Meilleur Friday Night Sex

0 vues
0%

 

Bonjour amis, cette histoire que je veux partager avec vous remonte à vendredi soir il y a deux ans. Ce fut une nuit vraiment inoubliable. Je me présente d'abord, et Ilya 29 et Miss Roya 25 ont plusieurs années. Ne dites pas un morceau de viande. Je lui ai dit de connaître la gentillesse et la beauté jusqu'à ce que son beau physique ait de beaux seins et des lèvres que vous voulez juste qu'elle adhère. Mais ne dites pas que je parie sur Jenniflops derrière le peloton. Maintenant que j'écris ce mémoire pour vous, je pense que je vais me plaindre et wow vous voulez venir Voyons si nous pouvons revenir à l'histoire principale.
پنچ شبنه بعدازظهر که از سرکار آمدم خانه مادر و پدرم رفته بودن باغ قرار بود ما هم بریم اما یه حسی بهم می گفت ولش کن بخیال شو فردا برو باغ وقتی آمدم خانه رویا داشت تلویزیون نگاه می کرد تا منو دید خسته نباشی و احوال پرسی دیدم یک تاب و یه مینی جوب پوشیده بهش گفتم خونه رو خلوت دیدی دوباره به خودت رسیدی جگر گفت اینکار رو کردم تا آقامون میاد از خجالتش دربیام اگه امشب ناز نکونی بهش گفتم کی برای شب جمعه ناز می کنه که من نفر اولش باشم اونم با نازگلی مثل تو بعد رفتم رو کاناپه دارز کشیدم و رویا رفت تو آشپزخانه یه لیوان شربت برام آورد گفت بخور تا از خستگی در بیای بعد کنار من نشست داشت تلویزیون نگاه می کرد بهش گفتم من میرم یه چرت بزنم بعد بلند میشم برم یه دوش بگیرم بریم شام بیرون گفت باشه برو بخواب ساعت هشت بلندت می کنم من رفتم خوابیدم ساعت هشت بود دیدم یکی بالای سرم می گیه گلم نمیخواهی بلند بشی ساعت هشت گفت چرا الان بلند میشم بعد از چند تا غلط تو رختخواب بلند شدم دیگه خواب از سرم پریده شده بود رفتم حمام یه حالی به بدن بدیم خودمو کامل با تیغ صفا داده بودم اون جا رو اینقدر ناز زده بودم که مورچه روش لیزمیخورد بعد که از حمام آمدم بیرون سرمو که داشتم خشک می کردم به رویا گفتم کارتو بکنم بریم شام بیرون رفتم تو اتاق داشتم اونجا رو پودر بچه میزدم که رویا آمد گفت چقدر خشکل کردی امشب فکر کنم یه دل سیری از اذا دربیاریم گفت اگه من ساربونم بلند چه جوری ترتیب تو رو بدم که اینکار ده نفر ترتیبت دادن دوتای یه خندیه ای کردیم بعداز لباس پوشیدن رفتیم بیرون جاتون خالی رفتیم شام پیتزا خوردیم یه دوری تو خیابون زدیم برگشتیم خانه حدودا ساعت 12 بود چند بار مادر زنگ زد گفت نمیاید امشب گفتم نه ما فردا میایم نمیدونم کاری میخواستن اونجا بکنن که چند بار زنگ زد تا آمار ما رو بگیرن که میایم یا نه آخه دوست خانوادگیمان هم با اونا رفته بودن حتماَ اونجا خبری بوده که مامان چند دفعه آمار گرفت که ما میایم یا نه سرتون درد نیارم وقتی که رسیدم خانه من لباسمو درآوردم و یه شرت مایو بلند پوشیدم اونچنان هم بلند نبود و رویا رفت تو اتاق و لباساشو عوض نکنه وقتی که من لباسمو عوض کردم دو تا صندلی بردم پای گاز و زیر کابینت پلاستیک بسات خودم رو درآورد من هر شب جمعه که بخوام نزدیکی کنم چند تا دود شیره میگیرم تا کمره سفت بشه تا آبم دیر بیاد آخه آدم زود آبش بیاد زد حال من اصلا دوست ندارم در حال دود گرفتن بودم که رویا وارد آشپزخانه شد رویا نگو حوری یا فرشته بگو باورتان نمیشه بگم در چند ثانیه گیرم گله کرد باورتان نمیشه یک لباس زیر نازک آبی خوش رنگ با یه آرایش غلیظ که اصلا باورتان نمیشه که رویا بود با یه شورت هم ست لباس که با ناز و عشوه داشت میامد جلو گفت نامرد تنهای گفتم شما مشغول آرایش بودید گفتم مزاحم نشم بعد نشست رو صندلی جلوی من یه لول هم برای اون درست کردم بعد دوتای مشغول دود گرفتن شدیم در حین دود گرفتن یه موقع شیطونی میگردم با نوک سینه های رویا بازی می گردم گفت عجله نکون همش مال خودت یه موقع هم با دستم با کوس بازی می کردم میگفت اینقدر اذیت نکن دهنتو سرویس می کنم بعد که قشنگ که توپ توپ شده بودیم از دم گاز اومدیم کنار رفتم کنار کامپیوتر که ببینم