download

Ride of a beautiful lady with a thick head

0 views
0%

I fall. Every time this sexy movie happens, my cousin Hamid Herr

Everyone laughs and puts his tongue out of his mouth and puts sixty-two sexy fingers next to his mouth and

Someone jokingly says: "You are a clumsy girl, you do not know, do not ride."

With that short shorts and a cool summer T-shirt, he gets on his bike and pedals fast. I'm very broken. Well

What's my fault I have to wear these loose clothes

In the words of my mother, it is not clear that my nipples are protruding.

Wet couscous shorts come out of the pool of water

It's very, very unfortunate, the great lady, who sees this scene, hugs her with a state of taste and gives her the word sex umbol sex story.

I do not know, Hamid Dutamon and I are of Iranian sex, but

Why is it so easy for me? I have to be careful. This is what I say. My mother says with a wide frown, "Shame on you, girl." This was not my answer. What is related to the masculinity of boys? It is honorable and praiseworthy. Men of the family sit and burp the air .. I really do not understand. My mind is still a child .. I do not understand why a girl is incomplete and half and everyone should look for her husband because they think it is not perfect without a man .. I do not understand why when in the family talk It becomes a girl who has not been married until the age of thirty and is working on her own and wants to be independent. I get out of the thought of these things and I am shocked by the voice of my mother who says bring a tea star and one of the cups falls. I arrange them on my head and take the tea tray out of the kitchen with trembling hands. I hold them one by one and finally in front of Hamid. I played with my childhood. And when he took the tea, he put his hand on my finger and smiled a few times. As a child, was that bad for me?… From the beginning, this man was disgusting. I put the tray on the table and sat down. He was looking for a girl and he was saying awkward things to her .. At first I couldn't believe it, but little by little I saw the prince. Being..that's what I told the elders of the family, everyone said the same thing, Hamid, the boy, now he has done something out of youth and ignorance..it is nothing .. وقتی بابام گفت حرف نزن حمید پسر خوبیه.توی این دوره زمونه دستش به دهنش میرسه و آشناهم که هست چه بهتر دود از سرم بلند میشد ولی خب احترام واجبه و گستاخی ممنوع.مامان میگه دختر باید متین باشه و صداشو نندازه پس سرش.میگه نباید روی حرف بابات حرف برنی..باورم نمیشه مامان بابام دارن به زور منو مجبور میکنن با یه همچین پسری ازدواج کنم.البته سعید هم که از غیرت برادرانه فقط اینو بلده که بگه ستاره اون بی صاحابو بکش پایین انقد منو حرص نده…دیگه هیچی بلد نیست..توی این جور چیزا غیرت نداره.اصلا خودش هم نمیدونه غیرت چیه که..برای دخترهای مردم فاز روشن فکری برمیداره و هر شب باهاشون بیرونه به من که میرسه مگس نر هم از کنارم رد شه به ناموسش وسط خیابون تجاوز شده و هیکل مگس نر رو خورد و خاکشیر میکنه….هر روز اصرار ها برای ازدواج با اون هیزک بیش تر میشه و بالاخره فهمیدم این اصرارها بیجا نیست و راز های پشت پرده مالی بوش میاد.با یه کوله پشتی و یه مقدار خیلی ناچیز پول در خونه رو می بندم..ساعت حدود پنج صبحه..سوز سردی میادشال امو جلو میکشم و تند تند راه میرم و این خونه و همه آدم هاشو به امون همون خدای بالای سر میسپرمخسته شدم انقد راه رفتم.به یه پارک کوچیکی میرسم و سر نیمکت چوبی میشینم.‌چند دقیقه بعد یه پسر جوجه فوکولی از کنارم رد میشه و یه جوون کشداری میگه..یهو یاد زمان دبیرستانم میفتم که یه پسرکی از مدرسه تا خونه دنبالم افتاده بود و وقتی رسیدم خونه بابام گیر داده بود اون یارو دوس پسرته و تا این جا باهات اومده و کلی بحث و توهین…حالا این پسرک اگه الان دنبالم میومد چی..فک نکنم چون داره میرهسرمو برگردوندم و دیدم یه دختر با لباس های جلف و تنگ میاد سمتم..بهش میخورد از این دختر خفن ها باشه ها..همین طور که بهش زل زده بودم یه نگاه بهم کرد و گفت:دختر فراری؟نمیدونم چرا سرمو تکون دادم..گفت:شب کجا میخوابی؟..شب کجا بخوابم؟؟..گفتم:نمیدونمخندید و گفت:من و دوستم یه سوییت داریم اگه جایی رو نداری بیا پیش ما امشب….سه ماهه دارم با آیدا و سمیرا زندگی میکنم.باهام خیلی خوبن.دارن بهم یاد میدن خرج خودمو دربیارمسمیرا موهامو دکلره کرده و بلوند شده..قیافم دیگه اون حالت معصوم رو نداره..