Let me mention… 1) that you did not become such a twisted sexy movie writer that you are lying
Maggie and this story was a lie or a fantasy for some reason… 2) I do not know some friends of any sexy story and read the end without any
The reason why some people start cursing… that my guess goes back more
To that person's culture 3 .XNUMX) that I often see connie sex with incest has become common and some friends insist on not
The importance of the appearance of the body م My dears, the attraction of sex is its diversity, but
The unusualness of it can not motivate the breast… Let's not forget that our singers are from all walks of life
Even cousins who read such content into a culture
Wrong and unusual "from the point of view of all human societies" leads to the fact that the torment of this promotion in any way may affect us as well. Shame on this sex.
My sex education, let's go گفتم I told you that after Iran, sex is the first
سکس با زری در کمد دیواری یه روز در غیاب مادرش به خونه اونها رفتم وزری برای اولین بار چطور ساک بزنم وچطور از ساک زدن لذت ببرم را عملا بمن آموزش داد حتما یادتونه که من یه پسر 14 ساله بودم و زری هم که از دوستان خوانوادگیمون بود حدودا 18 سال داشت اطلاعات زری بیشتر از تجربیات قبلیش با دوست پسرش بود وگفته های دوستاش…….اونروز بعد از یه خواب کوتاه نیم ساعته زری پیشنهاد داد بریم تو آشپز خونه وچیزی بخوریم…من که لخت لخت بودم و زری فقط شورتشو پوشیده بود…توی آشپز خونه یه مرتبه به خودم گفتم نکنه منم بایستی شورت میپوشیدم ..راه افتادم به طرف سالن که زری صدام کرد وگفت کجا میری؟ منم گفتم که قصددارم برم شورتمو بپوشم که زری خنده ای کرد وگفت میشه نپوشی؟ با اشاره به خودش که شورت پوشیده بود گفتم پس چرا تو خودت پوشیدی؟؟؟ من ومنی کرد وگفت : اولا خجالت میکشم دووما میترسم آلوده بشم…آخه زنها خیلی حساسن وباید از خودشون بیشتر مراقبت بکنن….وسوما اگه تودوس داری باشه منم در میارم….که یه مر تبه خم شد و شورتشو در آورد و پرت کرد تو صورت من…..راستش از این کارش خیلی خوشم نیومد ولی همینکه شورتشو از جلو صورتم برداشتم و جزئیات کس وکونشو دیدم خیلی لذت بردم….با وجود اینکه این اولین کسی بود که مستقیم میتونستم لخت لخت نگاه بکنم اما مطمئن بودم که یک کس بسیار زیبا جلو چشمامه زری بمن نزدیک شد و سرمو که با نگاه به کسش خم شده بود بالا آورد وگفت چیه ؟ بنظرت قشنگه؟….من ومنی کردم و گفتم بر منکرش لعنت…زری که از ناشی بودن من خبر داشت پرسید مزش چطور بود ؟ راستش نمیدونستم باید چی جواب بدم….لبخندی زدم وگفتم اگه تو گفتی کیر من چه مزه ای میداد منم میگم کس تو چه مزه ای میده….زری خند ه ی شیطنت امیزی کرد وگفت خیلی خوش مزه بود…حیف که نمیشد گازش بگیرم…ازش سئوال کردم کیر اون دوست پسر قبلیتو هم خورده بودی؟ یه کمی سرخ شد وگفت آره ولی نه به این مفصلی چون همش میترسیدم آبشو بیریزه تو دهنم ومنم اصلا آمادگیشو ندوشتم….بعد یه کمی راجع به جزئیات رابطه قبلیش با اون پسره تعریف کرد زری میگفت: هروقت میخواستیم سکس کنیم اون اصلا بمن توجهی نمیکرد وهر کاری دلش میخواست میکرد خیلی هم زود آبش میومد و قضیه رو تموم شده میدونست….زری همینطور که ادامه میداد چشماشو به یه گوشه ای دوخته بود و میگفت از دوستام خیلی راجع به سکس ودوست پسراشون شنیدم وخیلی دلم میخواست ببینم من چه شکلی میتونم لذت ببرم ولی هیچ وقت موقعیتشو مثل امروز پیدا نکرده بودم…..زری اومد و روی پاهای من نشست وتعریف کرد یه روز خونه یکی از دوستاش یه فیلم دست وپا شکسته پورنو گرافی دیده و خیلی دلش میخواد ادای اونارو در بیاره….ازش سئوال کردم مثلا چکار میکردن؟ گفت نمیدونم…باید یه بار خودمون دوتائی باهم ببینیم و اگه بتونیم اداشونو در بیاریم…بهش گفتم خوب یک صحنشو بگو تا الان اجرا کنیم ….