Je n'avais jamais eu de garçon dans les bras avant de voir Arash (le fils du voisin). Je ne pensais même pas avoir de relations sexuelles avec qui que ce soit sauf mon futur mari. Nous vivons à Tabriz et notre situation n'est pas mauvaise, mais Arshina Le matin, j'étais toujours dans la maison d'Arshina pour qu'Arash s'endorme (sans couverture) afin de voir ma fenêtre, d'avoir honte et de secouer la tête. 17 était en bonne santé à l'époque et Arash, âgé de 17, mais très grand, avec une barbe et une moustache plus grosse que celle de mon père. J'étais comme au milieu d'une journée quand Arash conduisait sa voiture hors du parking avec sa mère pour aller à l'école où il était ami avec ma tante et avait beaucoup de ma tante et j'étais hors service (comme d'habitude). Je leur ai dit que, s’ils n’avaient pas de problème, ils pouvaient me trouver sur une route. D’abord, laissez-moi monter dans la voiture et mourir comme ils le disaient, puis je suis allé en mer et j’ai dit que c’était mieux que mon superviseur de faire la maintenance et de monter dans sa voiture. Je la regardais et, dans mon cœur, j'analysais les mots des filles du quartier qui me disaient qu'elles étaient les garçons les plus intelligents que nous ayons jamais vus, et je suis arrivée à la conclusion que cela importait peu. Mais étant donné que certains des enfants du quartier lui avaient suggéré de venir, je l'aurais un peu haï, et je dirais qu'il doit avoir quelqu'un d'autre et l'aimer - Arash était un garçon avec des yeux et un sourcil noirs, la plupart du temps noirs. Zan et Jane le portaient - à propos de 176 - et elle était très gentille - sa mère l’a tout d’abord déposée à l’école, puis elle m’a emmenée avec sa façon de me poser des questions.
J'ai dit au revoir à la mère d'Arash et je suis allé en classe, je n'avais plus aucune nouvelle d'Arash. J'avais l'habitude d'y penser tous les soirs et de pleurer pendant un certain temps jusqu'à ce que 4 se rende dimanche et que tout le monde dans la ruelle tenait sa caméra et que le film allait parler à son ami et parler chaleureusement jusqu'à ce que mon frère rentre à la maison. Jusqu'à ses pétards, Arsham est venu me parler rapidement et très habilement.
paix
paix
Ça va?
Merci, comment vas-tu?
Je vais bien aussi, l'école ne te manque pas?
Non, j'essaye de ne pas vous déranger
C'est mon numéro, dis-le-moi chaque fois que tu restes.
J'ai fait la même tournée et j'ai eu une éruption cutanée, et je suis rentré chez moi tôt et j'ai appelé mon amie pour lui raconter l'histoire. Vadimen m'a dit de la laisser m'appeler demain soir.
من زنگ زدم و با آرش آشنا شدیم و اون چند بار من برد بیرون تا یه روز که خیلی با آرش صمیمی شده بودیم و خانواده آرش رفته بودن تهران آرش گفت تنهام و میای پیشم .منم چون روم باز شده بود و ماماننینا رفته بودن مسجد و من خونه تنها بودم گفتم با در باز کن بیام.من رفتم خونشون خونه نبود عین کاخ چیده شده بود.آرش رفت واسم آب میوه آورد و با هم خوردیم آرش هی با من حرف می زد و من می خندوند و منم با مشتم یواش می زدم به دستش و از خنده قش میکردم تا این که چه چیز گفت و من خیلی خندم گرفت و یکم محکم زدمش اونم دست من گرفت و خم کرد جوری که تا شدم و افتادم رو پاهاش ولی اصلا دردم نگرفت .چشم تو چشم بودیم و من چشام نا خود آگاه بستم اونم شروع کرد به لب گرفتن وای که چه حالی می داد احساس می کردم پاهام شل شدن و سرو ذوق ذوق می کرد اما حال می داد .