Menu

0 views
0%

Hi. My name is Cena and she is 21 years old and I want to tell you about the first sex of my life. The first sex that made me look at the opposite sex. Ironically, my first sex was with someone who was my closest daughter. My sister.

Honestly, our family consists of 6 people and I have three sisters, two of whom got married. The only sister I have in the house is called Mino and she is three years older than me. I was with my sister since I was a child and I did not see many girls, but when I reached adulthood and learned to masturbate. Little by little, I realized what was going on.

I had a special look at Minoo and we were very close and had close ideas. On the other hand, neither of us, unlike the rest of the religion and faith family, was right, but each of us was single and did not have a girlfriend or boyfriend.

It took me a while to see the menu that I used to take a look at from time to time with my aunt on a trip to Dubai. It was a few days and I came back and they took some pictures. The day the house emptied, I sat down at Mino's computer and went to see what Dubai was doing. The photos were normal until I came across a folder called Darya. I opened it and saw something beyond my imagination. I had never seen Mino's body before. The photos were of her and my aunt taking pictures of each other on the beach in a bikini. He was excited as if I had gone up a glass by someone. In short, I took a look at the photos and then I went to the floor of the menu. Our subscriber changes his clothes so I can see him in a way that, of course, I did not succeed much.

It continued to be on my floor and I think Minoo himself realized that I was looking at him a lot until one day my parents went to Karaj with my sister and their husband and Minoo was Khalem's house. It is empty. I took two cans of whiskey from my friend and went home. I wanted to be alone in the house for myself. At night I got home and went to the computer and made a hookah for myself and started smoking. I decided to be alone.

In short, I was on the net until 10 o'clock at night, and at the end of dinner I ate and went to sit at the foot of the satellite. I opened one of the whiskeys and poured it for myself and got busy. Someone to eat. In short, I emptied half of the can alone when Yahoo rang the doorbell at home. At first I was afraid of who the weekend was. I opened it and put everything in order. Mino came in. I saw that, as usual, he greeted me dry and went to our common room to change his clothes. He said, "Did you drink alone again? Did you see Mamanina's eyes again?" I turned and said, "Well, I had nothing to do, I thought you would not come." He did not have a habit of drinking at all and he ate very low beer as much as he wanted. عم Vela was walking around in a simple house and was pulling on a long skirt and a T-shirt. This time he came to the kitchen and sat behind the table. I poured two couriers. The second and the third, and finally we both finished the cans in pairs. The hookah was burnt and I was knocking it up. We changed until I decided to start working. I would have loved to see up close what was lying under those clothes. That was when I got up and went to the side of the refrigerator. I shrugged his shoulders and showed that I was punching and rubbing. I was punching and rubbing the rest of the house a lot. I caressed my body and massaged her shoulders. Slowly I put my hands on her arms and then under her arms. Now my hands hit the back of her breasts. I thought now something He says but did not say anything. I kept my hand there most of the time.

