Saturno y el vecino coral de arriba

0 vistas
0%

این خاطره ماجرای سکس من با خانوم همسایه طبقه بالای خونم میشه امیدوارم مورد پسند و عنایت دوستان
قرار بگیره
. (روزیکه مژگان رو برای اولین بار آوردم خونه و خودم رفتم (قسمت اول چکش زدن مژگان) موقع پائین
اومدن خانم همسایه طبقه بالا منو در حال بردن مژگان و برگشتنم دیده بود البته من بی خبر بودم و ظاهرا
ایشون که اسمشون مرجانه مدتی زاغ سیاه منو چوب میزده و رفت آمدهای مکرر اشرف خانم و بعضی از
دوستان دیگه رو هم دیده بود خلاصه حدود چند هفته پیش که با اشرف رفتیم بالا و یکساعت بعد اشرف از
پیشم رفت هنوز دستم به در یخچال نرسیده زنگ در خورد و تو دلم گفتم باز این اشرف یا سوئیچشو جا گذشاته
یا کلید خونشو یا کیف یا …… .. و با خنده آشنا ئی درو باز کردم اما بر خلاف انجظارم برای اشرف مرجان رو
پشت در دیدم البته از ایشون فقط اسمشو و اینکه 2 تا بچه داره و شوهرش طلاقش داده رو میدونستم ولی
زیاد تو نخ زندگیش و جزئیاتش نرفته بودم یه مدتی تور میبرد کیش و از این قبیل کارها و وضعشون بد بود.

خلاصه با یه احوالپرسی رسمی در حد تعارف از ایشون دعوت کردم بین داخل و مرجان هم بی تعارف اومد
تو یه لحظه موندم که چرا اومده تو اینکه تو این همه مدت چیزی ازش ندیدیم خلاصه نشست و گفت: آقا کیوان
دوست دخترتون بودن با تندی گفتم بله فرمایش چون تصور کردم برای فضولی اومده خودشو جمع و جور
کرد و گفت چرا ناراحت شدی اصلا بمن مربوط نیست اما سنش برای شما زیاد نیست؟ !! گفتم نه خیلی عالیه
امری دیگه ای اگه هست بفرمائید. گفتش راستش یه چیزی ازت می خوام بهم قرض بدی اما یه وقت فکر بد
نکنی تو دلم گفتم خوب چیکو رو که نمی خواد چون نمیتونه ببره اما ممکنه چی بخواد؟ توضیح خدمتتون بدم
که تازه این آپارتمان رو خریده بودم که مرجان هم به طبقه بالای ساختمان واحد ما اثاث کشی کرد و تازه از
گرگان اومده بود و تنها بود زنی حدود ۳۰ ساله کاملا معمولی و قد کوتاه ولی مرتب ورزش میکرد و صبحها
هر روز میرفت پارک میدوید و خلاصه به خودش میرسید اما از ظاهرش نشون میداد بدنش رو حساب دو زایمان
متوالی افت کرده اول میگفت شوهرم خارجه اما بعد از مدتی گفت که طلاق گرفته و خودش تنها زنگی میکنه با
بچه هاش و خرجشو شوهر سابقش و پدر خودش میدن البته ظاهرا پدرش ملاک و از گنده هاست خلاصه
شروع کرد صغرا کبرا چیدن که آره خیلی وقته که شما میدونی تنهام و دارم دیونه میشم و سرگرمی ندارم
Y Kelly entristeció la discusión.