لباس های اونارو میپوشمهیچ شباهتی ندارم به اون ستاره سه ماه پیشبا آیدا شب ها میریم کنار خیابون وایمیسیم و ماشین ها تک تک بوق میزنن..آیدا میگه باید سوار ماشین هایی بشیم که حسابی خرجمون کنن و بشه تیغ اشون زد..سمیرا بهم یاد داده چه جوری با عشوه پسرا رو خام کنم و پول بگیرم ازشون..اوایل انجام نمیدادم و هی غر میزدم سر دوتاشون ولی رک بهم گفتن باید پول بیاری وگرنه باید گم شی از خونه بیرون و منم دیدم این جا حداقل ی سرپناهی هست و نیاز به کارهای بدتر نیست..در همین حد باشه خب اوکیهبا حس لمس دست های پسره لای پام مثل این چندوقت شروع به لرزیدن میکنم و عرق سردی از تیره کمرم میچکه.با اون صدای به شدت نکره اش میگه لیدی کدوم رستوران حال میکنی بریم؟هوم؟سرمو برمیگردونم و جوابشو نمیدم.یعنی نمیتونمکه آیدا از صندلی پشت با ناز مصنوعی قاطی کرده با صداش میگه دربند…امشب قراره بریم یه مهمونی..یکی از دوس پسرهای سمیرا مهمونی گرفته..استرس بدی ته دلم دارمولی اون دوتا ریلکس مشغول آرایش و انتخاب لباس اند.با نگاه به لباس آیدا چشمام میشه اندازه دوتا گردو و میگم:گفتی که مهمونی سادس این چیه آخهپشت چشمی نازک میکنه و میگه شاهین این جوری دوس داره هر چی اون بگه باید بپوشمبا خودم فکر میکنم مگه تو عقلت دست اونه آخه.خونه شاهین نزدیک ده پونزده تا دختر پسر ریختن توش و یکی یه گوشه سیگار میکشه و یه دختر لای پاش خودشو مثل گربه لوس میکنه..یکی گیلاس مشروب اش رو گرفته و تند تند میده بالا..چند نفری هم مشغول پاسور بازی..مثل دفعه قبل رفتم کنار پنجره و یه جایی دور از بقیه به مامان بابام فکر کردمیعنی الان در چه حالی بودن،حتما کلی پشیمونن که منو اینجوری از دست دادن و حسابی الان عزیز شدمشاید وقتشه برگردم خونه دیگه.این جا بین این همه کثافت جای من نیست.این چند وقت هم نتونستم مثل اینا بشم..توی این فکرا بودم که یه دستی داغ از بالا نشست روی سینه هام و سرشو آورد نزدیک و لاله گوشمو آروم بوسید.حس شهوت و عذاب وجدان باهم به تنم سرازیر شد..نه من میخوام برگردم خونه نباید خام اینا بشم….شماره مامان رو میگیرم برنمیداره..به بابام زنگ میزنمیه بوق..دو بوق..بوق سوم صدای خسته اش به گوش میرسه:بله؟…بابا منم ستاره…سکوت..بابا..الو..ستاره ام..دلم براتون تنگ شده..بابا اشتباه کردم میخوام برگردم پیش شما و مامانلحنش عوض میشه و با حالت خشم:خفه شو دختره چشم سفید..دختری که از خونه فرار کنه و سه ماه معلوم نباشه کدوم گوری رفته و کجا بوده دیگه دختر من نیستبغض میکنم و میگم:بابا من پشیمون شدم خب تقصیر شما هم بودصداش روحمو تیکه تیکه میکنه:تو مایه ننگ و بی آبرویی خانواده ام شدی..تو غرورمو رو شکستی ..کمرم رو خم کردی..گم شو دختره هرجاییاشک هام پی در پی جاری میشن……….امشب دیگه حوصله اون مهمونی های مسخره رو ندارم.دلم میخواد فقط بخوابم.با این حرفم سمیرا با تندی میگه:بیا زیر یه پسری بخواب حداقل به ی نون و نوایی برسی.آیدا هم از اون ور:انقد نرو روی مخ ستاره بهت میگم امشب فرق داره.خیلی خاصه.بیا یه چند نفرو تور کنیم و اگه زرنگ باشی حتی میتونی امشب یه حالی هم بکنی و صدای خنده دوتاشون میره هوا.لباس شب کوتاه زرشکی رنگی تنم میکنم و موهامو با اتو صاف میکنم.آرایش ملایمی برخلاف اون دوتا عجوزه میکنم و میرم به این مهمونی خاص..واقعا خاص انگار.همه جا تاریک و رقص نور فضا رو خفن کرده.بوی دود خیلی زیادی پیچیده.بوی سیگار انقد زیاد و غلیظ نمیشه که.دارم خفه میشم.دختر پسرها وسط اون همه دود و تاریکی بغل هم وول میخورن و خودشونو تکون میدن.دختر هایی میشه گفت تقریبا لخت با یه سینی دستشون و روش گیلاسی هایی مملو از مایعی سفید و قرمز حرکت میکنن و با دادن یدونه از اونا به بعضی مذکرها یه لب هم چاشنی میکردن.مات مهمونی خاص شده بودم.واقعا با اون دورهمی های دره پیت شاهین فرق داشت.سمیرا از پشت بهم اشاره میکنه اون مانتو رو بکن از تنت..بهتره یکم ریلکس تر باشم.این زندگی هستش که پیش رومه.بابام منو طرد کرد.پس راه پیش ندارم.غیر خونه این دوتا هرزه هم که جایی ندارم برم مگه این که به قول سمیرا باید هر شب زیر خواب یکی بشم.پس باید یکم خودمو با شرایط وفق بدم. I pick up one of those cherries and eat half of it, how bitter it is. I go to one of the rooms to get Mantomo and walk away from them for a few minutes. I open the door of the room and go to you. No one is there. One of them says: I said I want a young ace for tonight, but this is very good and a few other boys come in behind him and everyone is saying something .. why I do not understand what they are saying why my heart is beating so fast .. I am screaming behind my back One of them slaps me hard in the face and Yahoo comes to me. The other one grabs a bullet and tears my clothes. I fall to the ground. There is a deep pain under my heart. A viscous liquid has flowed down my legs.