پیش خودم فکر کردم که اینطوری نمیشه.مستی کمکم کرد و تو یه لحظه دل به دریا زدم و دستم رو از بازوهاش برداشتم و سریع روی دو تا سینه هاش گذاشتم.منتظر بودم تا با برخورد شدیدی مواجه بشم ولی در کمال ناباوری دیدم مینو شلنگ قلیون رو روی میز گذاشت و خودش رو روی صندلی ولو کرد.من هم که ذوق زده شده بودم شروع کردم به مالیدن سینه هاش از روی لباس.آروم آروم دستم رو پایین بردم و از پایین تی شرتش رو کشیدم بالا تا روی سینه هاش.بعد هم بند سوتینش رو باز کردم و انداختم کنار آشپزخونه.حالا سینه های سفیدش که باد کرده بود روی هوا شناور بود.تی شرتش رو کامل در آوردم و باز هم تو همون حالت حالا دستم رو روی سینه های لختش گذاشتم.باورم نمیشد که سینه های سفید و متورم مینو حالا توی دستهای من بود.به این کار ادامه دادم تا اینکه مینو دستش رو روی دستام گذاشت و بلند شد.بعد به سمت من برگشت و خیلی سریع لبش رو به لبهام چسبوند.من هم کم نیاوردم و خیلی ناز لباش رو میخوردم.با دستهام هم به سینه هاش میمالیدم تا بالاخره یواش یواش دستهامرو پایین بردم و دامنش رو تا زیر کونش پایین دادم.مینو حالا داشت گردنم رو لیس میزد.میتونستم حدس بزنم که حسی داره.دستهام رو روی دو تا لپ کونش میکشیدم.خودم رو ازش جدا کردم و نشستم جلوش.دامنش رو آروم پایین کشیدم و رون های سفید و قشنگش حالا جلوی چشمهام بود.شرت مشکی رنگی پاش بود.دستم رو از روی شرت به سمت کسش بردم و آروم شروع کردم به مالیدن.کم کم آه و ناله ی خواهرم بلند شد تا اینکه یه دفه دستم رو گرفت و نذاشت به مالش ادامه بدم.ظاهرا داشت ارضا میشد ولی نذاشت این اتفاق بیفته.آروم بلندم کرد و لباسم رو در اورد.خودم هم شلوارم رو در اوردم و حالا هر دو ما فقط با شرت توی همون آشپزخونه جلوی هم ایستاده بود.خواهرم سرش رو به من نزدیک کرد و در گوشم گفت:«نمیدونی چقدر دوست داشتم همچین احساسی رو تجربه کنم سینا»منم در جوابش گفتم:«منم همین طور مینو.»به آرامی دستم رو به سمت رونش بردم و بلندش کردم.بقلش کردم و با همین به سمت حال رفتیم.اونجا گذاشتمش روی زمین و اون هم روی زمین تاق باز دراز کشیدو چشمهاشو بست.کاملا به من اعتماد کرده بود.من هم روش نشستم و به آرومی شرتش رو از پاش در اوردم.حالا چیزی مقابلم بود که مدت ها آرزوش رو داشتم.یه کس تنگ و قرمز که به تازگی موهاش زده شده بود و تمیز تمیز بود.معلوم بود که تا حالا هیچ رابطه ای نداشته و کس و کونش کاملا دست نخورده بود.به آرومی زبونم رو به کسش نزدیک کردم و خیلی آهسته بین چاک کسش کشیدم که یهو مینو آه بلندی کشید.به کارم ادامه دادم و خواهرم هم هر لحظه بیشتر آه میکشید تا اینکه بالاخره ارضا شد.همونطوری که دراز کشیده بود روش خوابیدم و شرتم رو در آوردم.حالا کیرم بین پاهاش قرار گرفته بود و به کسش کشیده میشد.صورتم رو به صورتش نزدیک کردم و گفتم:«چه حسی داری مینو جونم؟»مینو چشمهاشو باز کرد و گفت:«الان روی زمین نیستم.»خیلی سریع دو تا بالش و کرم نرم کننده ی خودم رو از تو اتاق مشترکمون برداشتم برگشتم توی حال پیش مینو.همون طور کف اتاق دراز کشیده بود و دستش رو کسش بود.به سمتش رفتم و برش گردوندم.همینجا بگم من قبلا کون پسر زیاد کرده بودم بلد بودم که چیکار باید بکنم.میخواستم مینوی عزیزمو از کون بکنم.کونی که مطمئن بودم تا حالا حتی انگشت هم توش نرفته و صفر هست.مینو رو برگردوندم و در گوشش گفتم:مینو میخوام از کون بکنمت.قول میدم یه حالی بکنی که تو خواب هم نمیبینیش.»مینو خیلی آهسته گفت:«هر کاری میخوای بکن.من امشب مال توام سینا.کاملا مال توام»دو تا بالش رو روی هم گذاشتم و مینو رو از کون بلند کردم و دقیقا کونش رو روی بالش ها گذاشتم به طوری که پاهاش و سرش روی زمین بود و کونش بالا بود.توی این حالت هم لپ های کون از هم باز میشه و هم شخص خیلی سخت میتونه ماهیچه های کونش رو سفت کنه به خاطر همین راحت ترین راه برای گاییدن از کون هست.کرم رو برداشتم و یه کم به سوراخ کون کوچیک و تنگ خواهرم مالیدم.بعد هم کیرم رو چرب کردم.اول با انگشت به سمت کونش ور رفتم و خیلی آروم انگشت اشارم رو توی کون مینو فرو کردم.