Gotita

0 vistas
0%

Mahsa y Negar son mujeres de los hermanos de mi esposa. Mahsa tampoco es económicamente delgada y fea, pero es muy popular. Negar, yo era muy amigable y bromeábamos y estos dos eran muy tercos.

یه روز رفتم خونه مهسا پسرش اومد جلو در رفتیم تو پرسیدم مامان کجاست؟گفت حمومه پسرش گفت اقا داود من بیرون کار دارم الان میام رفت بیرون تنها موندم کنار بخاری نشسته بودم حمومشون هم درش به هال باز میشد وسوسه شدم برم دیدش بزنم گفتم اگه بفهمه ضایع اس منصرف شدم جلو در حموم نیگا کردم دیدم حوله و شورت و لباس تمیزاش جلو در با خودم گفتم حتما می اد بیرون خلاصه دیدش می زنیم تو فکر بودم که پسرشو صدا کرد منم صدا ندادم درو باز کرد اومد بیرون حولوشو برداره منو دید یه جیغی زد و دوید رفت تو حموم در کمی باز کرد گفت اقا داود شرمنده اون لباسامو می دی رفتم لباسشو بدم شورتشم گذاشته بود رو .دستمو گذاشتم رو شورتش دو دستی دادم اونا رو گرفت گفت پس این گل بسر هادی کجا رفته گفتم رفت بیرون الان می اد رفتم نشستم اومد بیرون گفتم به به عافیت باشه حموم مموم که دایره از این که من لخت دیده بودمش یه کم خجالت می کشید با خنده گفت نه اینکه شما اصلا حموم نمی رین ما بعد یه هفته رفتیم یه دوش گرفتیم حالا تو ابرومو ببر الکی گفتم پس دیروزی چی بوده خبرا زود می رسه گفت نه بابا تازه امروز چراغ سبز شده کیرم سیخ شده بود باهم شوخی می کردیم ولی نه تا این حد میوه اورد گفت شما بخور تا من موهامو خشک کنم گفتم اره خشک کن تا نگار حرفمو باور نکنه بهش میگم رفتم مهسا رو تو حموم گرفتم تا اسم نگارو اوردم انگار برق گرفتش گفت ولش کن بیشعور کثافتو گفتم چرا چی شده ؟گفت گفته من مهسا رو با مرد همسایشون شوخی میکرده دیدم خدایش من با فامیل و اشنا شوخی می کنم ولی با همسایه نه دیگه زنگ زد پسرش اونم گفت ناهار می مونم خونه دوستم من گفتم گیرم اصلا شما شوخی هم کردی اون نباید می گفته گفت خدامه یه جیزی ازش داشته باشم منم گفت اون عادتش دوسه مورد هم برا من گفته اتفاقا منم براش دارم بلند شدم که برم گفت تورو خدا نرو یه لقمه باهم حاضری می خوریم بعد میریم زیاد اصرار کرد منم قبول کردم زنگ زدم خونه مادر خانمم گفتم مهسا نمی زاره بیام اونا هم عادت مهسا رو می دونستند چیزی نگفتند رفت ناهار حاضر کنه کم کم حالم عوض می شد و کیرم سیخ بود تو فکر این بودم که چه چوری مهسا رو به راه بیارم پرسیدم پس اقا نمیاد گفت رفته ماموریت گفتم ازکی؟ گفت الان 20روزی میشه 40روز دیگه می اد فهمیدم تو کف کیره گفتم پس حسابی خماری گفت نه بابا ما دیگه عادت کردیم گفتم مهساخانم من از این اخلا قت خوشم می اد با همه راحتی گفت با همه که نه با شما راحتم و شوخی می کنم یه چیزی به ذهنم رسید به خودم گفتم یه چیزی می گم ناراحت شد میگم شوخی بود نشد که چه بهتر گفتم از من نمی ترسی که تنها پیشتم خندید و گفت تو مگه لولویی ازت بترسم توهم مثل شوهرم مگه می خوای چی کنی که از ت بترسم؟رفتم اشپز خونه از پشت بهش چسبیدم حرفی نزد گفتم می خوام باهات حال کنم کونشو عمدا تکونی داد گفت حال کن عزیزم روسریشو دادم بالا گردنش افتاد بیرون یه بوسی از گردنش کردم هر چی تو دستش بود گذاشت رو ظرف شویی برگشت طرف من لباشو اورد جلو لب گرفتن مان شروع شد گفت جیگر منو ببر رو تخت تو بلغم بردمش تو اتاق گفت بزار برم در و ببندم نذاشتم خودم رفتم درو بستم اومدم دیدم کامل رفته زیر پتو گفتم سردتت گفت اره منم رفتم دیدم لخت گفتم مثل اینکه خیلی عجله داری گفت اره الان بیست روزه کیر ندیدم تازه امروزم پریودم تموم شده دست برم رو کوسش خیس شده بود خواستم براش بخورم گفت نه کیرتو بده من منم لخت شدم رفتم رو سینش کیرمو انداخت دهنش خیلی باحال ساک می زد و هر موقع در می اورد می گفت جووووون چه کلفته کیرمو در اورد گفت بسه دیگه برو .بالشو گذاشتم زیر کونش اونم پاهاشو بالا نگه داشت با اب دهنش کیرمو خیس کرد گذاشتم رو کوسش چوچو ل شو با کیرم می مالیدم اونم تو یه عالم دیگه بود گفت بده تو لامذهبو هلاک شدم با تموم زورم تا ته کردم تو کوسش نفسش بند اومد یه کم صبر کردم گفت ویلونت نمونه نفسمو بند اورد گفتم الان خوبی گفت اره یه دو سه تا محکم بکوب منم این کارو کرد دندوناشو بهم فشار می داد با دست ملافه رو گرفته بود و مدام کمرش قر می داد می گفت جووووون کییییییر کییر بده چنان ابشو خالی کرد که بی هوش شد من داشتم تلمبه می زدم که به هوش اومد گفت نریختی گفتم الان گفت درش بیار کیرمو کشیدم بیرون قمبل کرد گفت بزار توش گذاشتم توش موقع در اوردن کوسش باز می مونو صدای فرت فرت میداد که ادمو می برد به اسمونا گفتم مهسا نتونستم بکشم بیرون و تموم خالی شدم توش به کمرش فشار اوردم خوابید منم خوابیدم روش.

