Marilla

0 vues
0%

paix
Je m'appelle Ali 27 C'est la première histoire que je voudrais écrire pour vous. Une fille de notre pays, qui s'appelait Marilla, habite à notre place. J'étais mal à votre place. Nous étions là-bas jusqu'à ce que mon beau-frère se marie et, à mon grand bonheur, la fille que je considérais être ma sœur Merilla, qui était plus jeune que 6, n'était pas dans notre ville natale quand mon frère était à l'université. M'appelant la semaine prochaine après avoir amené ma fille et j'étais heureux de partir, je suis venu à Marilah le jour où j'ai rencontré Marilai avec une fille plus âgée que moi, dont j'ai découvert par la suite qu'il s'agissait de sa cousine. Marilah est venue me voir et m'a dit de venir. Me marier ou avoir une liaison familiale avec un ami qui m'a vu aller dans les mains de mon frère, j'ai eu du mal à regarder cette scène avec le cor, j'ai demandé à mon père quand il était possible pour ma sœur d'épouser ma sœur. Voici ce que mon père a dit lors de mon mariage: je me suis dit que je résumais ma chérie. Je suis allée chez mon frère parce que je savais que Marilyn Joon irait à la maison. Un jour, nous avons été invitées chez sa sœur. Elle était là à cause de l'âge de sa jeune femme. Elle l'aidait à préparer le dîner pendant que nous mangions. Marilla, une fille presque brune aux seins 4 et à la fesse presque ronde, parfaite pour un sexe sexy. Mais par peur de ma mère, je ne regarderais pas la table, mais quand elle s’est levée pour cueillir le fruit, je lui ai dit de le réchauffer. Tu es un messager qui n'a pas été livré (je suis indépendant) Il a dit comment tu as su que j'avais su que je savais de la couleur de ton pantalon que j'avais un regard fâché et que je suis allé à la cuisine Il m'a fallu un certain temps pour trouver un message pour me dire la vérité. Mon compte n'était pas familier, mais j'avais peur au début, mais je suis parti en mer. J'ai écrit cela quand il était à l'écart, puis il a répondu, et vous regardez Cheroney. Je vous ai dit que je savais que j'adorerais si je regardais l'amour que j'avais pour vous. Je l'ai laissée y aller le jour où j'étais chez mon oncle.

