایشون خراب تشریف دارن وقتی اومدم دیدم با شلوارکو تاپ جلم نشسته وای که دلم ریخت خیره شده بودم به پاهاش گفت چته چرا رنگت پریده گفتم خانم خوشگل ندیده بودم اومد کنارم نشست گفت خوبی اونروز زیادبهت حرف زدم ببخشیدمنم اصلا منگ بودم که چی میگه گفت سماورو خاموش کن چایی نمیخام بیایک باهم حرف بزنیم رفتم تواشپزخونه اونم اومد رفت در یخچال لحظه ای که خم شد چیزی برداره کونش خودشو بهم نشون داد معلوم بود زیرش شرت نداشت ازپشت چسبیدم بهش اونم خندیدو گفت دوس داری دس اوردم رو سینه هاش انکار باد کرده بود فهمیدم اون موقع که اومده بود قبلش حشری بوده گفتم بزار به نیمام بگم گفتم اونم اونروز دیدت گفت زر نزن اگه میخای بگی بگو این فیلمارو بازی نکن جلدی زنگ زدم اونم بیاد همینطور داشتم میمالوندمش برگش توصورتم بهم گفت هنوزم کیرت بزرگه گفتم بله منم بهمش گفتم بهم کون میدی گفت کون چیه کس میدم انگارکه یساعته زیر کیرکه اینطور حشری بود گفتم برگرد خم شووای که برگشت کونشو دیدم شلوارکشو اروم کشیدم پایین یدفه بوی غلیظ ابش خورد بهم باور نداشتم کونش جلومه زبونمو گداشتم رو سوراخ کونش هی لیسش میزدم اونم میگفت جوووون جووووون من اون کیر اونروزیو میخام ازهمون زیر سرمو گذاشتم لای پاش کسشو لیس میزدم هی ازم میپرسید این چیه داری میخوری منم هی میگفتم کس تو منم ازش میپرسیدم چی میخای میگفت کیر میخام دیدم ضدای زنگ اودم ازجا پریدم گفتم نترس نیماس گفت میرم اتاق درو باز کردم نیما ذوق زده گفت چی شده کی اینجاس گفتم لادن است.
لقد أتيت إلى المهدي ، كان معصوب العينين ، كان يقول فقط أنني كنت عارياً ، ذهبت بهدوء ، وضعت يدي على قدميه ، واو ، بهذه الأرجل اللحمية ، كان جسده أبيض. بدأ يأكل قضيبي ، بدأ المهدي يلعق العضو التناسلي لها من الخلف. واو ، عندما فتح المهدي فمه بيده ، كان يلامس لسانها. هذا؟ كنت أقول ، كل قضيبي. "قال ،" توبياس ، كل قضيبي ، أنتما الاثنان أكله. "لقد لحسنا وبصقنا على جسده ، كان جسده منتفخًا بشدة ، كان حلقي مثل الحشرة ، أخذ يدي ، وضع إصبعي ، وضعه على شفتيه ، ضغطت عليه ، وقال ،" أجلس فقط. جريمة سيئة. كان من الواضح أنه كان متوحشًا. جلس على كريم. ذهبت بعيدًا. انحنى وقام مهدي بكزه من الخلف. من أين حصلت عليه؟ أريد أن أمارس الجنس معك بشدة. استدارت إليه بعبوس ، وأخبرته أن يكسرها. دعني أفعل ذلك ، قال حسنًا ، عندما كنت على وشك القيام بذلك ، التقطت مهدي صورة لبوسها حتى لا تفهم ، لقد وضعت عليها قشدي ، قفزت لأعلى ولأسفل حتى سكبت الماء على الفور ، وضعته في فمها ، اشتكى مهدي ، تنفّس تنفسها بشكل سيئ. بمجرد أن كان محاطًا بلادن ، كان قلبه ينسكب الماء ، حتى لو كان من كان ضعيفًا ، فقد جعل قلبه الماء ، حتى لو كان من كان ضعيفًا. سعيد جدا ، كان ذيله حارا.

تاريخ: ديسمبر 2، 2019
الجهات الفاعلة: lexi belle
سوبر فيلم أجنبي لقد حدثوا أهههههه آدم وحواء من بيضتي أنا آسف منا من هناك صلب سقطنا أغلبهم لكن بعد ذلك نحن جاهزون إمامي الانتخابات: أنا إسقاط تماما يبدو أن اصبعنا أهه الخارج تعال ذلك اليوم انروزیو اوههههه هنا هذا صحيح هذا كيف هو إنكارو بارد فتح أنا آسف أنها تغلي قطع تأكل سيء جدا عد بسهولة المتجه مع نفسي اسمع: متى بعد كل ذلك جاء في وقت لاحق المرة التالية لفرك سقط يأتي إليك تذكرهم الفقير الخارج تناثر في وجهه اهاشو انا سألت Peridta كنت خائفا مفزوع طعام واحد الشعور بالوحدة مهددة في المطبخ توبولو كتلته في وجهي لقد توقفت توكونت توكنش الوهم وقعت في جوووو جوووو خيمته شاردستوبا أنا عالق عيون مغلقة ماذا أفعل بضعة أيام الآن الصورة لقد نمت. نائم مع السلامة أنت ضحكت سعيدة دموي دموي الصراخ دادبين قصة قصص القصة طالب علم جامعة موافق الإيرادات أخذت يده لدينا اثنين انتما الإثنين نحن الإثنان بعده اصحاب ذهب مرة أخرى اليوم روكير اركع لسانه لساني Zenteflani علم زيادة متعهد تدفق في العمل السماور فتحة سينهاشو ربما مهدي درج السراويل السراويل القصيرة سروالي لديها زوج نحن مخلصون نحن نرتدي نظارات عائلتهم أرسلت فهمت فيلمارو أحذيتنا قمر مهدي كيرتوتو كان لدي أغادر قال: أنا لحمة لحمة لحمك ثيابه ملابس لشوباز سيارة مالفاند مالفانديش أحبك أنا لا أملكها ليرتدي مانشيست من المعروف ميكانيكي شعرها أنت تسأل انا سألت انت تقفز أنت ترتدي أنا استطيع أردت أن انت تأكل أنا أقرا أعطيت هم يعرفون كنت ارى كان يسكب ميددیم ميزنیم انا أجلس يمكن تلخيص كنت أفعل لقد قتلت ميكشيدو ميكوبيد لقد كان يمر كنت أقول: انا اخذت ميلزيريد مايمالوند سوف أفركها ميمالوندو يبقى كنا نرمي أنا قادم انا منزعج لم يكن لدي مجاور لم افهم لا اريد أنت لا تريد أن لا يأكل لا يمكن أن يعرف نيمار لم آت كل مرة كلما كان همسایه جيراننا أيضًا هل حقا رائع متى يؤكل حان الوقت يبتسم

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول المشار إليها إلزامية *