Family sex

0 views
0%

Hello, I want to write my sex with my aunt and my mother to you; I am very good with my little aunt. I rubbed her back and kissed her all over her face a few times, of course, except for her lips, she was comfortable in front of me and often put her shirt up so that I could see her breasts until a few months ago when I read her memoir about her sex with her boyfriend and that He has no veil and what a pleasure he had written. I was just reaching his sensitive places when Yehu came and took my book and said yes, I said yes, but I did not tell anyone until it passed and one night when I saw our blood, I fell asleep, put my hand under his pants and gently put my hand in And I slapped his hand, I saw him bit his lip, I realized I woke up, I pulled his hand, when Yahoo took my hand, he said unconsciously, what are you doing? I took it and grabbed my back.The man did not let him sleep.

The next morning he said let's go for a walk and we went and then we went back I went to the kitchen and he went upstairs to change his pants and I went upstairs I saw his pants were down and his shorts were cotton shorts and he was obviously standing and he was looking at me and there was no movement He could not wait and I went to him and I grabbed my back from his pants to his pussy, I put my hand under his pants and put my lips on his lips and he pressed his lips and I rubbed his pussy when my mother yelled at Saddam, I pulled my hand out and put it in her mouth and soon That night I said I love you very much and I want to feel the warmth of you and he turned to me and said at noon I wanted to be naked you make me like a man and I a woman I approached her and pulled my back out of your pants and He quickly took my hand and said that my own trowel is going to my own person and I was just looking at these words and I just said and if we do it now, we can not do it and it will be better to leave until another time when the situation gets better and he said yes and I put my hand in his mouth And I would slowly suck and practice with him, and he would put his hand in his pussy, which was now soaked, and he would bring it out and eat it.And in short, he was asleep when I saw Zayas and I pulled the blanket aside and kissed him and pulled his shirt up.
In the morning, he told me that he had been having sex with me until morning, and I told him not to get up now, and he laughed and passed until the summer of this year, when I was there, he was the only one; He had gone to the bathroom and I was out. I came and knocked on the door and saw that there was no one. I came from the wall and saw that he was in the bathroom and the towel in front of the valley. He satisfies himself to see me, he was scared, but for a moment he saw me, he got up and came forward to see me. He said straight to me. And I licked her and reached her breasts. I reached her and told her to open her legs and someone came out of her face and I ate as much as I could, I put my finger on her and she shivered until she came to me and the water came in my mouth and I kissed her on the lips; Raise your legs, which took my back for a moment and said, "Do you really love me?" I was pumping and he was looking at me with a smile and I was doing it when I saw that it was enough and the water was running again; And he took the form of a dog; he told me to calm down and I said yes and I saw his ass. I started licking and put my finger on it and he said what did you do? And he licked it and said, "I want it again." And he grabbed my back and licked it nicely until I laid an egg; I also kissed him and saw that it was getting late.
