download

Milf with very big chins and an insect girl under her arm

0 views
0%

I was very angry when I was a child. It was a 6-7 year old sexy movie where I slept on my stomach

And I was thinking of our tenant woman who was walking comfortably in front of me, once I was taking off her sexy shorts from the rope that

See! Those who know how good it is to be in these situations

Obviously, I went out until evening and my heart was pounding and I was afraid to tell my mother, but when I came back, it seemed like no!

God, he had a hot tail, maybe he said it and my mother did not bring it to Rome

… Let's go. When he was 15 years old, we went to the nest quite by accident with a friend of mine to his cousin who

In Hakimiyeh, Kos, Tehran, we were sitting and meeting a young man

I had sex, the story of which is very funny, maybe in another opportunity I will tell you, after that Rome opened and I thought of everyone as having sex in the story.

I can do that easily! So far, maybe 100 Iranians have sex

بیشتر سینه دختر مدرسه ای ها رو تو ماشین خوردم خیلی حال میده همشون فکر میکنن که مرد آرزوهاشونی!این داستانی رو تعریف میکنم واسه همین امساله و خدا نکنه که سر کسی بیاد که بدتر از این نداریم!من 25 ساله شدم!ما طبقه چهارم میشستیم و چند سال پیش همسایه طبقه پایین عوض شد و یه زن و شوهر با یه پسر 10ساله اومدن جاشون،باسن زنه که اسمش نسرین بود حرف نداشت جنیفر باید میومدو لنگ مینداخت!جدی میگم مثل اون کم دیده بودم نه اصلا تا اون موقع ندیده بودم از خوشکلی کم و کسر نداشتچندین باری به عشقش جق زده بودم ولی شوهر داشت و منم داستانهای بدی راجع به نزدیکی با زن شوهر دار شنیده بودم حقیقتش میترسیدممن رشته ورزشی ام موتور کراسه 2 سالم مقام ؟استان تهران رو گرفتم همیشه یکی دوتا موتور شاسی بلند تو حیاط داشتم یه موتور لانزا (یاماها) هم خریدم که کس خورش خیلی خوب بودچند باری ناغافل وارد حیاط شدم که دیدم نسرین(زن همسایه) با دختر همسایه طبقه اول که خیلی هم زشت بود دارن موتور لانزای منو میشورن یا دستمال میکشن یا باهاش عکس میندازن،موتوره بهونه ای شد تا بیشتر باهاش حرف بزنم ازهیجانات ولذت موتور سواری براش بگم از قضا نسرین هم عاشق موتور سواری بود ولی از شانسش یه آدم ریقو و اسکل شده بود شوهرش که دوچرخه سواری هم بلد نبودنسرین تو یک شرکتی زیر نظر ایران خودرو کار میکرد شماره تلفن منو از مادرم گرفته بود تا یه کار خوب و دایم برام تو شرکت پیدا کنه یه روز زنگ زد به مادرمو گفت که به آقا احسان بگید که فردا آماده باشه 8صبح با هم بریم شرکت واسه پر کردن چند تا فرم و…منم تو پوست خودم نمیگنجیدم،از خوشحالی داشتم بال در میاوردم سریع رفتم و ماشین و شستم و کلی برنامه ریزی کردم که بعد از شرکت ببرمشو بهش یه ناهار بدم و اگه تونستم باهاش سر شوخی دستی رو باز کنم!صبح خیلی زود پاشدم کلی به خودم رسیم،لحظه شماری میکردم که ساعت 8 بشه و بریم،کلید ماشینو برداشتم و رفتم پایین مادرم هم اومد تا ازش تشکر کنه بعد چند لحظه اومد گفت با مترو خیلی راحت تره و زودتر میرسیم واز این حرفا کلی خورد تو ذوقم!منم واسه اینکه با این اونجا همکار بشم از بخت بد شلوار پارچه ای پوشیده بودم و هی با دست راستم کف دست چپم و میخواروندم!چند باری تو تاکسی و مترو خودمو بهش مالیدم دیدم بدش نمیاد خلاصه رفتیم و مصاحبه کردم و چند تایی هم فرم پر کردم،همیشه جلوتر از من راه میرفت دیونه ام کرده بودچند روز بعد خبر رسید که خودش هم بیکار شده یه بعد از ظهر یه اس ام اس رمانتیک برام فرستاد منم یه جوک با ادب براش فرستادم یه دفعه یه جوک خیلی زشت برام فرستاد باورم نمیشد که خودش باشه منم یه جوک سکسی براش فرستادم یه اس عاشقونه بهم داد منم اس دادم که این اس جوک و کس شعر نیست واقعا عاشقتم دیوونتم، نوشت منم عاشقتم نوشتم فردا میای صبحونه رو باهم بخوریم؟نوشت آره کجا؟ نوشتم پس فردا میریم بیرون فردا میخوام دست پخت تو رو بخورم نوشت جدی؟نمیترسی؟ نوشتم نه تا فردا صبح که پسرت میره مدرسه بای نوشت بایفردا 7:20 دقیقه بود که پسرش رفت مدرسه اس دادم دارم میام گفت بیا،لباسهای بیرونمو پوشیده بود اومدم پایین دیدم از لای در داره با خجالت منو نگاه میکنه رفتم جلو دستم و سمتش دراز کردم از لای در با هام دست داد دستشو محکم فشار دادم و بوسیدم از جلوی در رفت کنار قلبم دوباره تند وتند میزد کتونی هامو گرفتم دستمو رفتم تو،کتونی هامو تو آشپزخونه گذاشتمو رفتم تو پذیرایی اونم مانتو پوشیده بودخیلی ترسیده بود دور خودش میچرخید رفتم نزدیکو بازوهاشو گرفتم گفت آخه من شوهر دارم گفتم خب منم دوستت دارم این به اون در! I kissed her on the forehead and kissed her. It had become more beautiful. I went to her, hugged her tightly, went to her lips, started eating her. She started to be professional. I just could not tell her what a bad taste her lipstick tasted. I started licking it, it was salty, but what an intoxicating smell it was. Little by little, I opened the buttons of the mantoux. I fell asleep myself, I fell asleep myself. The next method, I went to her breasts, I do not know why you were ashamed to see her breasts? I kissed her belly a few times and came to her pants. I was so hot from eating my shorts that I came to take off my shorts, but it didn't work. I pulled tight so that the sound of her pants was torn, no one was a woman 2, no one was a girl, how cute she was, I took off my shirt, she was staring at my body (my body is very muscular) And he took my back, one of his eyes was rounded, oh, my back was very thick, I closed his eyes, I put his feet on my shoulders, I slowly put my back in his pocket, he was fainting, he had surgery after having a baby, he had tightened it, as if his husband's deal was too It was a pen, I started to move back and forth, then I looked back and forth a few times, he was satisfied, and he wet himself. I sharpened it quickly. And I thanked him. He also thanked me a lot. He said that in the 33 years he has been married, it has never been like this. How professional!

Date: July 1, 2019

Leave a Reply

Your email address Will not be published. Required fields are marked *