Mujer casada en la República Islámica

من یک زن متاهل هستم من زنم زنم یک زن ایرانی ساعت هشت است است اینجا سهرودی سهرودی شمالی میروم برای برای نان نان آرایش نه لباسم جاذب است است حلقه ام هم برق اینجا اینجا سر این هفتمين هفتمين که جلوی پایم پایم نگه میدارد میدارد میدارد داری که داری منم سیر کن میخوای میخوای به پات میریزم اینجا نانوایی هشت هشت و نانوا نانوا خمیر اما نمیدانم نمیدانم به به زل و چشمک میزند موقع موقع پرتاب نان دستش را دستم دستم میساید تهران از از که رد میشوم میشوم موتورسواری به به به را سفت میچسبم و نانها موتورسوار قیمت قیمت میپرسد شبی چند و من قیمت قیمت شبها است است اینجا هنوز خیسی خیسی سرد سرد نشده كه به خانه رسیدم رسیدم مهندس را دیدم آقای که که در بالا با با و دخترش زندگی زندگی میکند سلام سلام سلام خوبن دختر گلتون خوبن به سلام خوبی خوبی خوشی کم پیدایی راستی امشب نیست نیست خونه اگه اگه ممکنه کامپیوتر نیلوفرو نیلوفرو کن کن لنگ اینم موبایلم راحت تر تر خواستی حرف بزنی منتظرم من من هاج واج میگم میگم وقت کردم حتما حتما اینجا سرزمین سرزمین سرزمین سرزمین امامزاده ها اينجا اسلام اسلام ى جارى است اینجا بیماران جنسی ریزی ریزی کردن و نه دین نه نه نه قانون نه نه عرف تو محافظت محافظت اینجا اینجا اسلامی یک زنم همسرم میتواند میتواند چهار زن عقدی اختیارکند چهل چهل زن ای موهایم موهایم به جهنم میبرد میبرد و عطر عطر عطر از ورود به بهشت باز میدارد دادگاهی دادگاهی رای مرا نمیپذیرد اگر مرد طلاق طلاق دهد غیرت غیرت نامیده و اگر اگر طلاق طلاق میگویند سرم بلند شده برای برای ازدواج دخترم به اجازه نیازی نیازی نیست اجازه پدرش پدرش هر دو کار کار میکنیم او او او به خانه میاید تا استراحت کند به به خانه میایم تا کار کنم مراتب مراتب راحتی را را فراهم من یک یک مردها مردها دارند کنند اما اگر اتفاقی اتفاقی نگاهم به مردی بیفتد وکثیف وکثیف خوانده من یک یک با همه محدودیتها محدودیتها و ناملایمات ناملایمات ناملایمات یک زنم اشتباه در آفرینش من یا یا مکانی که در آنجا بزرگ جسم جسم من من من وجود فکر یک یک با با بلند با چند كلمه عربي عربي است کتابم راعوض کنم فکر فکر مردان را یا یا کنج اتاقم حبس حبس شوم نمیدانم نمیدانم نمیدانم ببر آمده آمده ام یا موقعی به دنیا ببر ببر Enviar remitente