la esposa del hermano de mi esposa

0 vistas
0%

Queridos amigos, ya he escrito las historias de mi abuela, el tío Zeinab, Soodabeh 1 y 2. Espero que leas mi historia de ahora en adelante y la disfrutes.

Ese día, después de que obtuve Soodabeh, vine a nuestra casa, era de noche y me estaba tirando a mi esposa. Después de lamerse los labios y los preparativos preliminares, me puse la ropa interior y estaba muy holgada, siempre tomaba pastillas y rociaba mi crema. این باعث میشد تا یک ساعت ابم نیاد و کیرم همینطور سیخ بمونه.به زنم گفتم اگه بیای ببینی دارم خواهرت میکنم چیکار میکنی؟اونم بی مقدمه گفت منم به شوهر اون میدم گفتم دوست داری دوتایی هم تورو بکنیم هم سودابه رو گفت اره و ارضا شد و من هم همینطور میکردمش کمی که به خودش امد گفتم بزار کونتم باز کنم تا اماده بشی برای دادن به دو نفر اونم قبول کرد اونو از کونشم گاییدم ساعت 10صبح بود که با زنگ تلفن بیدار شدم سودابه بود گفتم تو خواب نداری گفت خسته نباشی جیگر مجبوری کم میکردی زنم بیدار شد پرسید کیه؟ گفتم سودابه کوسو گوشی رو ازم گرفت گوشی گذاشتم رو ایفون سودابه پرسید تا الان میدادی زنم گفت اره جون خودت و کمی سر به سر هم گذاشتند تا اینکه مارو واسه ناهار دعوت کرد با زنم باهم رفتیم حموم اماده شدیم بریم خونشون چون جمعه بود شوهر اونم خونه بود با دست دادن و احوال پرسی رفتیم تو زنامون حسابی به خودشون رسیده بودند و کیرمون حسابی سیخ میشد باجناقم رفت بیرون وسایل بخره زنم هم رفت دستشویی سودابه اومد پیشم یه لب ازم گرفت وگفت فردا کجایی؟ گفتم مغازه گفت فردا ظهر بیا اینجا مهمون داریم منم قبول کردم زنم اومد تو و حرفمون رو قطع کردیم ناهار باهم خوریم همه خوابیدن سودابه رفت بیرون و چشمکی به من زد منم نگاهی به شوهرش کردم خواب خواب بود رفتم جلو در مهتاب کلیدی داد گفت فردا بی سر صدا بیا تو تا من اشاره نکردم کاری نکن بخاطر اینکه سه نشه زود رفتیم تو بعد از خوردن چای و میوه دسته جمعی رفتیم پارک شام هم مهمون فست فود بودیم کنار میز من و محمد هر کدوم روبروی زنامون بودیم یک دفعه دیدم زنم و محمد به هم چشمک رد بدل می کنند به بهانه اینکه کیفم افتاد زیر میز خم شدم دیدم محمد و زنم پای همدیگر رو فشار میدند چیزی نگفتم بعد از شام او نارو رسوندیم و خودمان رفتیم خونه پچه ها خوابیده بودند زنم گیر داد گفت امشب منو می کنی گفتم نه حالشو ندارم باشه فردا شب گفت نه امشب تازه بهت کون هم میدم من قبول نمی کردم گفتم شرط داره اونم بی مقدمه قبول کرد گفتم می خوام جفت کیر بکنمت گفت اخه با چی ؟گفتم اون با من رفتیم اتاق خواب داشت لباساشو در میاورد فقط شورت تنش بود دست برم توی شورتش دیدم کسش خیس خیسه یک دفعه گفتم محمد کار خودشو کرد اونم تعجب کرد و گفت لوس این حرفا چیه؟گفتم هیچ چی شاید تو فست فود یکی دیگه بود پاتو فشار میداد اونم که فهمید کار خرابه گذاشت پله پایین چیزی نگفت رفتم اشپزخونه با یک خیار سالادی گنده امدم زنم لخت خوابیده بو و پاها شو به دیوار تکیه داده بود و داشت کوسشو می مالید تا خیار رو دست من دید گفت او خیلی گنده اس جرم میده گفتم اون با من بخاطر اینکه زنم اماده اماده بوده بی مقدمه شروع کردیم کیرم رو تو کوسش فرستادم بعد از دوسه بار تلمبه زدن اون ارضا شد وبی حال افتاد رو تخت یه کم صبر کرم حالش جا اومد گفتم قمبل کن اونم فوری قمبل کرد و کونشو داد بالایه کاندوم تیغ دار زدم خیار سالادی و اروم رد کردم تو کوسش اونم چون حسابی گشاد شده بود همه خیار رو کشید تو منم کیرم رو اب دهن زدم فرستادم تو کونش دیگه عادت کرده بود شروع به تلمبه زدن کردم با دستم محکم رو باسنش میزدم اونم جیغ میکشید میگفت نزن دردم میاد منم حشری حشری بودم