Dije en mi corazón: "Bueno, dilo con calma, Kir, quiero deshacerme de eso", y escuché sus tonterías con una sonrisa burlona en mi rostro.
و آماده شدم که درخواست سکس کنه و من اونو به وقت دیگه ای موکول کنم اما ازطرفی برام جالب بود
سکس با زنی که مدتها دم دست بود و مورد لطف چیکو قرار نگرفته بود چهره سرخ و سفید و بشاشی داشی
کمی کک مکی بود موهاشو مصری کوتاه کرده بود و این خیلی جوون تر نشونش میداد بعد از کلی صحبت که
کیر ما رو راست کرد گفت حالا باید بدونی چرا اون چیزو ازت میخوام گفتم خوب بگید چی لازم دارید همه
در خدمتم از غلظت گفته ام لبخندی زد و گفت راستش یه فیلم میخوام گفتم اینهمه حرف زدی برا یه فیلم خوب
از اول میگفتی تا بلند شدم گفت آخه از فیلمهای بالای ۱۸ سال میخوام برگشتم یه نگاهی بهش کردم چشماشو
از نگاه دزدید و خجالت کشید برای اینکه راه بیفته رفتم و با دستام دو طرف صورتش رو گرفتم و آورمدم بافتم
چیزی نیست که دستشو گذاشت رو دستم کمی مکث کرد و گفت پس بهم بدین رفتم کشو میز کامپیوتر رو کشیدم
بیرون و چند تا سی دی سکسی رو گذاشتم تو پاکت و بهش دادم با نگاهش یه تشکری کرد و بدون خداحافظی رفتن.

رفتم بخوابم ولی این چیکوی نامرد که بدخواب شده بود کس میخواست بهر صورت با کمی شق درد خوابیدم
و صبح رفتم شرکت. اولین عمل ندا رو صدا کردم و اومد و بهش گفتم لطفا در رو پشت سرت ببند فهمید گفت طولانی که
نیست گفتم نه شق درده در رو آهسته قفل کرد و شلوار و شرتشو درآورد و با مانتو که حالا زیرش لخت بد
اومد و چیکو رو تپوند تو کسش از خیسیش تعجب کردم گفت آخه صبح قبل از اومدنت یه بنده خدائی تو چت
آبمو آورد خلاصه ما رو راحت کرد و بعدش رفت دنبال کارش تا شب از مرجان یادم رفته بود شب که رفتم
خونه مرجان بلافاصله اومد و سی دی ها رو آورد. گفتم باشه پیشت لازم ندارم گفت میدونم حتما فکر میکنی با
یه جنده طرف شدی. گفتم اصلا! خوب منم زیاد سکس میکنم با خیلی ها پس لابد منم جنده ام ؟! خندید و با سی دی
ها رفت میدونستم دلش شدیدا کیر میخواد ولی روش نمی شه.

روز بعد اشرف با من اومد و بعد از یه سکس خیلی گرم و طولانی در حالیکه نای لباس پوشیدن نداشتیم
اشرف یه سی دی از منوچهر سخائی رو گذاشته بود و گوش میکرد من رو مبل با کیر آویزون لم داده بودم
و اشرف فقط بند جوراب داشت قضیه مرجان رو براش گفتم اونم گفت بیکار شدی یک کم کس بکن!
گفتم این روش نمی شه و دلم براش میسوزه گفت دلت واسه خودت
و اون کیر آویزونت بسوزه و اومد و سر چیکو رو گرفت بالا و ولش کرد که افتاد گفت بببین مرده. تو همین
حین زنگ زدن. گفتم اشرف تو از لای در ببین کیه. باور کن نمی تونم بلند شم. از چشمی نگاه کرد و گفت باید
مرجان باشه. گفتم ببین چی میگه لای درو باز کرد اما بی پروا قسمتی از بدن لختشو نشونش داد مرجان با کمی
مکث و نگاه حاکی از تعجب به بدن لخت اشرف گفت آقا کیوان هستن؟ اشرف هم بی تعارف درو کامل باز
کرد و منه لخت رو نشونش داد و گفت نیمه بیهوشه. مرجان جیغ خفیفی کشید و تازه متوجه شدم میخ من شده
دستمو گرفتم جلوی چیکو و با عصبانیت گفتم: اشرف !!!!!!!! خندید و گفت مرگ خودتو جمع کن انگار نه
انگار خودش کون لخت بود.