زری از روی پاهای من بلند شد و روی میز نهار خوری خم شد وگفت مثلا اون آقاهه کیرشو میکرد تو کون خانومه …گفتم خوب منم الان همین کارو میکنم بلند شدم وکیرمو گذاشتم لای پای زری که یه مرتبه از جاش بلند شد و گفت خره مواظب باش من دخترم …من که تا اون موقع اصلا از این چیزا اطلاعی نداشتم کیرمو گرفته بودم تودستم وبا علامت سئوال منتظر جواب زری بودم که زری کاملا راجع به پرده بکارت برام توضیح داد منم که احساس میکردم الان علامه دهر شدم اشاره کردم که فهمیدم وخواستم که دوباره روی میز خم بشه رزی که از ببو گلابی بودن من نگران بود دستشو گذاشت روی کسش که من اشتباهی نکنم وخم شد روی میز …منم که دیگه داشتم منفجر میشدم سر کیرمو گذاشتم لای کونش …ازم خواست که آهسته برم جلو اما از اونجائی که سوراخش خشک بود همه تلاش من بی نتیجه بود و از حرکات زری میفهمیدم که دارم ناشی بازی در میارم و ادامه این کار نتیجه ای نمیده …همین موقع بود که زری از جاش بلند شد ورفت از داخل یخچال یه قالب کره آورد و یه کمی از اونو به پشت خودش مالید و دوباره روی میز خم شد …منهم که این آمادگیو دیدم به تلاش خودم ادامه دادم وبعد از چند لحظه مثل اونائی که توشهر غریب گم شدن وحالا راهو پیدا کردن فرو رفتگی سوراخ کونشو پیدا کردم که دیدم زری داره رومیزو چنگ میزنه …یه ذره فشار بیشتر دادم که دیدم زری کمرشو راست کرد وگفت بسه بسه ….من که دیگه طاقت نداشتم چند لحظه ای صبر کردم اما احساس اینکه سر کیرم داشت میرفت جائی که اوج لذت بود حاظر به عقب نشینی نبودم زری چندتا نفس بلند کشیدودوباره خم شد موقع خم شدن با حالت التماس گونه ای گفت یواش ..باشه؟ منم با اشاره سرم قول همکاری دادم…زری روی میز خوابید و به علامت آماده بودن اشاره کرد که بیام جلو این دفعه زری خودش کیر منو گرفت تو دستشو شروکرد به سرکیرمو مالوندن به دور سوراخ کونش منم که دستام آزاد شده بود با دودستم دو لمبه هاشو گرفته بودم وبرای اینکه سوراخ کونشو درست ببینم از هم بازشون کرده بودم همینطور که زری سر کیر منو به سوراخ کونش میمالید ناله هاش هم بلند شده بود …برای یه لحظه زری کیرمو دقیق روی سوراخش گذاشت ویه کمی خودشو به عقب کشید تا یه کمی از کیرم بره توکونش …منهم موقعیتو مناسب دیدم ویه کم فشار دادم که یه مرتبه زری جیغی کشید وگفت یواش یواش …..چند ثانیه بعدش خود زری شروع کرد به عقب و جلو کردن و منهم احساس میکردم که داره میره تو کونش …خیلی دلم میخواست تا آخر کیرمو بکنم تو کونش ولی دست زری که کیرمو گرفته بود مانع میشد..بالاخره بعد از چند بار عقب وجلورفتن هر دومو
N Zari took his hand from my back and you slept flat on the table… I also unknowingly started to go back and forth when I saw a villager saying that Zari was saying, "I'm finished, I do not know what happened, I started pouring water with a firm movement back and forth… And yelling… ..my butt became smaller after a while I wanted to pull myself back when Zari said wait… I did not hate کردم I obeyed …… Zari straightened his waist while looking for a paper towel and said be careful not to go out I am afraid juice I'm in front of you که I was afraid of Zari too, I followed him to reach for the towel on the cabinet… Zari, after preparing the napkin to hold the hole in front of the hole after he came out, said, "Bring it slowly… Believe me, it is one of the most enjoyable." The part of this sex was the coming out of my cock. My cock is enjoying… .. Finally my cock came out, Zari also put a paper towel in front of the hole and ran towards the bathroom من.Now I was lying on the cook's chair, I was thinking about the moments of this sex when Zari came and picked up a handkerchief a little longer and put on his shorts that were not handkerchief ار. … I, who could not speak, said it was better than excellent… Zari smiled and said sorry if I bothered you… Oh, Kirt is so big, I only did this once, if we do this a few times, we will both be relieved…. I gave it to him and asked him to bring us something to eat… Zari went to the fridge and brought the cutlet that his mother had given him with a little bread and we started eating… Believe me, from that day on, I feel like the most delicious food in the world ک cutlet ……
Sauce:
Hello. My penis is twenty centimeters thick and ejaculates late for about two hours. In professional and creative sex. I live in Tehran. Widows and single women for special and customized massage. نیاد.با تشکر
Conductor XNUMX
This number also has WhatsApp.