Fue muy intenso. Llevaba un sexy vestido rojo de película gritando.
La oscuridad y la fuerte lluvia gritaban desde la distancia. No me importaba, solo quería que alguien me montara sexy
Me desharé del mal tiempo de Shah Kas. Tomará 2 minutos
206 Sport Me paré frente a mis pies y me subí al auto sin ningún problema. Él se sobresaltó. Lo miré fijamente durante un rato. Un niño
alto alto Guapo que no se parece en nada a esto
Buen trabajo. Estaba bromeando con Ina Piston cuando dijo ¿qué no viste? Dije si quieres ser honesto, no he visto a nadie hasta ahora
Significa que mi trabajo es tal que no tengo relación con la gente.
Me volví y me senté hacia adelante. No dijo nada más. Estaba revisando mis recuerdos de la misma manera. ¿Qué era yo? ¿Dónde estás ahora? Historia de sexo ¿Por qué estoy aquí? Por qué
¿Me doblaste así? Por Dios, Irán se merece mi propio sexo.
Vi más que eso. entonces por qué ???!!! Que Yehu estacionó el auto frente a una hermosa casa. گفتم چند نفريد؟ گفت بيا بالا كاريت نباشه .درو باز كرد رفتيم تو. سوار آسانسور شديم طبقه ي آخرو زد رفتيم بالا. درو باز كرد. Dijo la dama primero. Dije: burros después. Lo pasamos bien en la puerta y fuimos a ti. Una casa grande y ordenada. فك كنم 3 خوابه بود. يه شومينه ي خوشگل گوشه ي پذيراييش بود اومد شومينه رو روشن كرد. منم رفتم بغل شومينه رو زمين نشسم و تكيه دادم به ديوار. رفت تو يكي از اتاقا يه پيرهن مردونه ي بزرگ آورد با يه شرت مردونه داد گفت بپوش منم بلند شدم وايسادم دستامو از هم باز كردم گفتم خودت لباسامو عوض كن .اول روپوشمو در اورد بعد تيشرتمو بعدشم سوتينمو باز كرد دستاش يه گرماي خاصي داشت هر وقت . با كمك خودم شلوارمو در آورد حالا من لخت مادرزاد جلوش وايساده بودم .دسامو از هم باز كردم و چشامو بسم كه بياد بغلم شروع كنه كه ديدم داره پيرهنو تو دستم ميكنه پيرهنو تنم كرد دكمه هاشو بست بعدم گفت خانومي اگه اجازه بدين ... بعدم به شرت تو دستش اشاره كرد منم با تعجب يكي از پاهامو بالا آوردم و بعدم اون يكي و شرتمم پام كرد و رفت تو اتاق كه لباساي خودشو عوض كنه منم برگشتم سر جام بغله شومينه. كه يهو بازاون فكراي بيخود به سراغم اومد نتونسم جلو خودمو بگيرم رفتم سراغ كيفم كه سيگارمو وردارم كه ديدم دره كيفم باز بوده و بارون همه ي وسايلمو خيس كرده .سيگارام واي همه ي سيگارام هم خيس شده .واي رفتم نشسم سر جام دوباره و همين جور Más información كه ديدم از اتاق اومد بيرون با يه لباس راحتي مثل لباس خواب بود ولي توش خيلي خوش هيكلو جذاب به نظر ميرسيد تازه ديدم كه بله آقا بدن سازه و چه هيكل خوش فرمي هم داشت لامسببهش گفتم سيگار داري? گفت آره يه پاكت پلمپ رفت از تو يخچالش آورد بيرون داد به من يه فندك از اين بنزيني ها خيلي خوشگل بود رنگه نقره اي بود داد به من.يه نخ سيگار روشن كردم كنت بود يه نخم واسه ي خودش روشن كردمو دادم بهش گفت من سيگاري نيسم خيلي كم. اينم ميكشم چون نميشه دست تو رو رد كرد.گفتم خواهش ميكنم.ديد گونه هام خيسه چشامم قرمزه گفت چيزه؟ چهيه گفتم تو فوضولي نمي خواد بكني حالا اين يه شبه رو.فهميدم بهش برخورد.ولي باز اومد كنارم نشستو سرمو گذاشت رو شونه هاش.سرشو آورد پايين به سمت من فك كردم ميخواد لب بگيره لبمو آوردم بالا كه لب بگيرم ديدم نه فقط پيشونيمو بوس كرد . Volvió a maquillarse. La abrazó muy cómodamente. گرمو امن بود. حس عاليي بود .بين منو اون يه سكوت برقرار بود و فقط صداي گريه من ميومد .دلم گرفته بود ميخواستم دردم. En ese caso, realmente lo necesitaba. ولي نميتونستم به طرف مقابلم اعتماد كنم. كه پرسيد چرا؟ چي شده كه اين فكرو كردي كه بايد اين كار بشه شغلت؟ انگار دل من بهانه ميخواست تا شروع كنه. Luché por detener todo. El otro corazón, ya sabes, no puede decir que no, especialmente cuando se desmorona Sí, comencé la historia desde aquí: Un día estaba sentado en casa, mi padre volvió a casa con sus compañeros de armas. Gritó que Nant está en casa. Yo dije que no. Él dijo: "Trae 5 tés, tengo un invitado". Mientras podaba, serví té y lo devolví a la habitación. Lo comí y escuché. Sí, porque su discusión era por dinero. Él la golpearía por la noche peleando. Mi padre se había vuelto como Hyun, lo habían obligado a comer, tuve que obligarme a tirar y tirar, llamé a la puerta y entré. Vi bajo los ojos de estos dos papás que Hayes está mirando. كاره هر دفشون بود بعد تارف كردن چايي ها بدون توجه رفتم بيرون. Lo puse detrás de mi oreja de nuevo. ديدم كه اون به قول خودشون ساقيه ميگه دخترتو جور كن همه ي بدهيات كه صاف جي Mi padre también era adicto, dijo que no, mi hija no es virgen, se quiere casar. مرده گفت خوب كي بهتر از من ميتوني پيدا كني؟ من خودم ميشم مخلصش. Unos minutos después, vi que mi padre se levantó de la habitación, salí de la habitación y corrí rápidamente. Dijo que estás equivocado, no morirás. Dije que Baba se ha ido de la escuela. Dijo que no quiere ir hoy. Dije por qué dijo porque digo. Porque tenemos un invitado distinguido. Dije con una risa, ja, ja, ja, cariño. Me golpeó en el oído. Él vino y me abrazó y me dijo: "Hija mía, no te enojes. He encontrado un esposo. Él no quiere que estudies más". Pero en estas circunstancias, no hay nada mejor que esto: Dije que no quiero marido. Vi que se enojó. Empezó a gritarle a Dadu. Luego me ató a la cama y empezó a maldecir. No lloro ahora, así que cuando llorar Salió de la habitación y volvió con su amigo. Yo no sabía que iba a pasar ni que pasaría ni que les había dicho mi padre, solo podía sentir la mirada lujuriosa de aquellos viles hombres. Mi padre pasó por encima de mi cabeza y dijo que lo siento. Empezó a desnudarme. حالا من فقط داشتم داد ميزدمو تقلا ميكردم ولي چه كاري از دستم بر ميومد؟ دستمو محكم به تخت بسته بود تمامه لباسامو كه كند از بدنم لخته لختم كه كرد گشفت شروع كنيد فقط ازيديد. اونا گفتن فقط يه چيز ، پردش. Mi padre dijo ese puerco sucio, no te lo quieres llevar, me quitó el ser, sí señor, no tuvo piedad de mí, apretó el fondo del yahoo, no te ibas a la primera, yo también luché , la sacó, la mojó con su saliva, la echó otra vez hasta el fondo, empezó a bombear hasta que llegó el agua y me vació la suciedad. . اوليه كه كارشو شروع كرد من از حس تنفر و دردوسر درد بيهوش شدم وقتي كه به هوش اومدم لخت بودم ولي دسام باز بود از درد نميتونسم تكون بخورم لاي پامو نگاه كردم لختهاي خون ريخته بودو زيرم خوني بود. كثافتا حتي تميز هم نكرده بودن به زور دستمو گرفتم به ديوارو بلند شدم رفتم حموم.تيغ ورداشتم خواستم خودكشي كنم.هر كاري كه كردم جراتشو نداشتم.يه دوش گرفتم وسايلمو جمع كردمو از خونه زدم بيرون رفتم خونه يكي از دوسام در زدم درو باز نكردن كسي خونه نبود هر جا پيش دوسام كه ميرفتم باباهاشون ميگفتن دختر فراري راه نميديمهيچ جا واسه موندن نداشتم و جرات خودكشي هم نداشتم پس چاره اي جز اين كار واسم نموند.ديگه از بس گريه كرده بودمو خسته بودم كه تو بغلش خوابم برد. فقط يه لحظه فهميدم كه منو بغل كرده برد تو اتاق تو رختو خواب خوابوندو رفت بيرون.صبح كه بيدار شدم ديدم بالا سرمه گفتم ساعت چنده گفت تقريبا 12 گفتم اوه اوه ببخشيد الان خودمو جمع ميكنم ميزنم بيرون.گفت نه بخواب استراحت كن وايسا واست يه چيزي ميارم بخوري اول پاشو دست و صورتتو بشور بعد تو كه جايي نداري بري همين جا ميموني. Salimos a almorzar y volvimos, le preparé la cena y luego esperé a que empezara a trabajar. Vi que no estaba haciendo nada, pasó una semana de la misma manera, le pregunté si no quería tener una relación, dijo que no era hasta nuestro matrimonio. واقعا دوسش داشتم.ولي گفتم نه نميخواد لياقت تو بيشتر از اين حرفاست كه با يه دختر فاح Él dijo: "Ya no puedes insultar mi amor. Eres más puro que muchos de los llamados puros. No hablaré de eso por mucho tiempo".
Sexy
Kus