Georgia and her daughters

0 views
0%

سلام دوستان من چند وقتی هست که به شهوانی سر میزنم و داستان هارو میخونم واسه همین تصمیم گرفتم من هم داستان بنویسم ولی این داستان سکس من نیست این یک داستان خارجی هست که ترجمه اش کردم امیدوارم خوشتون بیاد اگه دوست داشتین نظر بدین تا بازم واستون ترجمه کنم بعدازظهر جمعه بود که به خونه برگشتم تصمیم گرفتم یه مدتی از وقتم رو با دخترم بگذرونم چون من معمولا جمعه ها خونه نبوم وقتی که وارد خونه شدم ژاکتم رو درآوردم دخترم رو صدا زدم ولی انگار خونه نبود رفتم یک قهوه درست کردم و اومدم جلوی تلویزیون هوا خیلی گرم بود پنجره رو باز کردم ولی باز گرم بود تصمیم گرفتم لباسمو بازتر کنم تا شاید خنک بشم کمی خسته بودم توجهم زیاد به تلویزیون نبود پاهام درد میکرد پس بلند شدم رفتم ماساژور پارو آوردم و پاهامو گذاشتم روش تا خستگیم در بیاد تو حال و هوای خودم بودم که دیدم از اتاق طبقه بالا که متعلق به دخترم پتی هست صداهای عجیبی میاد کمی گوش دادم صدا شبیه صدای درد یا لذت بود اول کمی ترسیدم ولی بعد تلویزین را خاموش کردم تا صدارو بهتر بشنوم صدا شبیه صدای ناله های خیلی خفیف بود با خودم گفتم یعنی صدای چی میتونه باشه ماساژور رو خاموش کردم و به سمت طبقه بالا رفتم صدای از اتاق دخترم می اومد صدای ناله بود با خودم گفتم شاید پتی دوست پسر خودش رو آورده خونه و دارن سکس میکنن البته اون تا حالا سکس نداشت زید آرایش میکرد و لباس های سکسی میپوشید ولی هر بار که باهاش صحبت میکردم پتی میگفت این کار هارو واسه جلب توجه پسر ها انجام میده ولی الان شاید موقعی بود که مچش رو بگیرم دمپایی های ابری رو پام کردم تا صدای پام اون رو متوجه من نکنه تا به سمت اتاقش برم وقتی به پشت در اتاقش رسیدم صدای یک پسر رو شنیدم که میگفت وااااااای پتی کست چقدر تنگ فکر کردم این صدای پسر همسایه بود ولی نمیدونم چرا یک لحظه از این جریان خندم گرفت سرم رو به نشونی شیطونی پتی تکون دادم وبه این فکر کردم که اون خیلی جوونه و ممکنه با سکس های خودش باردار بشه تو همین فکر ها بودم که صدای پتی افکارم رو پاره کرد وای درد دارم کمی یواشتر کنجکاو شدم در رو کمی باز کردم و از شکاف در نگاه کردم پتی روی تخت دراز کشیده بود و پاهاش تو هوا بود اول خوشم اومد ولی ناگهان در رو باز کردم رفتم تو وای خدای من چی میدیدم پتی و دختر کوچکم لوسی در رو آروم بستم متوجه من نشده بودند لوسی داشت کس پتی رو میخورد و هر دو اونها داشتن لذت میبردن لذتی که من همیشه بدون اینکه متوجه باشم سعی در سرکوب اون تو دختر هام شده بودم البته یادم رفت بگم که پتی ساله و لوسی ساله بودند داشتم او چیزی رو که دیده بودم توی ذهنم پردازش میکردم یک نفس عمیق کشیدم و دستگیره در رو فشار دادم و ناگهان وارد اتاق شدم هر دو اونها مضطرب برگشتند و منو نگاه کردن معلوم بود که جاشون رو عوض کردن و پتی داره با زبونش چوچوله لوسی رو تحریک میکنه هر دو داد زدن وبا ترس و تعجب گفتند مامان پتی سریع سرش رو از لای پاهای لوسی اورد بیرون و ملحفه رو روی خودش کشید و لوسی هم سعی کرد با دست خودش رو بپوشونه همه ما سکوت کرده بودیم در حالی که خیلی عصبانی نگاهشون میکردم به پتی گفتم انگار از سکس با خواهرت لذت میبری در حالی که هر دو داشتن تو چشمای من نگاه میکردن و معلوم بود حرفی واسه گفتن ندارن شروع به گریه کردند به سمت اون ها رفتم