گفت نه در نیاری بده تو جر بخورم و من هل دادم تو و گفت تند تر و منم تندترش کردمو تادسته میكردم که دیدم ابم داره میاد و کیرمو بیرون کشیدم و بردم جلوی دهنش و اون با دستای خیسش برام یه جلق حرفه ای زد و کیرمو کردم تو دهنش و همه ابمو خورد؛بعد دستمو بردم سمت سینه هاش و گفتم تا سال دیگه اندازه هندونشون کن من زن سينه کوچیک نمیخوام اونم گفت اقای من تو هم کمرتو سفت تر کن که خانومت بیشتر حال کنه و زود بلندش کردم بعد زیر دوش همدیگه رو بوسیدیم اومديم بيرون؛من دیگه حال سکس نداشم؛ باز اومد نشست کنارم کیرمو گرفت تو دستش تا یکم باهاش بازی کنه؛گفتم فیلم سوپر میبینی گفت خوراکمه گفتم چی گفت همین لزبین و از پشت کردن گفتم اگه لز میبینی تا حالا با کسی داشتی گفت اره گفتم کی گفت دوستای دانشگاهم چهار نفری شبها وقت خواب لخت میخوابیم و پستونای همدیگرو میخوریم و اونا کونه منو میخورن و منم بهشون شیر میدم گفتم پس حال میکنی ها گفت با تو بیشتر خوش گذشت گفتم پس پاشو یه قمبل کن کونتو دوباره بکنم گفت باشه و کیرمو دوباره گذاشتم تو کونشو و تلمبه زدم و این دفعه شدید تر بود و کم کم داشت ابم میومد که دیدم در میزنن زود کیرمو کشیدم بیرون و رفتم سمت در دیدم خاله بزرگمه و گفتم دیر اومدی و بوسیدمش اون منو بوسید و به سمت سینه های بزرگش هل دادو گفت افروز خونس گفتم اره؛ رفتیم خونه و دیدم رفته دستشویی تا کار نیمه تمومشو تموم کنه؛منم پشت سرش زود رفتم و یه جلق زدم؛بعد اون سعی میکردیم وقتی کسی نیست سکس کنیم البته من از 4 تا خالم سه تاشونو کردم که هیچ کدومشون به هم نمیگن شایدم گفتن ولی من نمیدونم؛حالا جريان سکسم با خاله بزرگم رو مینویسم این خالمو خیلی دوستش دارم واقعا؛چون منو دوست داره و پیشم ازاده این خالم اسمش سار و قهرمان شنا هست بخاطر همین بدنش خیلی سکسیه سنشم دو سال از مامانم کوچیکتره و حدود 35 سالشه کونش خیلی تپله و سینه هاش که نگو اندازه هندونه ولی افتاده نیست و سر بالاست البته ازدواج نکرده ولی اهل خوشگذرونیه و عرق خور اما یکم خجالتی؛کون همه دخترا و زنهای فامیل رو سوزونده منم که خیلی دوستش داشتم خیلی دور و برش هستم خالم تو یه منطقه بالاي شهر یه اپارتمان اجاره کرده بود و منم که همیشه پیشش پلاس بودم و اونم که از خداشه میدونستم که کسش اکبنده اکبنده و همین منو تشويق ميكرد که زودتر بکنمش یه روز که شبش خونشون بودم باهم میخوابیدیم شب دیدم خوابیده اروم دستمو بردم روی صورتشو نازش کردم و گفتم اگه خالم نبودی میبردمت یه جای دور پیش خودم خیلی دوستت دارم و بعد دستمو گذاشتم کنار سینشو خوابم برد؛صبح دیدم رفته حموم و منو صدا میکنه حموشون هم کنار اتاقه و شیشهاش مات بود دیدم سینه هاشو چسبونده به درحموم میگه حوله رو بیار زود حوله رو دادم تو دستشو اومد بیرون حوله رو دور کونش پیچیده بود و سینه هاش معلوم بود خودمو زدم به بیخیالی و لی اومد نشست کنارمو گفت میبینی واسشون زحمت کشیدم وپاشد رفت و منم حال کردم که مقاومت کردم مقابلش؛گذشته و گذشت تا اینکه یه دو هفته بعد اومد خونه ما همه رفته بودن بیرون و منم که اومدم دیدم تنها نشسته تو اتاقم و داره فیلم نگاه میکنه و دستشو از زیر دامنش برده توشورتش و کسشو داره میماله یه اوهوم کردمو اومدم تو اتاق که دیدم خودشو جمع کرد و کامپیوترم زود ریستارت کرد؛منم گفتم دارم میرم حموم راحت باش عزیزکم؛اینو که گفتم حالش بهتر شد؛رفتم جلوش گفتم بشین فیلمتو ببین نگران نباش خانمی من به کسی نمیگم و رفتم حموم؛ به عشقش یه جلق حسابی زدم دوش رو که بستم اروم اومدم بیرون دیدم نشسته دامن و شرتشو داده پایین داره یه فیلم سوپر نگاه میکنه و کوسشو میماله كیرم دوباره راست شد رفتم کنارش و تا دید لختم و کیرم کنار صورتشه شوکه شد گفتم راحت باش نشستم کنارش کیرمو گرفتم تو دستم و مالوندم و اروم دستمو بردم سمت کسش و واسش مالوندم اونم سینه هاشو اورد بیرون و میمالوند منم سرسینه هاشو میبوسیدم حال ميكرد دیدم بسشه نشستم و زانو زدم وشروع کردم به خوردن کسش دیدم داره ارضا میشه بلند شدم گفتم وقت كردنه کیرمو گذاشتم دم کسش و یه دستمال کاغذی دادم دستش و گفتم میخوام زنم بشی گفت باشه و کیرمو فشار دادم توكوسش گفت ا ي ي ي ی منم بیشتر فشار دادم تا پردش پاره شد و زود دستمال رو گرفت جلوی کسش خونها رو که خوب پاک كرد دستشو گرفتم و کشوندمش سمت تخت و به پشت خوابوندمش گفتم پاهاتو بده بالابعد کیرمو گذاشتم دم کسش و سینه هاشو گرفتم و دادم کیرمو تو کسش تا دسته حسابی که تلمبه زدم دیدم اره وقتشه که کونشم افتتاح کنم برگردوندمش و گفتم رو زانو هاش بایسته کیرمو گذاشتم دم کونشو دادم تو داد نزد ظاهرا كون داده بوده تند تلمبه میزدم که دیدم داره از کسش اب میاد دستمو بردم جلو کسشو ماليدم حسابی تلمبه زدم تا اب کیرم همش ریخت تو کونش و همونطوری روی کمرش موندم تا حالم جا اومد رفتم سمت سینه هاش ویکیشونو گرفتم تو دهنم و مکیدم بعد بلند شدیم و خودمونو مرتب كرديم شب که دوباره وقت خواب شد مامانم با خنده گفت تو برو پیش خالت من شب تنها میخوابم اخه بابام رفته بود بار داشت تا 1 ماه دیگه نميومد منم رفتم دیدم خالم