گفتم الان چنند تا کیر توتت گفت دوتا گفتم تو کوست کیر کیه گفت هر دو تاش مال تو گفتم مال محمد اونم گفت نه مال اون یه ذره اس با این اوصاف حسابی کردمش بیحال روش افتادم وقتی بیدار شدم دیدم صبح شده دوشی گرفتم بعد از صبحانه مفصل رفتم مغازه همش یاد سودابه بودم و اینکه کی رو جور کرده نزدیک ظهر به خونه زنگ زدم گفتم ظهر نمی یام ساعت 12به سودابه زنگ زدم گفت منتظرم. Dije quien? Él dijo: "Vamos, no está mal". Mi tío también pensó que me había dicho a mí mismo que uno de ellos había sido resuelto y el otro era importante para joderlo. Le tiré una pastilla y la rocié. De repente, yo Escuché su voz proveniente del dormitorio. Abrí la puerta en secreto. ¿Era? ¿Quién eres? Sougal nombró a una o dos personas y dijo que era pequeño y torcido. Kirsh dijo, tanto grueso como alto. Soodi me señaló, o sea, vamos, Sougal no se dio cuenta, y solo lo estaba haciendo. Soodi acercó sus labios a los de ella y te sacó la polla artificial. Vi que le envié mi gusano. Sogel le dijo a Sodie Jovovwn por qué era como si la polla derecha de Sarkel fuera lamida porque Sogol la tenía agarrada con las dos manos, y yo la bombeé. Sogal descubrió que alguien más estaba pensando que el esposo de Soodie dijo que ella era mala. Dos personas que le mencioné a una persona, es decir, dejaron que Soodie mirara a Sogol, pero Kordesogl miró hacia atrás. No sabía si estaba feliz o tenía miedo de contener la respiración. Mientras bombeaba, Sogol gritó y tuvo orgasmos esta vez. Se quedó dormida en la cama. De repente lo dejó ir. Se acercó a mí. Kirmu se la llevó a la boca. ¯ بالا خواستم بزارم تو کوسش کونشو داد پایین یعنی بزار تو کونم منم یواش یواش با سوراخ کونش بازی کردم تا گشاد شد یک دفعه تموم کیرمو فرستادم تو کونش اونم چقدر حال می کرد گفتم از کون به شوهرت میدی کونت اینقدر گشاده. Dijo que me obligaría a besarme el culo. Entonces te diré por qué abrir. Suegl había venido a ver que la hermana de su esposa estaba engañando su trasero, y ella se puso delante de mí, me metió por el culo, metió la boca en el culo y buscó a tientas. Deje que el niño no sepa qué buscar en mi armario. Mojé a Soogel. Su trasero estaba tan apretado que sabía que no lo había tenido hasta ahora y porque me lo estaba dando, quería dármelo. Agarré mi pezón del consolador y lo empujé un poco en el agujero. 3 centímetro de consolador Estirar y tirar de él fuera del agujero Kvnshv frotando las ganancias hasta el momento en que dijo: 'Mira Sogol morir. Sougal dijo: "¿Cuándo lo abriste?" También le puse mi crema a la prima, la estaba bombeando, estaba por vaciarla, la vi, Sougal estaba llorando otra vez, dije, me dolió, dijo, déjame besarte, te puse la crema primo, el capullo, el capullo otra vez, en el capullo, hasta que dije, hice lo mismo que caí sobre Sougal. Soodi se adelantó y dijo: "Jaeger, levantaste la barriga". Sogol solo notó el flujo. Gritó y se sentó. Soodie dijo que sé que no puedo lograr que el jaggery neutral de Sgol se entere de lo que va a hacer. Realizó una búsqueda sintética y dijo: "Lo llevaré contigo, ahora me vas a atrapar".

Fecha: Febrero 14, 2018

Deje un comentario

Su dirección de correo electrónico no será publicada. Las areas obligatorias están marcadas como requeridas *