Con un físico lindo y un cabello sexy de película, una mujer está en buena forma.
Cutie hecho. Este recuerdo se remonta al verano pasado, relacionado con los jueves y viernes sexys
Fuimos a su jardín con Shah Kas Ali Dostum. Ali mi amigo que
Tiene mi edad, somos amigos desde hace algunos años y su esposa, cuyo nombre es Fereshteh, no es una mujer con físico.
Grande, no delgado, no mal cuerpo, sino carne contaminada
Una mujer fresca e ingeniosa como mi propia mujer pezón fue a su jardín. Cuando llegué allí, era por la tarde.
Bajamos del vagón de cuscús, lo metimos dentro del edificio y luego continuamos
Me acosté en el sofá. Tienen un hermoso jardín. Era mejor que nuestro jardín. Le dije a Ali que cambiara el agua de la piscina.
Bien, descansemos un rato, vamos a intercambiar sexo iraní.
Luego se volvió hacia mí y me dijo en voz baja: "¿Trajiste las cosas originales o no?". Me dijo que no me tragara la historia. Estábamos cambiando la piscina. Le dije a Ali cómo fue. Tener sexo en la piscina en esta agua. El estado de Ali, se lo había dicho antes, me reí dos veces, dije, idiota, ya habías dibujado su plan, qué clase de idiota eres, el diablo está cojeando frente a ti, mientras estábamos limpiando, Ali estaba con pantalones ajustados. Ali dijo: "Mashaallah, por el poder de Dios. Luego se adelantó y dijo: "Ven y toma un poco de jarabe". Ali se acercó al otro lado de la piscina y comenzamos a beber. Ali dijo: "¿Dónde está el ángel?" El ángel vino y no me dijo de qué tipo era. vestía, con un vestido de vuelo que sería mejor que no lo usaras, y le hice un mini-joub a Ali. Me dijo frente a mí: "¿Dónde tiene gracia que tengas a dos peruanos riéndose? Yo le dije que no nos reímos de ti". Lo hacemos, dijo Ali, suplicamos, cuando dije, ve y besa tu mano, y tu tío, Mickey, su esposa, que era codicioso, le dijo a Ali: "Tus ojos se olvidarán de ustedes dos." Vemos, después de que los dos se levantaron y entraron, le dije a Ali que no llorara. Pusimos la mesa para la piscina, cuando terminaron los trabajos de la piscina, abrimos el agua para que entrara el agua, luego entramos a ducharnos, no seas malo, su esposa dijo que no, nosotros estamos cómodos, luego fuimos al baño con Ali. Cuando salimos del baño, llevaba pantalones cortos. Fue lo mismo con Ali. Lloramos después del resto del programa, dijo: "Está bien, Jatun Khali, ¿qué fue una cena deliciosa, si Dios quiere”. Fuimos a la piscina y Ali se sentó en el auto debajo de la silla que traía mi bolso. Fumamos con Ali por un rato. Tratamos de no hacerlos pensar mal. وقتی که قشنگ به عرش اعلاء رسیدیم کمره سفته شده بود به علی گفتم نقشه ات چیه گفت اول یه آهنگ رقص میزاریم بعد از دلشون در میارم من با علی خیلی راحتیم اصلا نظر سوء نسبت به زن های همدیگر نداریم بعد رفتیم داخل خانمش گفت قدیما یه تعارف به ما هم میگردید اینقدر بی معرفت شدید شما دوتا گفتم آخه این برنامه تعارفی نیست هرکی دوست داشت