Date: May 6, 2019
actors: charlotte cross
Super foreign movie Reputation اخهپشت اخهخونه Acquaintance respect Marriage From Shunaweil Sperm Glass I don't understand kitchen Kitchen the mistake Insists Fallen Honor Tonight election Size I think so Okihaba انارو This way cool بازییمثل game for me stay here Let's meet refined weave map بهچند Finally with them to weave پوشمبا baby خووابمبا I said in my sleep: You do not know, you laughed خوورمصدا I hate for you Fraternal for us Bulge Unlike picking up Bresciaida come back I came back I take takes I'm coming back will not return I do not believe Let's go home Elders بهمتوی count I do not understand Get my name Blonde Band watch بوصداش We were really بوداینارو Be sure kiss the feeling Bubuq it's outside clumsiness Pachelftibld patriarch Fathers Big breasts Boys boys of sorry they regret Secret Porn fifteen Complicated Complicated Proposal Summer the darkness Sour About shake them It's better a mattress توهینلاحا In front of them Gendah Answer Some time Mood Hamidham Animal Special Especially Flixweed Family our expenses Anger: Suffocation I asked Courtship They are good You are good خودونو Happiness Beautiful Street street destroyer Dadm said: Night Darmoli There are many داروقتی دارسمیرا High school Girls at night take out Darbyar Mesmira it comes Their hands The bathroom Washbasin heartbreaking دل صدای Follow me the two of them both of us Bike gathering That's it Restaurant Receipt went to spirit Room like My father's room I can go to my room روندندور childishness جزسمیرا Landing Femininity Your life StarScotbabaAlostar praiseworthy Flowing سپناهی Sartapamu his head White Girl Silence Directly Symphony Heavy Supermodel Big breasts Shah Kes Similarity I became something Maybe Why? Dad my face Şikستهخب shorts Birth certificate Shumbul Husband of the aunt Owner In the morning Weak Passersby I'm angry my pride I know how to run away I understood Foucault Sexy movies rug works of the boy i did do them کردبوی کردچیزی i did Drawing کنمالبت that for I have Short Small Last two months Groceries Arrogance Said the girl Said: I Cherry To shake Mamanlehnsh my mom Mantum Mantomo Model Male Masculinity Are you dead Masculine drunk artificial Absolute month Absolute life Information Gentle Forbidden party A guest my hair Mayadba Meadshall Miami I wear nothing Can you I'm spinning Mitchkeba Laughs There is sleep Wants I wanna She eats I eat They eat They eat plaque I eat the girl ميدولی I leave leaves میرسه: بلهببا It is gone I'm going to my home ميزدهاولش ميزنممانتو ميزنمیه ميننآیدا مينهنهپشت مينهخیلی Table cabinets ميزنهو Missed you break I am a girl Night and night I hear میشانگشت I sit down I sit down میشنم‌چند میکردنمت ميشمکه ميمآرایش ميمباهام کردنندستام میه: تو ميهسبک میهمیفتم ميههر ميهیکی I say: Dad I say: You said He says: Come Says the girl He says: I said Says: Like Says I say they say I take Ignorance his honor I could not We will not I did not have There is no change They are not at all No clothes don't do it not at all don't come Namazmo I can not I can't I did not Does not mean I do not know Does not know I do not understand نندزه You are not نهبغض You are not There is no I am not busy I do not understand Is not Host yet Hmm tears everywhere Hvalbas هوااقعا never وایمیسم Existence Savage ور: انقد One of them

Leave a Reply

Your email address Will not be published. Required fields are marked *