دیشب چقدر دانلود کرده بودم یه چند تای فیلم سوپر گذاشته بود برای دانلود از مجموعه محصولات بازارس یا بنکبراس عجب شرکت های ساخت فیلم های سوپر قشنگی هستند خوراک من دانلود این فیلم هاست بعد از تماشی چند تا صحنه به رویا گفتم امشب میخوام یه حال اساسی بهم بدی گفت ناراحت نباش کاری بسرت میارم که حالشو ببری بعد رفتیم داخل اتاق خواب همین جوری که روی تخت نشسته بود یه آهنگ ناز ملایم هم گذاشته بودم رویا هم مشغول رقصیدن شدن ناکس اصل رقاص بود هر مدلی که میگفتی برات میرقصه خوراکش رقص عربی بعد از اینکه رقصید بهش گفتم رویا دوست دارم مثل اول فیلم سوپرا هست که باخودشون ور میرن یا دارن لباساشون در میارن دوست دارم تو هم اینکار رو بکنی گفت هرچی تو بکی امشب ارباب شما هستید ما رعیت هستیم بعد مشغول بازی با خودش شود بازی نکون حال بگو داشتم از گیر شقی می مردم شهوت زده بود رو هزار بعد یواش یواش نزدیک من شد از نوک انگشت پاهام مشغول خوردن شدن تا رسید به گیرم شرت مایو رو از تنم در آورد و مشغول ساک زدن شد گیر نگو گله کرده بود خراب بعد از چند دقیقه خوردن بهش گفتم بیا روم منم میخوام کستو بخورم بعد آمد روم کس نکن یه تکه گوشت ناز بگو با زبون با چوچولو هاش داشتم بازی میگردم میدم داره به شهوت میرسه هی من بیشتر نوک زبونم تو کسش می گیردم و از اون طرف با انگشتم ور به کونش میرفتم یه تف در کونش انداختم و دستم هی داخل و خارج می کردم بعد که به اوج شهوت رسیده بودم خوابوندمش رو تخت بهش گفت لای پات و باز کن و لنگاتو بده بالا یواش یواش گیرم گذاشتم روی کسش یه کمی روش داشتم بازی می کردم که هی میگفت اذیت نکن مادر قهوه بکن داخل جرم بده دیونم داری میگنی خوب بکن داخل منم که میخواستم با اوج شهوت برسه هی گیرم میمالوندم روی کسش بعد که دیدم خیلی تو حس کردم تو کسش یه جیغ بلندی زد خوب بود پدرم اینا نبودن وگرنه زنگ میزد پایین ببینه چی شده گفت یواش گفت پارم کردی کونده قبلش یه بوقی یه سوتی بزن تندی میکنی تو گفتم اینجوری حالش بیشتر همین جور که داشتم تلمبه میزده رویا زیر کار داشت ناله می کرد من دوتا سینه هاش گرفته بود سفت هی میمالوندم گفت اینقدر این بد مسبه نمال بزرگ میشه زشته نمیشه زیاد لباس پوشید گفتم من تو فکر حالم تو فکر لباس بعد دوباره مشغول تلمبه زدن شدن اما این دفعه سریع تر هی میگفت اگه زود بخوای آبتو بیاری دهنتو سرویس میکنم بهش گفتم اگه تو آب من دیدی سلام من رو بهش برسون بد تعداد ضرباتم بیشتر و بیشتر می شد و رویا هم آه و ناله اش بیشتر می شده هی میگفت جون جرم بدم فدات شم قربون گیر به این بزرگیت بشم پارم کن منم بیشتر به اوج میرسیدم بعد از چند دقیقه بهش گفتم قنبل کن میخوام از کون بکنمت گفت درد داره گفت یواش میکنم که دردت نیاد بعد قنبل کرد یه مقدار روغن زیتون اسپانیای ریختم در کونش و روی کونش و مشغول مالوندم شدم همین جوری که داشتم کونش روغن میزدم یه بوس هم ازش می کردم کون نکون یه تکه پنبه با یه ضرب تند تند بالا و پایین میشد همینجوری که با انگشتم با سوراخ کونش داشتم ور میرفت گیرم نزدیک سوراخ کونش کردم گفت آمادهی بکنون توش گفت مال خودت میخواهی جرش بده منم یواش سر کلاهک گیر و گذاشتم دم سوراخ و یواش یواش هول دادم داخل همه نسبتن تمام گیرم رفته بود داخل کونش بهش گفتم من تکون نمیخورم خودت عقب و جلو بکن که دردت نیاد بعد خودش مشغول عقب و جلو شد چه کیفی می داد از اون طرف هم خودش داشت با دستش کوسشو میمالوند واقعا دو تای تو اوج بودیم .
Ce programme a été répété plusieurs fois jusqu'au matin, et à chaque fois nous étions de plus en plus excités par le genre de femme que j'ai, je ne profiterai jamais de cette situation de ces femmes cool de mon temps qui regorgent d'aspects. Cette nuit a été très agréable et c'était une nuit incroyable, je vais vous le dire avec votre permission.

Date: Mars 13, 2018

Soyez sympa! Laissez un commentaire

Votre adresse email n'apparaitra pas. Les champs obligatoires sont marqués *