روز موعود فرا رسيد زنگ زد بهم كه بيا خونه اشكان كه ببينم چه مرگته منم رفتم از شانس بد من خونه پر ادام بود مهموني بود واسه خودش خلاصه از عصر كه ما اونجا بوديم تا اخر شب فقط يا پيام ميدادم بهش يا اينكه يواشكي يه ندايي ميدادم بهش كه دوست دارم از اين كس شعرا اخر شب كه همه رفتن بابام ابنا كه خواستن برن گفتن كه مريلا يبا ما كه داريم ميريم تورو هم ميذاريم در خونتون كه مريلا جواب داد من امشب ميمونم كه كه طبقه بالا بودم داشتام پايين ميومدم باشنيدن اين حرف مريلا سريع برگشتم رفتم تو اتاق اشكان خودم به خواب زدم بابام اومد بالا دو سه باري صدام زد من توجهي نكردم مامانم گفت ولش كن بذار همينجا مي خوابه چكارش داري رفتن تو همين افكار بودم كه خوابم برد يهويي با احساس دردي رو كونم از خواب پريدم ديدم اشكان با لگد داره من مسزنه ميگه گمشو برو پايين تو حال بخواب منم كه انگار جن ديده بودم از خواب پريدم يه بالشت با يه پتو برداشتم رفتم پايين؛ واي خداي من چي ميديدم مريلا با يه دامن كوتاه يه تاپ چسبون روي مبل نشسته بود داشت ناخن سوهان ميكشيد با ديدن من مثلا خودش جمع جور كرد يه اخمي كرد گفت گمشو بخواب بده واست تا اين موقع بيداري منم كه بدجوري خروده بود تو ذوقم گفتم چيه از بيداربودن من وحشت داري كه جواب داد اخه مگه تو چي داري كه من ارش بترسم گفتم اي يه چيزايي واسه گفتن دارم رفام ربروش دراز كشيدم دل به دريا زدم گفتم اشكان كه الان بغله ماراله تو نميخوايي بيايي بغله من عزيزم ديدم جواب داد الان وقاش نيست بذار خودم بيدارت ميكنم من فكر كردم كه شوخي ميكنه يا ميخواد جلو من كم نياره خلاصه من خوابم برد كه ديدم يه گرمايي كنار گوشم دارم حس ميكنم يه صداي شهوت الودي داره ميگه عليييييييييي بيدار نميشي وقتي چشامو باز كردم صورت مثل ماهش جلو چشام بود گفتم جانم عزيزم گفت كه بيدارشو گفت چيه گفت حالم بده گفتم چرا گفت رفتم بالا پتو بيارم كه صداي نفساي اشكان مارال ميومده الان حالم بده ولي توروخدا قول ميدي كه از رابطمون كسي باخبر نشه با گفتن اين حرف دستمو انداختم دور كمرشو محكو كشيدمش سمت خودم لباشو محكم مك زدم گفتم نامرد پس حالا درك ميكني من چي كشيدم چه زجري كشيدم ديدم گفت كه خره منم دوست دارم ولي چون ميدونستم كه داداش اشكاني جرات نداشتم ابراز علاقه كنم بهت و زبونشو تو دهنم كرد و شروع كرد به مكيدن همينجوري مه ميخورد لبامو منم شروع كردم از رو لباس به مالوندن سينه هاش وااااااااااي كه چه حالي ميداد؛ بعد خوابوندمش رو زمين لباشم خوردم بعد سرمو بردم زير گردنش ليس ميزدم گوششو كرد تم دهنم مك زدم اونم با دستا نازش كيرم گرفته بود باهاش بازي ميكرد من كم كم سرمو بردم پايين واي چي ميديدم عجب كسي داشت اين مريلاي من؛ پاشو دادم بالا شرتشو دراوردم جدا كسش زيبا بود دو دستي كسش باز كردم زبونم كشيدم وسط كسش چقدر داغ بود با تماس زبونم به كسش يه نفس عميق كشيد با دستاس سرم چسبوند به كسش منم كه تو حال خودم نبودم مثل قحطي ديده ها شروع كردم به خوردن كسش اونم ميگفت بخوووووووووووووووور اهههههههههههههه دارم ميميرم يه 10 دقيقه اي خوردم كسش گفتم من ميخوابم بيا برعكس بيفت روم من كست ميخورم توهم كيرم بخور بعد دارزش شدم اونم اومد روي من برعكس خوابيد كيروم با يه ناز و عشوه كه فقط از خودش ديدم كيرم كرد تم دهن وااااااااااااااااااااااااااييييييييييي كه عجب ساكي ميزد منم كسش ميخوردم زبونم ميكشيدم وسط كسش يه چند دقيقه اي كه داشتن كسش ميخوردم ديدم كسش فشار داد سمت پايين جوري كه نفس كشيدم واسم سخت بود از تكوناش فهميدم كه داره ارضا ميشه منم سرعتم بيشتر كردم كه از تكوناش فهميدم كه ارضا شده بعد خوابوندمش رو زمين افتادم روش شروع كردم به خوردن لباش گزدنش بعد يه كم سينههاي مثل بلورش خوردم حالش كه جا اومد گفتم كه ميخوام بكنمت پس روبه پايين بخواب عزيزم يه كم تف به كيرم زدم يه بالشت گذاشتم گفتم بخواب روي بالشت كه كونت بياد بالا كمتر اذيت بشي بعد سوراخ كونشم يه تف جانانه زدم كيرم گذاشتم رو سوراخ كونش گفتم شل كن كونتو بعد يه كم فشار دادم واييييييييييييي وقتي سر كيرم رفت تو عجب حالي پيدا كردم يه كم خودش جمع كرد گفتم تكون نخور تا كيرم تم كونت جا باز كنه يه كم مف شل كرد كيرم تا نصفه كردم تو كوووووووووووووووووونشششششششششش ديگه حالم دست خودم نبود خلاصه كم كم شروع نردم به تلمبه زدن مريلا هم يه تلمبه زدن من يه ريتم خاصي به كونش ميداد كه منو بيشتر حشري ميكرد مگفت بكننننننننننننن منو بكنننننننننننننننننننن من جنده توام من كوني تواااااااااااااااااااااااااام تا ته بكن تو كونمممممممممممممم پارم كننننننننننننننننننن يه 10 دقيقه اي تو اين حالت بوديم كه گفت نميكني تو كسم گفتم مگه اوپني گفت نه كسو خالت ارتجاعي داره تو بكن توش كاريت نباشه من اولش ترسيدم ولي وقتي پاشو داد بالا چشم خورد به اين كس ناز مظلومش دلمو به دريا زدم كيرم كردم توششششششششششششش واييييييييييييي كه چقد داغ بود كيرم كه كردم تو سرم بردم جلو صورتش شروع كردم به لب گرفتن ازش مريلا هم كه خيلي حشري شده بود پاهاش دور كمرم حلقه كرده بود ميگفت بكن منو بكن من كيييييييييييييييييييييييييييررررررررررر مي خوام واي كير كلفتتتتتتتتتتتتتتتت منم سرعتم بشتر كردم اونم ناله هاش بيشتر شده بود بهش گفتم من ابم داره مياد گفت نه تورو خدا منم دارم ارضا ميشم ميتوني تولش بدي تا منم ارضا بشم گفتم باشه يه چند ثانيه اي طئلش دادم با دستم شرئع كردم با بالاي كسش به بازي كردن تند تند چوچولشو ميمالوندم كه يهويي گفت حالا بزن تلمبه بزن منم شروع كردم كيرم تو كسش تكون دادن با دستش كمرم گرفته بود با يه ريتم خاصي كمر عقب جلو ميكيرد كه يهويي بدنش شل شد فهميدم كه ارضا شده منم كه داشت ابم ميومد كيرم بيرون كشيدم همه ابمو ريختم رو بدنش واي كه چه حالي داد اون شب بعد من رفتم دسشويي خودم پاك كردم اومدم توي حال يه گوشه اي خوابيدم.
J'espère que vous avez aimé cette mémoire (Ali)

Date: Février 6, 2018

Soyez sympa! Laissez un commentaire

Votre adresse email n'apparaitra pas.