Sedemê Somayeh Khanum

0 views
0%

Ev çîroka rastîn vedigere 8 sal berê. Min Somayeh bi têlefonê re hevdîtin kiribû. Piştî ku çend caran qala hewcedariyan kir, min wî qanî kir ku biçe sînemayê û pêsîrên xwe bişo. Tê bîra min zivistan bû, ew ewqas cil û berg bû ku ez bi zor nikarim bigihêjim memikên wî. Min dest bi pêsîra wê kir. Çavên wê wek çavên gayê ku tê şîrmijandin yek bûn. Em ji sînemayê derdiketin.Pişta min spikî bû. Me biryar da ku em bi şev biçin wir dema ku diya bavê minê piçûk ش di xew de bû {bavê wî miribû} ez ê bi kîtekît binivîsim ku min hewce nedît. Ev pêşgotinek bû ku ji we re çîroka zayendiya meya yekem ji we re vegotin. Tenê bîr nekin ku xwîna wan li deriyê du derî bû. Çala mirinê li jûreya jorîn xilas bû, tenê ez neçar mam ku di korîdorê re derbas bibim.Bi kurtahî, ez çûm hevdîtina xweya berê. Rêdan. هيچ وقت فراموش نميكنم اولين بار پيراهن مردانه و شلوار لي پوشيده بود اخه ميدونست اين تيپو دوست دارم.همه چراغهاي اتاق خاموش بود اما اتاق تقريبا با نور تير چراغ برق تو كوچه روشن بود طوري كه ميتونستيم همديگرو از فاصله نزديك ببينيم.اينم بگم كه اصلا نميتونستم تو اون شرايط سيگار بكشم مطمئن بودم بوي سيگار خونرو پر ميكنه.بعد از كمي صحبت كردن وكم شدن استرس رو تخت نشستم ازش خواستم بياد بين پاهام بشينه.شروع كردم با موهاش بازي كردن.اينم بگم كه سميه رو يه خورده دوستشم داشتم اون قيافه Ew gelek xemgîn bû, bi taybetî jî çavên wî pir baş bû, heger wê ew yek mezin bû. ي از مدونا نداشت.موهاش بوي شامپو ميداد معلوم بود تازه از حموم بيرون اومده بود.اروم اروم شروع كرديم به لب گرفتن.از روي پيرهن با سينه هاش بازي ميكردم تا شهوتي بشه.بعد دكمه هايي پيراهنشو باز كردم.بلندش كردم خواستم پيرهن و Svtynshv ev off, ku şermizar pir şermokî ji Shnrv dibîne, serê wî bilind bû. شروع كردم خوردن سينه هاش وقتي سينه هاشو فشار ميدادم مثل يه تيكه لاستيك از دستم در ميرفت.دوباره شروع كردم به لب گرفتن واز پشت با دستام كونشو مالش ميدادم خوابوندمش رو تخت شلوارشو دراوردم خيلي مقاومت ميكرد اما اخرش دراوردم .روشو ازم برگردوند.نه اون ونه من ميتونستيم صدامونو بلند كنيم خيلي اهسته صحبت ميكرديم.از اينكه لختش كرده بودم خجالت ميكشيد منم به خاطر اينكه از خجالت ذرش بيارم خودمو لخت لخت كردم اروم رفتم كنارش دستشو گرفتم گذاشتم رو كيرم .مدام دستشو ميكشيد اخرش اروم شد احساس كردم از گرماي كيرم Kyrmv Avmdh.kamla tu hez û hêdî hêdî bi destê xwe bi زي ميكرد .روبه روش ايستادم از رو شورت با كسش بازي كردم بعد اروم دستمو بردم كسشو لمس كردم كمي خودشو خيس كرده بود.شرتشو دراوردم اصلا مقاومت نكرد شروع كردم به خوردن كسش.چشمم افتاد به 2 تاپرتقالي كه واسه پذيرايي اورده بود اخه نميتونست زياد بياره بهش شك ميكردن.پرتقالارو نصف كردم ريختم رو كسش دوباره شروع كردم به خوردن.وقتي بهش نگاه كردم ديدم خيلي تو حسه ديدم چشماشو بسته وداره لباشو گاز ميگيره.بلندش كردم ازش خواستم كيرمو بخوره خيلي ناراحت شد منم ديگه اصرار نكردم.خلاصه قانع اش ez Bzarm.yadm ku tê Dork Kyrm 2 cm per minute, qet nebe di dema Mykshydbrh te بعد از چند بار رفتو برگشت تحملش بيشتر شد .سرشو از بغل خوابوندم رو تخت كونشو قمبل كردم دستاشو از پشت با دستام ميكشيدم و تندتند ميكردمش .دندان قروچه ميرفت اخه خيلي درد ميكشيد ونميتونست داد بزنه.به حمون حالت ابم اومد ريختمش رو كونش.. بعد سميه كه مثل من خيس عرق شده بود اروم رفت گوشه تخت نشست وبه بغل لم داد عين بچه ها{راستي سميه 17 سالش بود من 20سال}زانوهاشو بغل كرد وشروع كرد اروم اروم گوزيدن.يكي دوتاي اول خجالت كشيد يه كمي خودشو جمع كرد اما min nikaribû bi rastî kontrola xwe de ji bo ku kêmtir şerm Bvd.mnm bikujin çend henekan cinsî li ser fart xwe ji dest da فتم و شروع كردم بوسيدنش.بوي تن ماهي فضاي خونرو پر كرده بود .مطمئن شدم شام تن ماهي داشتن.خلاصه اين داستان ما تا چند ماه ادامه داشت .اتفاقهاي جالبيم برام افتاد اگه براتون بگم اخرش به كجا ختم شد مطمئنم هيچ كدومتون باور نميكنيد. Heke hûn dixwazin ji bo vê pêşniyarê binivîsin, ez ê ji we re binivîsim.

Dîroka: Adarê 31, 2018

Leave a Reply

E-maila te ne dê bê weşandin.