فکر کردن که میخوام اون هارو بزنم ولی هر دورو تو بغلم گرفتم و گفتم من قصد ندارم شما رو تنبیه بدنی بکنم ولی اونها باز گریه میکردن گفتم من عاشق شما هستم شما تنها دارایی من در زندگی هستید کمی آروم شدن و اشک هاشونو پاک کردن پتی گفت مامان هر تنبیهی در نظر داری مربوط به منه لطفا با لوسی کاری نداشته باش من بازوهای هر دوی اونهارو گرفتم و تو بغلم فشار دادم و گفتم کی میگه که من قصد دارم شما رو تنبیه کنم پتی دوباره شروع به گریه کرد ولی من آرومش کردم و گفتم حیف چشمای به این خوشگلی نیست که با گریه خیسش میکنی اونو تو بغلم فشار دادم و کمر و پهلو هاش رو نوازش کردم نوازش بدن لخت پتی باعث شد که کمی هیجان زده بشم و شعله آتش شهوت که مدتها بود در من ضعیف شده بود دوباره زنده بشه شروع به بوسیدن سر و صورت پتی کردم نمیدونم چرا ولی نا خداگاه دستم به سمت کس پتی رفت که تازه موهاشو شیو کرده بودو داشت جوونه میزد پتی جا خورد خودش رو عقب کشید و به من نگاه کرد لبخندی زدمو لبمو روی لبهاش گذاشتمو شروع به خوردن لباش کردم حس عجیبی داشتم مدتی بود که سکس نداشتم پتی خیلی خوب داشت لبهای منو میک میزد دستم رو بردم سمت سینه هاش و شروع کردم به مالیدن و خوردن اونها در همین زمان پتی دستش رو به سمت کی لوسی دراز کرد که در این مدت فقط داشت به حرفا و کارای ما نگاه میکرد و شروع به مالیدن کی اون کرد دیگه کنترلی روی کارهای خودم نداشتم پاهای پتی رو باز کردم وشروع کردن به خوردن لبهای کس پتی صدای ناله پتی و لوسی بلند شده بود همین طور که عشقبازی میکردیم پتی و لوسی بلند شدن و به سمت من حمله ور شدن تا منو هم مثل خودشون لخت کنن خندیدم وگفتم دوست دارین مامانو لخت ببینین اونها هم لبخندی زدند و تاپ منو از تنم بیرون کشیدن پتی دستش رو به زیر دامن من برد و با کسم بازی میکرد لوسی هم سینه های منو از روی کرست شروع به مالیدن کرد پتی دامن منو پایین کشید تا من لخت باشم دستم رو بردم پشتم و کرستم رو باز کردم سینه های کوچک من با نوک سر بالا جلوی چشمان دخترتنم بود گفتم نمیخواهید شیر بخورید اونها هم ل
Laughing and coming towards me and each of them started eating one of my breasts, biting their nipples and biting, sometimes biting their lips, it was really fun that two people ate my breasts at the same time, pressing my breasts together and fast I was moaning. Patti went down a little and took my shirt. My pussy was wet. First he kissed her and then he started eating my pussy. I was reaching orgasm. And I was eating Lucy's breasts. I really was not feeling well. I was satisfied, but the girls did not suddenly come to my mind. I got up and gathered myself a little. I told Patti and Lucy to bring their mobile phones. Call and put your cell phone on your own person, then I'm going to Petty Petty to Lucy and Lucy He called me when we put our mobile phones on the couch. The moan of the three of us went up in the air. He wanted me to sleep there until morning. There was a strange pain all over my body. I was tired, but the thirst for sex did not leave me again.

Date: July 15, 2018

Leave a Reply

Your email address Will not be published. Required fields are marked *