مرجان رفت پشت درو من سریع شلوار کشیدم پام و اومدم جلو در گفتم معذرت
اشرف خانمه دیگه امری دارید؟ گفت راستش میترسم از تو خونه صداهائی میاد نتونستن بخوابم گفتم بریم ببینیم
اشرف که میخواست بره با ما اومد و کل خونشو گشتیم خبری نبود خواستیم بریم گفت نرین بخدا میترسم
. اشرف نگاه رذیلانه ای کرد و گفت میخواید کیوان پیشت بمونه مرجان با ناراحتی گفت میشه شما پیشم بمونید
. اشرف گفت آره چرا که نه اما من تو هال میخوابم و منو کردن بیرون منم از خدا خواسته رفتم که یه خواب
راحت بکنم. یه پیک ودکا همان و مثل سنگ افتادن همان.

نمی دونم کی خوابم برد که دیدم یکی داره تکون تکونم میده به
سختی بلند شدم و دیدم اشرفه ترسیدم و گفتم چیه چی شده گفت هیس بیا بریم بالا آهسته منو برد بالا در
اتاق خواب مرجان دیدم صدای ناله میاد ترسیدم خواستم برم تو که منو گرفت گفت چیکار میکنی گفتم چشه
؟ طوریش شده؟ یه نگاه بدی کرد و گفت نمی فهمی داره خودشو ارضا میکنه دقت کردم دیدم راست میگه. گفتم
خوب چی گفت هیچی خواستم بدونی میتونی به همین بهونه روتو بهش باز کنی دیدم الحق عجب مخی داره این
اشرف. گفت فردا بگو از نورگیر پائین صداشو شنیدی. رفتم تخت مثل اسب تا صبح خوابیدم. صبح که
میخواستم برم اشرف هنوز بالا بود. رفتم تو شرکت ولی از فکر سکس با مرجان تا عصر مورمورم میشد
. عصر با عجله رفتم خونه و اول پریدم تو حموم و یه حال حسابی به چیکو دادم و اومدم یه پیک ویسکی و کمی
آروم شدم.

فکر میکردم که چطور برم پیشش که خودش اومد و زنگ زد درو باز کردم و تعارف کردم اومد تو
نشست و بی مقدمه گفتم علت سرو صدای تو خونه شما رو کشف کردم با تعجب گفت جدی؟ گفتم آره دیشب
من خیلی تو موضوع دقیق شدم و از نورگیر مراقب بودم که نصف شب صدای آه ناله شنیدم و فکر کنم صدای
خودتون بود یعنی از صدای خودتون میترسید خیلی خجالت کشید و سرشو انداخت پائین منم که شلوارک پام
بود و چیکو هم تقریبا بیدار. نشستم کنارش و جوری که کیرم قشنگ پیدا بود دست گذاشتم رو شونش گفتم چیه؟
موردی برا خجالت نیست گفت دیشب کمی فیلمها رو نگاه کردم خوب مدتیه که تنهام میدونی که چی میگم؟ گفتم
آره دقیقا و نزدیکتر شدم کله چیکو رو مماس باهاش ​​کردم انگار برق گرفتش کمی کشید کنار و من رفرتم جلتم.
گفت تروخدا نه من خیلی خجالت میکشم اصلا کسی بدن منو ندیده هر کار کردم نشد که نشد و نذات بکنم.

داشتم عصبی میشدم گفتم میرم حموم و اگه دوست داری ماهواره تماشا کن تا بیام و رفتم تو رختکن و
مراقبش بودم دوش رو هم باز کرده بودم و فکر کرد تو حمومم یک کمی معطل کرد بعد لیست کانالها رو آورد
رو انتخاب کرد. بعد دیدم کمی یه پاشو آورد بالاتر و ظاهرا مشغول مالوندن کسش بود و مرتب به در especias و حموم نگاه میکرد تو دلم به سادگیش خندیدم و گفتم اگه نمی خواد بده پس چرا اصلا اومده تو خونه من چرا همه جور حرف میزنه چرا راحت داره خودشو میمالونه ولی نذاشت بکنمش؟ گفتم حتما باید در مقابل عمل انجام شده قرار بگیره اینه که تو یه فرصت مناسب خزیدم بیرون و رفتم پشت مبل البته حوله تنم بود اما جلوش باز و چیکو آزادانه هوا میخورد روشو که سمت تلویزیون برگردوند بلند شدم و سریع متوجه شد و اول پاشو .

