solo para empezar XNUMX

0 vistas
0%

1 فقط_برای_شروع 1 پریسا دختر دایی دوستم رضا بود اوایل فقط دوست بودیم خیلی معمولی ولی وقتی که تصادف کردم هر دومون فهمیدیم که واقعا چقدر وابسته همدیگه شدیم و چقدر همدیگه رو دوست داریم ازدواج کردیم من از یه خانواده متوسط به پایین و پریسا از خانواده تقریبا مرفه پدر پریسا خیلی مخالفت کرد و ما خیلی پافشاری کردیم تا آخر تسلیم شد قبل از ازدواج کامل از همدیگه شناخت پیدا کرده بودیم پریسا وقتی فهمید من واقعا قصد پاپیش گذاشتن دارم با هزار جور مقدمه چینی و تته پته گفت که باکره نیست اولش داغ کردم نمیدونم اسمشو چی میشه گزاشت غیرت ترس تعصب بیجا چند روزی سراغ همو نگرفتیم تا خوب فکر کردم راستش منم همچین معصوم نبودم پریسا هم ثابت کرده بود که آدم بول هوسی نیستش و وفا داره وقتی که یه دختر ساده و معصوم شونزده ساله بوده گول خورده بود و بکارتش رفته بود با همه چیز کنار اومدیم و زندگیمونو شروع کردیم من وکیل تازه فارغ التحصیل بی پشتوانه و بدون سرمایه و پریسا مهندس نقشه کشی تو شرکت بزرگ و معروف عموش کل طول روز رو با همه کثافت و نکبتش فقط به عشق بوسیدن لعل لبش سر میکردم بدن کشیده و لاغر صورت کشیده و فوق العاده زیبا با چشمای به قول خودش تیله ای مشکی و لب های خوش تراش شیرین سینه های کوچیک و شکم صاف با رون و ساق عضله ای و گوشتی پریسا موقع عروسی بیست و چهار ساله بود و من بیست و هشت ساله عاشق دو بود و هفته ای بیشتر از دوبار تمرین سخت میکرد دختر پر انرژی و خوش اخلاق که به سختی تونستم تو دلش جا باز کنم و بشیم سهمی از زندگی هم اخلاقمو میدونست موقعی که اعصابم خورد بود فقط سیگار و سکس از فکر کردن بی مورد دورم میکرد متنفر بود از سیگار منم پسری که از نوزده سالگی سیگار شده بود همدمم 1 فکت_اول 1 درو باز کردم و اومدم تو طبق معمول قبل از من خونه بود و داشت جمع و جور میکرد یه پیرهن مردونه بزرگ پوشیده بود که کامل توش گم بود با صدای در اومد سمتم و همدیگه رو بوسیدیم کیفمو گرفت و رفت اتاق چیشده بازم تو خودتی هیچی بازم این پوفیوز مادر سگ بامبول در آورد واسه پول دادن از اتاق اومد بیرون و نشست کنارم رو کاناپه و کتمو برداشت و شروع کرد گشتن جیبام میدونستم دنبال چیه و گزاشتم که بگرده بسته سیگارو در آورد و با حالت عصبانیت گفت هزار بار مگه قول ندادی نکشی دیگه این لامصبو بی خیال تو رو قران پریسا بکش بیرون تو رو جونه جدت ولو شدم رو کاناپه و با تکون دادن سرش پا شد رفت گفتم پریسا جان یه لیوان آب میدی لیوان داد دستم که دستشو گرفتم و کشوندمش سمت خودم دست چپمو بردم روی رونش و آروم کشیدم سمت برآمدگی کونش با دستش دستمو پس زد و گفت پاشو یچی بخوریم گشنمه بعدا میرسیم به اینجاها چشمی گفتم و رفتم سمت اتاق تا لباسامو در بیارم بعد از خوردن شام گفتم خانوم بدهی به مارو نمیخای صاف کنی