Dos minutos después, me desperté con su caricia. Tráelo aquí un día, le daré una gota, se la echaré en su té, vine a ti, sal por una excusa, luego ven, por ejemplo, llévame, Diré por qué no, luego fuimos a casa de la madre de mi esposa, la siguiente vez que le di la gota, se levantó y no me dio tiempo a hacerlo, una mañana me llamó y me dijo que viniera para acá. al mediodía. Le dije que echara 15 gotas en té o agua media hora antes del almuerzo. Salí a las 12. Solo eran dos. Estaba claro que estaba de mal humor. El baño duró unos minutos. Fuimos juntos al baño. Mahsa dijo: "Voy al supermercado del barrio. Ahora voy".La Sra. Negar no está en buenas condiciones. Él dijo: "No, se tropezó. Me levanté. Dejó caer un poco la boca y luego dijo que no quería besarte". La acerqué a la cama, levanté sus piernas hasta el borde de la cama y me arrodillé sobre la cama. Dale un crimen más fuerte al fondo, Dios no lo quiera. Mahsa no se adelantó intencionalmente, era como si estuviera satisfecha, yo también estaba golpeando fuerte, los dos estábamos satisfechos el uno con el otro. Tu mano no duele, ¿qué puedo decirte, qué quieres hacer? El tigre se arruina solo. Mahsa dijo: "Es una lástima, por David, sé que lo obligaste, de lo contrario no habría levantado las cejas y la timidez. Bueno, el bebé lo había pedido. Mahsa dijo: "El burro lo quería. Lo besé. Él dijo: '¿Quién eres?' Le dije: 'Te llamo'. Dios bendiga a Mahsa, la mantuve en algún lugar, dije, no tengas miedo, le dije que terminara el caso, ella prometió, Le saqué sangre, le apreté la cabeza allí también, no quedó satisfecha, le obligué un pepino a su prima y me fui.

Fecha: Febrero 16, 2018

Deje un comentario

Su dirección de correo electrónico no será publicada. Las areas obligatorias están marcadas como requeridas *