De niña mi relación con la película sexy de Samira era mejor, a los 15 años
Tuve mi primer contacto con Hash. La noche de bodas de mi tía pequeña fui yo sin sexo, sin líos hasta la mañana en mis brazos
También éramos el rey de lo que somos, todavía no he olvidado cómo se comportó.
También tuvimos muchas relaciones. Connie Vali La corriente principal comenzó cuando fui a proponerle matrimonio a su hermana (por supuesto
A la insistencia de mi padre). Después de que me comprometí con su hermana.
Decidí alejarme de él y destruir mis pezones y mi relación con él, pero él hizo lo contrario conmigo. Un día
Me llamó y me dijo: "Ven a casa conmigo".
Vamos a buscar a Sanaz de la clase de idioma (Disculpe, Sanaz será mi prometido.) Acepté y fui.
Fui a su laboratorio, que estaba al lado de su sangre, y descubrí que Irán tuvo relaciones sexuales.
Dijo: "Disculpe, tengo un cliente". Me dio la llave y dijo: "Nadie es de nuestra sangre. Ve tú". Tomé la llave y me fui en su sangre. Diez minutos después, él vino y llamó a la puerta. Abrí la puerta y vi que llevaba una tienda de campaña negra y se había maquillado como siempre. (Ella es una chica muy blanca con una cara redonda y ojos almendrados, que todos decían que se parecían a los japoneses. Y él dijo: "¿Cómo es que no dije nada? Pensé en la promesa que me hice. Dije que no le respondí. واومد نشست کنارم کنترل ماهواررو از دستم گرفت زد کانال اسپیک (اون روزا هنوز نشون میداد) دیگه کیرم حسابی راست کرده بود و از پشت شلوارم خودنمایی میکرد دستمو گذاشتم رو پاش و فشار دادم هر دو داشتیم تو چشم های هم نگاه میکردیم وبعد ... لب تو لب ، شروع کردیم لب گرفتن از هم زبونشو میکرد تو دهنم من دستم رو کونش بود اونم کیر منو گرفته بود. Me quitó la camisa y yo me quité la camisa y luego la desabotoné. Le desabroché los pantalones y se los bajó. Era una camisa rosa. Se quitó la ropa. Le di una sudadera, le besé los senos en la parte de arriba, la agarré de la cintura y la levanté, la acosté en el piso y comencé a comerle los senos, sus senos estaban firmes y afilados, lo traje para que abriera las piernas y estaba frotando su coño (para ser honesto, no me gusta lamer a nadie en absoluto, y no hice esto hasta ahora, y no veo las súper películas que veo. نمیدونم شاید یه نوع غرورباشه به هر حال دخترایی که بامن حال میکنن از این نعمت محرومن) انگشتمو کردم تو دهنم و بعد شروع کردم به مالیدت روی کسش لای کسش قرمز بود انگشت شصتمو خیس کردم و فروش کردم تو کونش تا یه کم روون تر بشه آخه اون کسش پلم بود و نمیشد از جلو بکنمش یه کم با کسش بازی کردم بعد بلند شدم وایستادم اونم نشست و شلوارمو کندم شرتمو کشید پایین کیرم حسابی راست کرده بود گرفتتش تو مشتس و سرشو آروم کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن یه دفعه دیدم آبم داره میاد هیچی نگفتم یه دفعه آبم با فشار ریخت تو دهنش سرسو کشید کنار و یه دستمال برداشت و دهنشو پاک کرد بهم گفت چرا نگفتی آبت داره میاد یه کمی ناراحت شده بود خندیدم گفتم ببخشید با همون دستمال کیرمو تمیز کرد و اونو که شق شده بود و سرش به پایین افتاده بود رو دباره کرد تو دهنش یه کم دیگه برام ساک زد تا دباره راست شد. حالت چهار دست وپا سرشو گذاشت روی متکا کونش درست مقابل من بود یه تف انداختم دم کونش و کیرمو م ونش و کیرمو م وندهنه Tiró de mi cabeza. Estaba en la esquina. Lo presioné un poco. La esquina estaba apretada. Era difícil avanzar. La esquina se había abierto y Kirm iba al fondo. Tosh me empujaba hacia adelante con su mano. y diciéndome que pusiera el fondo abajo, al mismo tiempo vi que salía agua, lo saqué y le eché agua encima, me acosté sobre su estómago y junto a él y comenzamos a hablar, me preguntó si Tuve sexo con Sanaz. یه زنگ زدم به ساناز تو مطب بودن بهش گفتم همونجا بمونین میام دنبالتون رفتم و آوردمشون خونشون و باهاش قرار گذاشتم که فردا بریم بیرون و بعد رفتم خونه.فرداش رفتم دنبالش با خودم تصمیم گرفته بودم باهاش یه حال کوچیک بکنم شاید دلیلش حرف های سمیرا بود چندتا جک سکسی براش گفتم تا زمینه رو فراهم کنم بعد رفتم تو یه خیابون خلوت دنده رو عوض کردم و دستمو گذاشتم روپاش بهش گفتم دوستت دارم عزیزم و شروع کردم به مالیدن هیچی نمیگفت فقط نگام میکرد و لبخد میزد دستمو بردم سمت کسش که یه دفعه پاهاشو بست و دست منو گرفت و گفت دیگه بسه بهش گفتم تازه داشتم گرم میشدم گفت نه دیگه بسه حالم گرفته شد به هر حال تا شب بیرون بودیم بعد بردمش دم خونشون از اون شب مدتها گذشت تا اینکه یه روز سمیرا بهم زنگ زد و ازم یه چیزی خواست که برام خیلی غیر منتظره و عجیب بود.