رفته زیر پتو زود شلوارمو کشیدم پایین و اومدم بزارم تو دهنش زود بلند شد دیدم لخته لبه های تختو گرفت و گفت از کونم میکنی گفتم عشقمه و يه توف و کیرمو گذاشتم دم کونش دادم توش تا یه ربع ميکردم نگو مامانم از لای در دید میزده و فکر کنم اینا دست به یکی کرده بودن من سینه های خالمو گرفته بودمو میکشیدم و وکونشو جر میدادم که یهو ابم با فشار اومد نصفش ریخت تو کونش خالم زود برگشت کیرمو گرفت تو دهنش بقيه آبمو تا اخرش خوردچند روز از رفتن خالم ميگذشت و من دلتنگ يه سکس بودم مامانم هم اخلاقش فرق کرده بود ديگه مارو تحويل نميگرفت از بچگي منو ميبرد حموم و تو حموم کيرمو دستش ميگرفت و ميگفت ببينم کي به درد مامانت ميخوري و تا همين سه هفته پيش هم همينطوري بود تو حموم که رفت گفت تو هم بيا منم لخت شدم و با کير شق رفتم حموم ديدم مامانم نشسته رو چارپايه داره خودشو ميشوره گفت بيا بند کرستمو باز کن منم بازش کردم اما کيرم خورد به پشتش که يه لحظه برگشت کيرمو ديد و خندش گرفت بعد جدي شد که هوي من مامانتم ها يه وقت فکر گاييدن منو نکني اين گاييدنو يه طوري گفت که فهميدم اگه بکنمش هم چيزي نميگه ولي نکردمش اما وقتي اون بلند شد که دوش بگيره گفتم مامان موهاي کستو نزدي گفت نه وقت نکردم زود دستمو بردم طرف ماشين اصلاح و بعد گفتم همونطوري وايستا تا بزنمش گفت کسمو نبري گفتم نه بابا منم شروع کردمو موهاي کسشو زدنو و يکم با کسش بازي کردن که نزاشت خودشو شست رفت بيرون منم دنبالش رفتم اما ديدم که چيزي نصيبم نشد بلند شدم يه جلق زدمو رفتم بيرون تا امروز که دوباره من حموم بودم و داشتم جلق ميزدم که در زد اومد تو کيرم شق بود و اونم ديد اخم کرد و گفت چرا جلق ميزدي گفتم از بي سکسي گفت که از بي سکسي؟ رفت زير دوش و کونشو کرد طرف من براي اولين باراز پشت بغلش کردم گفتم دوست دارم و کيرم رفت لاي پاهاش گفت برو عقب نامرد گفتم چرا مامان من خيلي دوست دارم ها گفت اره ميبينم خم شد که صابون از کف حموم برداره زود کير شقمو کردم تو کونش يه جيغي زد و گفت بکش بيرون کيرمو کشيدم بيرون و نشستم يه گوشه گفتم مارو باش که فکر کردم ميتونيم با مامانمون راحت باشيم و ببوسيمش و بغلش کنيم گفت واقعا که رو داري کونشو دوباره طرف من گرفت شروع کرد سينه هاشو شستن من از پشت کونشو بوسيدم گفتم ببخشيد ديگه نميکنمت گفت پاشو خودتو لوس نکن منم پا شدم بغلش کردم و يکم منو به سينه هاش فشارداد و زود رفت بيرون منم 10 دقيقه اي رفتم بيرون و حوله رو دور خودم پيچيدم رفتم طرف حال تا بلکه بتونم يه جوري کيرمو بهش برسونم ديدم وسط حال لخت لخت ايستاده داره ميرقصه حوله رو انداختم و از پشت بغلش کردم با يه دست کس و با يه دست ديگه سينه هاشو گرفتم و گفتم چرا از من ناراحتي مگه خودت نگفتي ميتوني منو بکني گفت : بخاطر همينه افتاده بودي روي خاله سارا بلند هم نميشدي اونطوري ميکرديش نميگي منم که مامانتم بيشتر از اون نياز دارم
I said, "Oh, I'm going to sacrifice my mother. I did not know if you wanted to, otherwise I would have come that night. And I started to eat it and I gave my tongue as much as I could, he was holding her breasts and he was sighing, I was also putting my finger on you and I was eating it, I saw that it was time I told him to get up; And I put her pussy, I gave her a pump, I pumped her, my mom, she was pumping fast, and I had taken her breasts, and my breasts were going soft and wet, then I saw her butt was blinking. I gave her my back, we were in her ass, we were talking, she was saying, "Oh, give yourself a bad one, give me a crime." I said, "Mommy's eyes, I did so much." Then he lay down like that. I went to his side and took his nipple in my mouth and we slept. .

Date: February 12, 2018

One thought on "Family sex"

  1. Hello to all my sexy friends who love each other
    I am Mahmoud XNUMX years old from Tehran and I love sex with several people at the same time
    I like to eat the arithmetic of the person in front of me and bliss so that I can satisfy him a few times and drink his water and taste it.
    Then, if the other party was satisfied and liked me and allowed me to go to the main thing, which is the same as long sex
    Oh, I usually have long sex and I really like to have sex for XNUMX-XNUMX hours.
    If the case of a lady is a girl, I will serve you willingly and without any trouble
    XNUMX

Leave a Reply to Mahmood Cancel reply

Your email address Will not be published.