با دستاش شروع کرد به سینه هام مالوندن و من احساس کردم خون تو بدنم داره تو سرم جمع میشهوکم کم لختم کرد و منو هی می مالوند پا شدم گفت آرش نمی تونم دیگه اما اون گفت این یه باره چرا خودتو زجر می دی وقتی دوست داری حرفاش راست بود و من قبوا کردم پاشدم و لباساش رو در آورم حیکلش حیلی ور زیده بود می دونستم زیبای اندام که میکنه هر دو لخت شده بودیم و شرت پامون بود منم که از فیلما یاد گرفته بودم که باید خیلی حشری به کیر نگا کنم .ارش گفت چیه؟میخوای؟منم گفتم اره.همین که گفتم آرش گفت اول من زود من عین یه بچه باندم کرد و گذاشت رو مبل بعد شرتم از پام در اورد وبا یه دستش سینه هامو می مالوند با لباش چوچوله کسم می خور و با زبونش که کسم تا حالا این جور واستاده ندیده بودم که به های کسم زده بود بیرون .اول آرش با زبونش هی می کرد تو کسم منم که دختر بودم و هی استرس داشتم که شاید یه چیزی بشه باخواهش بش گفتم که اصلا به توش کاری نداشته باش ولی نمی دونی که وقتی زبونشو تو می برد چه حالی میداد انگار رو ابرا بودم.ارش پا شد و گفت میرم ضبط بذارم منم که اصلا حوصله آهنگ های اون نداشتم نذاشتم برا ولی اون گفت بدون آهنگ مزه نمیده رفت و آهنگ زی بازی که گروه مرد علاقش بود و همیشه راجب اونا بام حرف میزد رو گذاشت.اومد بم گفت شرتم در بیار و کارو شرو کن منم که تا حالا کیر ندیده بودم شرتشو در آوردم از یه طرف داشت حالم به هم می خورد از یه طرفم خیلی حشریم کرده بود.ولی کیرش اصلا شبیه کیرای دیگه نبود صورتی و صاف خیلی با مزه بود به قول معرف خشن نبود.کردم تودهنم اولا یکم حالم به هم خورد اما بعدش داشت خوشم می اومد هی عقب جولوم میکرد و منم با آهنگ اون عقب جلو می کردم.بعد 2 دقیقه کفت یه لحظه صبر کن داره آبم مباد یکم تلمبه نزنم میره و کیرم شق می مونه.3 ثانیه واستاد و گفن برگرد عقب من برگشتم و آرش عین یه بالش بلندم کرد سرم گذاشت طرف مبل و شکمم رو به مبل خوابوند طوری که سوراخ کونم رفت هوا.کیرشو کمی با آب کسم که عین شیر آب می اومد خیس کرد.کیرشو کمی گذاشت دم کونم ولی لسترس داشت می کشتتم .کمی کرد تو ش وای چه دردی داشت تازه نوکش رفته این همه درد داره وای به آخرش .دادم رفت هوا اونم دستش درد نکنه چنان زد پس گردنم که تا شب درد داشتوبا زدنش صدام بریدم و اون محکم تر فشار داد تا نصفه رفته بود تو و شروع کرد به عقب جلو کرن و هر بار یکم بیشتر تو می برد 2 و3 دقیقه ی اول داشتم از درد می مردم ولی کم کم دردش کم شد وداشت بهم حال می داد آب کسم هی سرازیر می شد و آرش از پایین هی می مالوندش و به من بیشتر حال می داد یه لحظه احساس کردم کنترل پاهامو ندارو و دارم می افت ولی ارش منو گرفته بود این بار با این که داد میزدم کاری به کارم نداشت و اون بیشترش می کرد از خودم بی خود شده بودم و یه آه بلند کشیدم و افتادم.آرش گفت چی شد اصلا حال نداشتم جوابشو بدم ولی خودمم نمی دونم چی شده بود آرش گفت من خودم خالی نکردم بلندم کرد و این بار منو برگردوند پاهامو باز کرد وگذاشت تو کونممممم.
Cette fois, ça vous a fait un peu mal et il pompait et j'allais le sucer, puis quelques minutes encore, il tremblait encore mais il a dit doucement: "Où est-ce que je vais? Je vous ai dit de rester." Mon cul Je l'ai versé dans mon cul Puis il se leva et alla nettoyer Kirshu, s'habilla et me fit apporter de l'eau.J'ai demandé quoi faire maintenant, j'ai dit qu'il était trop tard. Mamina était à la maison, puis elle m'a rejoint à la porte et m'a emmenée à l'ascenseur pour pouvoir la goûter. Je n'oublierai jamais. Je suis rentré chez moi. La nuit dernière, nous avons appelé et flirté. Depuis lors, j’ai toujours été sur appel et j’ai réagi un peu froid, mais 2 est réapparu une semaine plus tard et devenait sanglant chaque fois que je pouvais, mais je n’avais jamais eu de relations sexuelles. Nous avons fait. C'était mon sexe et j'espère ne pas avoir de relations sexuelles avec quelqu'un d'autre.