میاد جلو بعد رفتیم رو کاناپه نشستیم و ماهواره زدیم کانال pmc داشت شوء نشان میداد به علی گفتم پاشو برامون یه ذره برقص گفت من بلد نیستم گفتم همونی که بلدی رو برقص بعد خانمش گفت اینکه دیگه تعارفی نیست پاشو که امشب بیشتر از کوپنتون دارید اذیت میکنید به علی گفتم پاشو اوضاع خرابه بعد علی بلند شد همین جور که داشت میرقصد اومد دست منو گرفت و بلند کرد منم از خدا خواسته بلند شدم همین جور که میرقصیدم رفتم طرف فرشته دستم دراز کردم طرفش گفتم افتخار به ما میدی اگه ناراحت نمیشی بعد بلند شد با مشغول رقص شدیم فرشته نگو اصل رقاص بعد یه چشمک به علی زدم و اون هم رفت طرف شیرین زن من چهارتایی مشغول رقص بودیم شهوت داشت از چشمای من و علی میبارید همین جور که داشتیم میرقصیدیم من دست انداختم دور گردن فرشته و مشغول رقص تانگو شدیم علی هم دستش دور کمر زن من بود و نزدیک هم شده بودن بعد دست راست فرشته گرفتم تو دستم اون یکی دستم هم پشت بود سینه ها چسبیده بود به هم یواش در گوش من گفت امشب شما دوتا چه برنامه دارید خدا میداند منم بهش گفت برای شما که بعد نیست از خجالت شما دوتا درمیام بعد از چند دقیقه رقصیدن رفتیم رو کاناپه دراز نشستیم به علی گفتم ورق ها رو بیار بشینم باز کنیم شیرین گفت کی با کی باشه که ضعیف و قوی نشیم من گفتم میخواهید تک بندازیم علی گفت من با شیرین مشینم تو هم با فرشته فکر نکنند میخواهیم جر بزنیم خوبه من گفتم باشه بعد بهش گفتم سر چیه گفت هرچی تو بخواهی گفتم ما که باهم راحتیم هر کی بخواد یکی یکی لباساشو در میاره قبوله همه قبول کردن مشغول بازی شدیم دست اول ما باختیم و من زیر پوشم درآوردم و فرشته هم تاپشو یه سوتین سبز از اون نخی نازک بسته بود چه سینه ها داشت دوست داشتی بیفتی وسطش و لیس بزنی بعد مشغول بازی شدیم دست های بعدی رو ما بردیم و اونا لباساشون در آوردن گیر علی گله کرده بود فرشته بهش گفت چه گیر به جنبه ای جلوش بگیر آبروی آدم رو میبره اینقدر بلند شده بعد علی گفت دنبال یه ناز میکرده کسی هم بهش محل نمیزاره بعد چهارتایی خندیدیم به فرشته با دستش داشت با گیر علی ور میرفت که منم مشغول لب گرفتن از شیرین شدم بازی دیگه تبدیل شده بود به سکس حالا بکن کی نکن حدود ساعت سه صبح بود که کارمان تمام شد بعد چهارتایی رفتیم دوش گرفتیم رفتیم خوابیدیم فردا صبح که بلند شدم دیدم صدا میاد دیدم علی داره ماشین میشوره و فرشته و شیرین هم دارند کمکش میکنند چه کمکی داشتن آب بازی میکردند بعد من که آمد داخل حیاط علی گفت یه مقدار دیگه میخوابیدی گفتم اگه تو اجازه میدادی و سر و صدا نمیکردی میخوابیدم بعد یهوی فرشته شلنگ آب گرفت طرف من خیس خیس شده بود از خواب پریدم همین جور که شلنگ رو گرفته بود طرف من منم بلند شدم در رفتم به طرف حال گفتم فرشته اگه من تو رو خیس نکنم مرد نیستم گفت تو اورزت بعد هواشو گرفتم کی پشتش به من میشه که مشغول شستن ماشین میشه یه لحظه وقت رو غنیمت دیدم هواسش نبود تندی رفتم پشت و یه پارچه آب ریختم روی سرش یه لحظه جا خورد کل بدنش خیس خیس شده بود تندی هم فرار کردم گفت خیلی نامردی از پشت خنجر میزنی بهش گفتم بخواهی از جلو هم خنجر میزنه از تو حرکت از من برکت لباس خیس شده بود و چسبیده بود به بدنش سوتین که نبسته بود و سر سینه هاش پیدا بود .
Enviar un mensaje desde Arak
Una señora amable y agradable.
por relacion
Solo la Sra. Azarak a mi idea de telegrama
royaayepenhan