با عشوه کوفتی گفت رو لبش لبخند ریزی نقش گرفت داشت میرفت سمت سینک ظرفشویی که داد زدم پریسااااااااا با تعجب گفت ععع ظرفا رو بشورم خب گفتم نمیخاد بیا که مجنون اینجا از فراق لیلی از دست رفت مجنون لیلیت ناز داره باید تا کنار تخت کولی بدی بهش من جونمم میدم واست عشقم پاشدم و رفتم از تو آشپزخونه بقلش گرفتم و بردمش تو اتاق آخ جون امروز روز زوجه نوبت پوزیشنای منه روز منم که باشه طبق خواسته شما پیش میریم خانوم که انگشتشو گزاشت رو لبم و برداشت دکمه های پیرهنشو شروع کرد باز کردن سینه های کوچیک و سفتشون چشمک میزدن واسه گاز گرفته شدن سریع گرفتمش بغلم و لاله گوششو با لبام بازی دادم زبونمو از کنار گوشش کشیدم روی لپش تا رسیدم به لباش صورتمو بردم عقب تر نگاهش کردم شهوتو میشد از چشمای بزرگ و قشنگش فهمید چندتا بوس متوالی از لباش گرفتم و شروع کردم مک زدن لباش شروع کرده بود تکون دادن بدنش و چسبوندن پاهاش به پاهام پا شدم لباسامو در آوردم و افتادم روش زبونمو بین سینه هاش کشیدم و با دستام محکم فشارشون دادم با زبون نوک سینشو بازی میدادم و گاز یواش میگرفتم سرمو بلند ک ردم و گفتم میخوری یا نه نه زود بکن تو دارم آتیش میگیرم جووووون میخابونم حشرتو لبشو از قصد گاز ریزی گرفت تا منو حریص تر کنه شرتشو در آوردم یه کوص کرمی با لبه های خیلی کوچیک زبونمو بردم زیر و دور سوراخ کونش کشیدم و آوردم رو به سمت کصش با لبام کصشو گاز گرفتم و ول کردم زبونمو در آوردم بیرون و کردم تو سوراخ کصش و بازی دادم دستاشو گزاشت رو سرم و محکم فشار داد سمت پایین و کصشو آورد بالا بعد از مدت زیادی خوردن و تف مالی کصش موهامو کشید و ارضا شد پا شدم و دور لبمو با دستمال کاغذی تمیز کردم و از نافش یه بوس گرفتمو کیرمو گرفتم تو دستم با نگاه ملتمسانه ای اشاره کرد زود باش سر کیرمو نزدیک دهنش کردم و تف انداخت روش و با دست تفشو با همه جای کیرم رسوندم پاهاشو باز کردمو سر کیرمو چندباری مالیدم به کصش یکدفعه و ناگهانی فرو کردم تو و پریسا جیغی کوچیکی کشید و ناخوناشو کرد تو رون پام چندتا تلمبه محکم زدم و با اشاره پریسا کشیدم بیرون خابیدم رو تخت و پریسا بلند شد و نشست رو شکمم کسشو چند باری کشید رو شکمم و کیرمو با دستاش مالش داد بلند شد و کیرمو نگه داشت و آروم نشست رو کیرم چشاشو بسته بود و فقط بدنشو مثل یه ماهی تکون میداد و میگفت آییییییی میخام کیرتو کیرم مال توعه نفسم آییییی جوری منو بکن نتونم تکون بخورم آخخخخخ جرت میدم عشقممم اووووف با دستم هولش دادم عقب و کیرم از کصش در اومد و آبم پاشید رو شکمم سریع دستمال کاغذی آورد و خودمونو پاک کردیم بهش گفتم من هنوز سیر نشدم ادامه دارد نوشته

Fecha: marzo 12, 2019

Deje un comentario

Su dirección de correo electrónico no será publicada. Las areas obligatorias están marcadas como requeridas *