یه کم سعی کرد خودش رو سفت کنه ولی چون کونش بالا بود نتونست.انگشتم تا ته توی کونش بود.یه کم جلو عقب کردم و آروم انگشت دوم دستم رو هم اضافه کردم.باز هم سعی کرد خودش رو سفت کنه ولی زیاد نتونست.با دست دیگم کسش رو میمالیدم و با این کارم میخواستم حشری نگهش دارم.یواش یواش انگشت سوم دستم رو هم اضافه کردم و با سه تا انگشت توی کون خواهرم مینو جلو و عقب میکردم و با دست دیگم کسشو میمالیدم.واقعا حسی داشتم که با تمام دنیا عوضش نمیکردم.کیرم سفت سفت بود.کیر من در حالت شق کامل اندازه ی متوسطی داشت خیلی کلفت و خرکی نبود.کیرم رو یه کم مالیدم و خودم رو روی مینو انداختم و خیلی آروم سر کیرم رو گرفتم و روی سوراخ کون خواهرم گذاشتم.یه کم فشار دادم تا اینکه کلاهک کیرم رفت تو.مینو واکنشی نشون نداد.وقتی با انگشت هام توی کونش میکردم به درد عادت کرده بود و حالا کلاهک کیر من زیاد اذیتش نمیکرد.خیلی آروم با کف دستم به بقل کپل های کونش میزدم تا ماهیچه هاش رو شل کنه و اینکارم باعث میشد خودش کیر من رو بدون اینکه بخواد به سمت داخل سوراخ کونش هدایت کنه.احساس میکردم که کیرم یواش یواش داره داخل سوراخ کون خواهرم جلو میره.اینقدر به رون هاش زدم تا اینکه کیرم تا ته داخل کون مینو بود.بدون اینکه زیاد اذیت بشه کیرم رو تا انتها توی کونش جا داده بود و خودش هم غرق در لذت بود.به آرومی در گوش مینو گفتم:«عزیزم حالا خودت رو بهم بچسبون و بیا عقب.خیلی آروم که اذیت نشی گلم»مینو هم دستهاش رو زمین گذشت و کونش رو به طرف من آورد تا اینکه دقیقا در حالت سگی قرار گرفت و کیر من هنوز تا ته توی کونش بود.حالا باید تلمبه میزدم تا سوراخ کونش باز بشه.به آرومی اول حدود یک سانت از کیرم رو از کونش در میاوردم و دوباره جا میکردم.مینو هم خوشش اومده بود و یکی از دستش هاش رو به کسش گرفته بود و میمالید و آه میکشید.کم کم تلمبه زدن رو بیشتر کردم تا اینکه آخر سر کاملا کیرم رو در میاوردم و داخل کونش میکردم.خواهرم هم به شدت به هیجان اومده و بود و مدام میگفت:«بکن سینا.بکن عزیزم.کونم رو جر بده.من امشب مال توام.کونم رو پاره کن…»من هم با شنیدن این حرفها وحشی تر میشدم و محکم تر تلمبه میزدم.سوراخ کون مینو تقریبا باز باز شده بود و وقتی کیرم رو در می آوردم باز میموند.کم کم آه های مینو بلند تر میشد و من داشتم به ارضا نزدیک تر مشیدم تا اینکه با صدای آه ارضا شدن من خواهرم هم ارضا شد.تمام آبم توی کون مینو خالی شده بود.همون طوری روی خواهرم دراز کشیدم و کیرم هم توی کونش بود.یواش یواش کیرم از کونش در اومد.برگشتم و تاق باز خوابیدم و به کیرم نگاه کردم.چه کون تمیزی داشت.من قبلا وقتی کون پسر میکردم بعد از کار کیرم حسابی کثیف میشد و باید میشستمش ولی این بار کیرم کاملا تمیز بود انگار مینو قبلا کونش رو شسته بود.هر اتفاقی که افتاده بود به هر حال ذره ای کیرم کثیف نشده بود.همین طور طاق باز خوابیده بودم که مینو به سمت من اومد و خودش رو روی من انداخت.من معمولا بعد از ارضا شدن خیلی سخت دوباره آماده ی ارضای مجدد میشدم ولی این اولین تجربه ی سکسم باعث شد کیرم سریع شق بشه.مینو روی کیرم نشست و کیرم رو به چاک کسش میمالید و آه میکشید.بعد در کمال ناباوری دیدم بلند شد و خواست کیرم رو توی کسش بکنه.تعجب کرده بودم.از شکل کسش و مقایسه با فیلم سوپر هایی که دیده بودم مطمئن بودم کسش صفر هست و قطعا پرده داره.کسش که خیس خیس بود رو روی کیرم گذاشت.رو به مینو با تعجب گفتم:«داری چیکار میکنی دختر؟»خواهرم به آرامی گفت:«میدونم.فقط میخوام بهت کس بدم.میخوام کسمو این دفه جر بدی.»بعد خود خواهرم خیلی آروم سر کیرم رو گرفت و توی کسش فرو کرد.من که تجربه ی سکس از کس نداشتم نمیدونستم باید چیکار کنم.مینو آروم آروم پایین میمومد و آه میکشید تا اینکه یه جا احساس کردم کیرم جلوتر نمیره.بعدا فهمیدم اینجا همون پرده ی بکارت هست.مینو تا همون جا کیرم رو نگه داشت و یه کم خودش رو روی کیرم بالا پایین کرد و بیشتر آه و ناله کرد تا اینکه بالاخره یه دفه کاملا روی کیرم نشست و کیرم تا ته توی کسش فرو رفت.