Çîroka şandî - Jina min digel Dr.

0 views
0%

داستان كاملا واقعي من ٣١ ساله زنم ٢٦ ساله قد متوسط تُپُل و خوشكله،من و زنم هميشه از فانتزيها موقع سكس حرف ميزديم ،يه بار به فكرم زد گفتم به زنم بريم دكتر زنان كه دكترش مرد باشه تورو معاينه كنه بدون اين كه دكتر بفهمه به هواي دستمالي كردن تو بريم بعد از اون بيايم خونه سكس كنيم ، كلا زنم رحمش كيست داره دكتر بايد ميرفتيم ، گذشت تا گفت يه دكتر پيدا كرده وقت گرفته براي هفته ديگه، قبلش با هم برنامه ريختيم كه روز معاينه زنم يه شورت سكسي لامبادا با جوراب سكسي تن كنه كسشم ليزر كرده بود صافه صاف، روزش رسيد كه قرار بود ساعت ٧ بعد از ظهر مطب باشيم ، از سر كار رفتم خونه ديدم اماده شده ارايش مانتو تنگ و شلوار كوتاه كه مچ پاش با اون جوراباي كوتاهش كير رو راست ميكرد، گفتم حسابي كس شديا گفت مگه بده خنديديم و يكم مالوندمش و رفتيم تو ماشين، پشت فرمون هر از گاهي تو ترافيك دست ميذاشتم لاي روناي تپلش كسشو ميماليدم اونم دست ميكشيد روي كيرم با هم حرف ميزديم ميگفتم قشنگ بذار كس و كونت و دستمالي كنه دكتر كه داغ كنيم برگشتيم حسابي بكنمت، اونم گفت آره خوبه ،خلاصه رسيديم جلو مطب ، از شانس جاي پارك نبود و دير شده بود گفتيم چه كار كنيم حالا ، كه گفتم تو برو بالا تا من جا پيدا كردم ميام، به ناچار رفت تنها منم پايين ، با خودم گفتم اگه دكتر يكم عوضي باشه ميكنه زنم و از طرفي هم گفتم حالا اگه كردم بذار يه تنوع بشه واسه زنم حال كنه ، خلاصه ٤٥ دقيقه طول كشيد پايين تو ماشين بودم كه زنم اومد ، تا نشست تو ماشين لب گرفت گفت بريم، گفتم چي شد گفت خيچي ماينم كرد ازمايش نوشت، گفتم اينهمه وقت،گفت اخه كامل ماينه كرد ، گفتم همشو بگو كردت؟ گفت حالا بريم خونه ميگم ، تو راه بوديم كيرم راست بود طاقت نداشتم دست كردم لأي پاش گفتم دادي؟ گفت جون چيه حالت بده ؟ گفتم اره، دست گذاشت رو كيرم مالوند، گفت اره دكتر كرد من و ، همينجور كه كيرم ميماليد زيپو باز كرد تُف زد به كيرم ، خيلي وارده اول حسابي حشريم كرد كه بهش گير ندم چرا دادي ، خلاصه پشت فرمون ميماليد و تعريف ميكرد ، گفت رفتم تو منشي زن داشت وقت اخر ماله من بود منشيه تا منو اسم تيك زد ميخواست بره من و صدا زد داخل اتاق منشيه رفت كسي ديگه نبود تو مطب، دكتر سرش پايين بود تا من و ديد يه لحضه مكث كرد حسابي رسيده بودم به خودم همون اول يه جوري شد، بعد از كمي صحبت مشكل و گفتم گفت لطفا لباس در بيارين رو صندلي بشينيم پاهاتون روي دسته ها تا معاينه كنم ، من هم شلوارم و در اوردم با روسريم، مانتومم در اوردم فقط با شرت جوراب و تاپ نشستم رو صندلي پاهام و باز كردم گذاشتم بالا ، دكتر اومد ديد شرت پامه ولي چون لامبادا بود فقط بند بود خودش جلوي شرتم و داد كنار يه نگاه به كسم كرد انقدر خيس بود فهميده بود ميخواره، زنم همينجوري اينارو ميگفت و كيرم اروم اروم ميماليد ، گفت اول دست كش دست كرد لبه هاي كسم و گرفت باز كرد نگاه كرد بد با يه چيزي كرد توش ببينه كه يهو گفتم اخ يكم ارومتر دردم مياد بعد معاينه كرد همين جور در حين معاينه دكتر گفت تنها اومدين؟ گفتم نه شوهرم جا نبود پايينه ،گفت اهان كه اين طور ، بعد گفت نگران نباش عزيزم الان تموم ميشه منم گفتم باشه اقاي دكتر ، بعد أزم پرسيد چند بار در هفته با شوهرت سكس ميكني گفتم سه چار بار گفت اوو خوبه يني انقدر هاتي، گفتم اره خب، يهو دوتا انگشت كرد تو كسم دستم و گرفت گفت تبريك ميگم خيلي جذابي منم بدجور داغ كرده بودم با ناز گفتم مرسي ممنون ، بعد به زنم گفتم چند ساله بود دكتر ؟ گفت ٤٧،٤٨ ميخورد، گفتم راضيت كرد ؟ زنم گفت اره يكم اول نازم كرد بعد اروم از رو تاپ سينم و گرفت مالوند اومد روم لبام و خورد منم ديوونه شدم لباشو خوردم بعد سينمو دراورد از زيره سوتينو تاپ ميليسيد و همزمان كسم و ميماليد، گفتم به زنم خوشت اومد ؟ گفت ديوونه شدن صدام بالا رفت، بد جوري روانيم كرد دكتره منم دستم بردم سمته كيرش از رو شلوارش گرفتم راست كرده بود ، بعد دكتر رفت پايين پام كسم ليسيد حسابي صدام بالا رفت كه دكتر گفت اروم صدات ميره بيرون بعد حسابي كسم و خورد هي دست ميكشيد روش ميگفت چه چيزي هستي تو ، ( اخه كس زنم تنگ و تُپُل و خوشكل كونش بزرگ) بعد زنم گفت دمتر اومد جلوم زيپ شلوارشو باز كرد كيرش و يهو دراورد واي خيلي بزرگ بود ، از زنم پرسيدم چه قدر بود كيرش؟ گفت محمد خيلي بزرگ بود بهش گفتم اين نميره تو كس من !! Bijîşk got ji ditirsin ez têkevim, min got ez perçebûme ku mêrê min fam dike !! Wê got ew ji tirsa ku neçe û ez zanim, min jî doktorê jin dît min got Balade, min serê wê hate birîn û min devê xwe vekir û min devê xwe vekir û min devê xwe vekir û min devê xwe girt. Ew rabû û ji min re kir gelşek ku li min û kurika wê, ya Mohamed were xilas kirin. Tu nikarî bawer bikî. Wî got ku ew hinekî berê ye, lê piçek li paş, na, min got we xweş kir? Jina min got ku ew mezin e dema ku ew ber bi jêr de diavêt, pêşî min pişta xwe da wî, ez dîn bûm, ew dîn bû, ew şîpikên xwe vedigirt, û ew devê min vedişart, û Saddam qul dikir. Wê hingê wê got vegere, min got, doktor, werin, Xwedê min, mêrê min wê ewqas wild be, ew ê venegere û bibêje, 'Wow, tu kî yî? Tu dîsa vegerî. Tu bi destê xwe diqulipî.' Min got na. Gava ku ez û Rezanê xîza xwe derxist ez tiliyabû. Hingê ew zû bi pateyek hêmî û pişta min ziwa kirin, gote min paşê li ser lêvên derxistin, ez zû bi cil, bijîşk re got ku ez keyfxweş count Bknmt Now a check ji yek milyon îro im, ez ji jina xwe re got: ez peran bidin? Wê got erê, wê gazî kir, got bila em bi şev heya sibehê xwîna min bi dest xwe ve bibin, min ji jina xwe re got te xweş e? Wî got erê ev ne xerab bû piştî gelek salan cûrbecûr, min got hûn dîsa dixwazin? Wekî ku hûn dikin, we digot qey heke hûn rê bidin we !!

Dîrok: Çile 23, 2018

Leave a Reply

E-maila te ne dê bê weşandin. qadên pêwîst in *