رنگش پریده بود و گفت کی اومدید بیرون نفهمیدم؟ گفتم خیلی وقته طفلک ترسید و گفت بخدا آقا کیوان جنده نیستم
ولی چند روزه اصلا نمی تونم خودمو کنترل کنم. گفتم لازم نیست کنترل کنی خودتو خالی کن یدفعه چیکو رو دید که
تمام قد سرپا جلوشه جیغی زد و گفت وای چرا اینجوری؟ کشید عقب و دیدم دیگه درنگ جایز نیست کشیدمش تو بغلم
و گفتم تو که دختر تازه بالغ نیستی چیزی ندیده باشی خیلی راحت تو بغلم جا گرفت و گفت فقط میسترسم
جنده بودن بهم بزنی؟ گفتم مگه میخوام بگیرمت! با هم هستیم دیگه همین اشرف رو می بینی تمام سکس هامون
رو با آبو تاب مینویسیم و میزاریم رو سایت تا دوستان بخونن و لذت ببرن. باورش نمی شد گفتم بهت نشون میدم
و دستشو گذاشتم رو چیکو کمی مالوندش و دستشو خیس کرد و دوباره محکمتر مالوندش رفتم سمت کسشو
خیلی زیاد خیس بود.

گفتم چیکار کردی با خودت؟ اینکه بذارم درش تمومه! خندید و معلوم بود هنوز تو مود خجالته اینه که لای پاشو
کامل باز کردم و لباسهاشو درآوردم سینه های قشنگی داشت گرد کامل کمی افتاده با هاله ای قهوه ای که انگا
با پرگار کشیده بودند خیلی دقیق و یک اندازه سینه هاش خیلی سفت بود کمی که نوک سینه سو با زبون
تحریک کردم ارضا شد و ناخنهاشو تو بازوم فرو کرد تا کامل بشه سریع بلند شد و رفت خودشو شست و اومد
تقریبا راحت شده بود نشست پیشم و با شیطنت خاصی گفت حالا تو چیکار میکنی و اشاره کرد به کیرم گفتم
هیچی میدم بخوریش تا بیاد گفت نه من مال شوهرمم نخوردم گفتم منکه شوهرت نیستم و رفتم جلو گفت نه هر
کار دیگه گفتم بدت میاد تردید کرد و چیزی نگفت با دست کسش رو تحریک کردم کمی بعد آه و ناله اش بلند
شد و حسابی تحریکش کردم بعد سریع بلند شدم و گرفتم جلوی دهنش کرد تو دهنش و وحشیانه مکیدش.

خیلی
داغ بود و معلوم بود کفه کفه کمی که ساک زد خودشو محکم پرت کرد رو مبل و گفت بکن یالا بکن توش تا
دسته فرستادم تو با آه و ناله فقط میگفت بکن بیشتر و من بیشتر تحریک میشدم و شدیدتر میکردمش. آبم اومد و
همه رو روسینه اش خالی کردم با دیدن آبم اونهم ارضا شد و تکان سختی خورد بلند شدمو و گفتم راحت
نیستی؟ گفت خیلی! خودارضائی کار کیرو نمی کنه خندیدمو و گفتم اه روت باز شد گفت ببین یه خواهش حتی به
شوخی هم بهم نگی جنده خیلی بهم بر میخوره گفتم چشم جنده خانم با ناباوری نگام کرد و یدفعه با کوسن
مبل بهم حمله کرد و منم مثلا از دستش در میرفتم الان هر وقت میاد پیشم حتما چند باری به شوخی بمیگه
جنده حسابی عصبانی و البته تحریک میشه ضمنا اولین کیسه که بخاطر سبکیش میتونم سرپا رو کیرم سواشر
Y aullemos los dos como caballos

 

Fecha: Diciembre 17, 2017

Deje un comentario

Su dirección de correo electrónico no será publicada. Las areas obligatorias están marcadas como requeridas *