مینو که داشت درد میکشید لبش رو گاز گرفت و چند لحظه ای همون طور با کس تنگش روی کیرم نشسته بود و هیچ حرکتی نمیکرد.بالاخره چند لحظه بعد به آرومی روی کیر من شروع کرد به تلمبه زدن.خون پرده ی خواهرم رو میدیدم که از کناره های کیرم جاری شده بود و روی تخمام مونده بود.مینو همینطور داشت تلمبه میزد و آه بلند تری میکشید.کم کم سرعت تلمبه هاش زیاد و زیاد تر شد و من به وضعیتی رسیدم که داشتم ارضا میشدم.نمیخواستم آبم رو توی کس خواهرم مینو خالی کنم ولی مینو اونقدر غرق لذت و آه و ناله کردن بود که به این موضوع توجه نمیکرد.همینطور سرعت تلمبه هاش رو زیاد کرد تا اینکه توی یه لحظه خودش رو از روی من پرت کرد کف اتاق و آبش کسش هم زمان با آب کیر من روی هوا پاشیده شد.هر دو مون کف اتاق ولو شده بودیم و نمیدونستیم داریم چیکار میکنیم.چند دقیقه ای همینطوری ولو شده بودیم تا اینکه من بلند شدم.حس کردم کیرم دوباره آماده ی سکس هست.روی مینو که طاق باز خوابیده بود خوابیدم و لبش رو بوسیدم.داشتیم لب های همدیگه رو میخوردیم که من کیرم روی جلوی کسش قرار دادم و اون خودش با دست دوباره کیرم رو به داخل هدایت کرد.هم کیر من و هم کس خواهرم خونی شده بود و خون کسش به همراه آب کیر من آب کس اون روی فرش هم ریخته بود.کیرم دوباره تا ته توی کس مینو رفت و این بار مطمئن بودم بیشتر حال میکنه.کیرم رو در آوردم و مینو رو به پهلو خوابوندم و پاهاشو از هم باز کردم.خودم هم دراز کشیدم.به آرومی کیرم روی توی کسش میکردم و بعد در میاوردم و توی کونش میکردم.هنوز موقتی که کیرم توی کونش میرفت یه کم خودش رو سفت میکرد ولی کم کم آروم شد.به آرومی سرش رو روی فرش گذاشته بود و من هم یه بار کیرم روی توی کونش و بعد توی کسش میکردم.این حرکت رو به مدت 5 دقیقه ادامه دادم و احساس کردم که به ارضای بعدی نزدیک هستم.سرعتم رو زیاد کردم و این بار کیرم روی فقط توی کس مینو به سرعت جلو عقب میبردم.مینو هم بلند تر ناله میکرد و ازم میخواست که کسش رو جر بدم.دقیقا لحظه ای که داشتم ارضا میشدم کیرم رو در آوردم و تا ته توی کون خواهرم کردم و آبم رو اونجا خالی کردم.مینو هم ارضا شد و آبش روی شکم من ریخته شد..به آرومی بلند شدم و دوباره روی مینو خوابیدم و در حالی که داشتم با دست کسش رو میمالوندم در گوشش گفتم:«مینو عزیزم حالا پردت پاره شده چیکار میکنی؟»مینو خیلی آروم لبخندی زد و گفت:«من تا صبح مال توام سینا.همین طور تا وقتی شوهر نکردم مال تو میمونم.واسه پرده هم میرم پیش دوست خاله.دکتر زنان هست.فکر کنم بتونه کمکم کنه.فعلا که به پرده احتیاجی ندارم.»منم لبخندی زدم و دوباره کیر خوابیده ام رو توی کس مینو فرو کردم.اون شب تا هول و هوش 3 شب منو مینو با هم سکس داشتیم و حتی یه بار هم هر دومون خیلی حشری شدیم و آبم رو توی کسش خالی کردم که بعدا فهمیدم شانس آوردم و مینو حامله نشده.از اون به بعد من و مینو هر شب توی اتاق مشترکمون سکس داریم و دیگه کس و کون خواهرم مینو رو حسابی گشاد کردم و فکر کنم بابام هم فهمیده که مینو از کون به کسی داده چون اندامش خیلی سکسی تر شده و بین رون پاهاش از زانو به بالا باز شده ولی خب بابام نمیدونه که کار من بوده.

Anyway, this is my first experience of sex, and still some nights, if Mino and I are not tired, we have sex almost at least once a week in our common room on Mino's bed, and apart from Mino, with no other girl, even with I did not have sex because I had an offer. Mino did the same, despite the sexy body that he found in me because of his big ass, and even though he does not have a veil, he does not step on anyone. And let's not betray each other. This was the story of my first sexual experience with my sister, which we completed together and wrote to you. We hope you will be a little happy reading this story in this unhappy world.

Date: January 30, 2018

Leave a Reply

Your email address Will not be published. Required fields are marked *